همسر آشا محرابی کیست؟ +ماجرای جدایی پدرش
آشا محرابی بازیگر زن سینما تلویزیون و تئاتر متولد 31 مرداد ماه 1352 در تهران است. وی اصالتا اهل شمال کشور است.
آشا محرابی سالهاست ازدواج کرده و زندگی متاهل خود را دارد. آشا محرابی از هنرپیشگان ایرانی رادیو و تلویزیون می باشد. آشا محرابی دارای تحصیلات در رشته زبان انگلیسی و روابط بین الملل و بازیگری و کارگردانی است. آشا محرابی 31 مرداد ماه سال 1352 در تهران متولد شد. آشا محرابی دوره فیلمنامه نویسی را هم در کلاس های استاد ناصر تقوایی در آموزشگاه کارنامه گذرانده است. او همچنین فارغ التحصیل فیلمسازی از کانادا نیز هست.
بیوگرافی آشا محرابی
آشا محرابی در شهر تهران به دنیا آمد، او فارغ التحصیل دوره کارشناسی در رشته مترجمی زبان انگلیسی و دوره کارشناسی ارشد در رشته روابط بین الملل است او فرزند اسماعیل محرابی بازیگر ایرانی است.
آشا محرابی و همسرش
خانوم آشا محرابی سالهاست ازدواج کرده و زندگی متاهل خود را دارد اما همسرش علاقه ای به انتشار عکس شخصی و خانوادگی ندارد
فعالیت های کاری آشا محرابی
همزمان با تحصیلات دانشگاهی اش، به کانون هنری مرحوم استاد حمید سمندریان رفت و فارغ التحصیل بازیگری و کارگردانی از کانون استاد سمندریان شد. وی همچنین فارغ التحصیل کارگردانی و فیلمسازی از سینمای جوان است. او دوره فیلمنامه نویسی را هم در کلاس های استاد ناصر تقوایی در آموزشگاه کارنامه گذرانده است. او همچنین فارغ التحصیل فیلمسازی از کانادا نیز هست.
زندگینامه آشا محرابی
او در سال 1374، با قبولی در آزمون اداره کل نمایش پا به عرصه نمایشهای رادیویی گذاشت و هم اکنون به عنوان بازیگر، کارگردان و نویسنده با اداره کل نمایش همکاری دارد.
آشا محرابی در تئاتر
پس از ورود به رادیو، کار در صحنهٔ تئاتر را در سال 1377 با بازی در نمایش دایره گچی قفقازی به کارگردانی استاد حمید سمندریان در تالار اصلی تئاتر شهر آغاز کرد. بعدها در کسوت بازیگر، نویسنده و کارگردان کار در این حیطه هنری را ادامه داد و در نمایش هایی مثل «خسیس»، «خانهٔ برنارد آلبا»، «سه خواهر»، «زیرگذر سقاخانه»، «اتوبان»، «من حرفی ندارم دنبالشو نگیر» و ... به ایفای هنر پرداخت.
فیلم شناسی آشا محرابی
دایره گچی قفقازی (حمید سمندریان) تهران، تئاترشهر، تالار اصلی؛ 1377
خسیس (ابوالفضل پورعرب) تهران، تالار وحدت؛ 1379 – تهران، تئاتر شهر، تالار اصلی؛ 1381
خانه برنارد آلبا (روبرتو چولی) تهران، تئاترشهر، تالار اصلی؛ 1380
رؤیای نیمه شب تابستان (دکتر حکاک) تهران، تالار آزادی؛ 1382
سه خواهر (اکبر زنجانپور) تهران، تئاترشهر، تالار اصلی؛ 1383
اعترافاتی دربارهٔ زنان (رضا حامدی خواه) تهران، تئاترشهر، سالن شماره 2؛1383
رومئو و ژولیت (حسین فرخی) تهران، تئاترشهر، تالار نو؛ 1384
ملودی شهر بارانی (هادی مرزبان) رشت، سالن میرزا کوچک خان؛ 1385
پرتره (محمدرضا خاکی) تهران، تئاترشهر، تالار چهارسو؛ 1385
زیرگذر سقاخانه (هادی مرزبان) تهران، تالار وحدت؛ 1385
منظومه مور بی ملکه (ناصح کامگاری) تهران، تئاترشهر، تالار قشقایی؛ 1385
