آنچه را کاشتیم برداشت کردیم!
جوان آنلاین/ خروج احسان حدادی از رنکینگ فدراسیون جهانی بیش از آنکه شوکی برای دوومیدانی باشد، تلنگری جدی به ورزش ایران است که آنچه را برداشت کرده، پیشتر کاشته بود.
در اصل مسئله نگرانکننده امروز نه خارج شدن قهرمان پرتاب دیسک آسیا از رنکینگ جدید فدراسیون جهانی که نگرش مسئولان ورزش کشور است که باعث شدند بارها شاهد ناکامی استعدادهای موفق و امتحان پسدادهای باشیم که به جای ادامه مسیر موفقیت در سراشیبی سقوط قرار گرفتند.
بیشک هرگونه انتقادی در این راستا با واکنش شدید آقایان مواجه میشود که حداقل برای احسان حدادی خوب هزینه و خرج شد. صدالبته که برای این مورد خاص هزینههای بسیاری شده، اما هر هزینهکردی به معنای خوب بودن نیست و خوب هزینه شدن زمانی است که این کار به صورت اصولی انجام شود و صرف هزینه کردن نمیتوان ادعایی در خصوص خوب بودن کار انجام شده، داشت.
حدادی، مرد نقرهای دوومیدانی ایران در المپیک لندن بعد از آن موفقیت که تصور میشد شروعی برای گام برداشتن دوومیدانی ایران در مسیر موفقیت است دیگر نتوانست تواناییهایش را آنطور که باید و شاید به معرض نمایش بگذارد و نه فقط در ریو که در توکیو هم ناکام ماند، آن هم با وجود برگزاری اردوهای تدارکاتی و برخورداری از امکاناتی که بسیاری از المپیکیها حتی خوابش را هم نمیدیدند. اما چه میشود که نفر دوم المپیک لندن یا مرد طلایی ریو (کیانوش رستمی) در ادامه به جای پیشرفت چنان پسرفت میکنند که اولی دو المپیک را با دست خالی پشت سر میگذارد و آن دیگری اینبار حتی موفق به کسب سهمیه هم نمیشود.
سادهلوحانه است که ورزشکار را مقصر اول و آخر این موفقیتها بدانیم یا تمام تقصیرات را گردن کادر فنی بیندازیم. مسئله مهم عدم مدیریت درست و نداشتن برنامهریزی اصولی و حساب شده است. یکی از مهمترین موارد در این بین مسئله روحی روانی ورزشکاران، به خصوص در میدانهای بزرگی، چون المپیک است. نکته مهمی که در ورزش ایران هرگز به شکلی که باید بدان نگاه نشده و نهایتاً شخصی را به عنوان روانشناس در کل کاروان یا اطراف تمام نفراتی که برای کسب سهمیه تلاش میکردند شاهد بودیم که کوچکترین شباهتی به روانشناسی که باید از روحیات ورزشکاران به خوبی آگاه باشد تا آنها را در مسیر رسیدن به اهدافشان یاری کند نداشته است. شخصی که کارش در نهایت به گرفتن یکی، دو تست کتبی و سطحی خلاصه شده است که اگر غیر از این بود بارها و بارها در خلال رقابتهای مهم یا بعد از آن شاهد گلایه ورزشکاران از شرایط روحی بغرنجی که با آن دست و پنجه نرم کردند، نبودیم.
تمام موفقیت در تلاش ورزشکار یا توانمندیهای کادر فنی یا حتی برپایی اردوها خلاصه نمیشود. این موارد اگرچه بسیار حائز اهمیت هستند، اما به تنهایی نمیتوانند ثمرهبخش باشند و تنها گوشهای از روند طی کردن مسیر موفقیت هستند و دیگر تکههای این پازل را مدیرانی باید کامل کنند که به دلیل نداشتن تخصص لازم و ناکارآمدی همواره بزرگترین ضربهها را به ورزش این کشور وارد کردهاند و تلاش ورزشکاران بسیاری را بیثمر گذاشتهاند.
بعد از نقره لندن و طلای ریو غرور و خودبزرگبینی را میشد به وضوح در رفتار و گفتار احسان حدادی و کیانوش رستمی دید. ورزشکارانی که بدون شک تنها ورزشکاران یاغی یا سرکش ورزش دنیا نیستند و نمونههای آن را در دنیا را میتوان به وفور یافت. اما مسئله مدیریت این ورزشکاران است تا بتوانند با یافتن مسیر درست، سیر موفقیتهای خود را تکمیل کنند، اما آیا آنطور که باید با آنها رفتار شد یا با روشهایی غیراصولی و غیرکارشناسانه این دو ورزشکار به سمت ناکامی سوق داده شدند.
مشت نمونه خروار است و حدادی و رستمی تنها نمونهای از ورزشکاران موفق ایران هستند که به واسطه عدم برخورد و مدیریت درست به جای پیشرفت، پسرفت کرده و ورزش کشور را از رسیدن به موفقیت محروم کردند.
میتوان امروز حدادی را سیبل انتقادات قرار داد که با وجود آن همه خرجی که برای او شد، نه فقط در توکیو ناکام ماند که از رنکینگ هم خارج شد. این، اما سادهلوحانهترین کار است. سرکش شدن ورزشکار یا حتی مقهور غرور شدن او بعد از کسب یک موفقیت اتفاق عجیب و دور از انتظاری نیست.
دیدگاه تان را بنویسید