عشقه (محمد رحمانیان) تهران، تئاترشهر، تالار چهارسو؛ 1386
تمام صبح های زمین (حسین مسافر آستانه) تهران، تالار ایرانشهر، شماره 1؛1388
شهر شطرنجی (رضا حامدیخواه) تهران، تئاترشهر، تالار قشقایی؛ 1388
شبی که راشل از خانه رفت (پریسا مقتدی) تهران، تالار مولوی، سالن اصلی؛ 1389
آنتراکت بی آنتراکت (پریسا مقتدی) سالن تئاتر شهر؛ 1393
ملو داستان (نیما جوادی) اصفهان هنرسرای خورشید؛ 1394
کارگردانالدوز همدان، جشنواره امید؛1379
خاله ایران تهران، تالار مولوی؛ 1387
من حرفی ندارم، دنبالشو نگیر تهران، تئاتر شهر، تالار سایه؛ 1388
دو لکه ابر (1394)
نیم (1394)
جاده مه آلود (1393)
تهران من حراج (1388)
از رئیس جمهور پاداش نگیرید (1387)
مردی که گیلاسهایش را خورد (1387)
فیلم های تلویزیونی آشا محرابی
حبیب
فریدون مهربان است (1388)
پنجره ای رو به حیاط
بن بست یلدا
وارونگی
پاشنه بلند
بچه نشو
حدس بزن جه کسی برای عید می آید
مرا بشناس
فیروزه سیاه
آلونک
پلکان
روز یلدا شب چله
جت کات
شاید زود شاید هرگز
روز اردو
کارت به کارت
نیمه روشن
هفت سین
در دنیای من
زمان فرا خواهد رسید
سریال های آشا محرابی
آئینه (1366–1364)
توی گوش سالمم زمزمه کن (1385)
مرگ تدریجی یک رؤیا (87–1385)
مسافرخانه سعادت (1387)
سرزمین کهن (1387)
آشپزباشی(1389–1388)
ساختمان 85 (1389)
تاوان (1389)
مهمانان ویژه (1391–1390)
خط (1393–1392)
همه چیز آنجاست (1393)
آمین (1393–94)
چرخ فلک (1395)
هشت و نیم دقیقه (1395)
آرام می گیریم (1395)
آشا محرابی در شبکه نمایش خانگی
قلب یخی (فصل دوم)
قلب یخی (فصل اول)
ماهرخ
ساعت صفر
با ستاره بودن
نمایشنامه خوانی و برنامه های رادیوی آشا محرابی
کارگردان
مراسمی برای یک دوست
دردسر عزیز
یازده، نه، صفر، یک
پچپجه های پشت خط نبرد
خرابکار
مصاحبه با آشا محرابی
از بازی در سریال های تلویزیونی بگویید. اولین سریال تان کدام بود؟
دوست خوبم ستاره اسکندری برای بازی در «مرگ تدریجی یک رویا» مرا به فریدون جیرانی معرفی کرد و در تله فیلم «پنجره ای رو به حیاط» هم بازی کردم که به خاطرش از جشنواره فیلم های تلویزیونی نامزد جایزه بهترین بازیگر زن شدم. با حمید نعمت الله هم در تله فیلم «فریدون مهربان است» همکاری داشتم که تجربه بی نظیری بود.
به عقیده من یکی از بهترین بازی هایی بود که در تیپ شمالی از تلویزیون دیده ایم. خودتان اهل شمال هستید که لهجه گیلکی را تا این اندازه باورپذیر و دقیق اجرا کرده اید؟
نه، ولی برای بازی در این نقش از رفتار مادربزرگم که شمالی است الگوبرداری کردم. سعی کردم جزییات ظریف لهجه شمالی را در بازی ام نشان دهم، بخصوص رفتارهای کوچکی مثل غرغرهای زیر لب و تغییراتی که در تُن صدا ایجاد می شود. حمید نعمت الله کارگردان فوق العاده ای است و فیلمنامه دقیق هادی مقدم دوست هم کمک زیادی کرد تا بتوانم نقش را بدرستی بازی کنم.
این تله فیلم لحن کمیک دارد ولی یک فراز عاطفی تأثیرگذار هم دارد که واقعاً خوب از کار درآمده است. آنجایی که شما با بغض سعی می کنید غرورتان را حفظ کنید و می گویید من خانه دار هستم، نه رختشور…
موقع بازی این سکانس واقعا گریه ام گرفته بود. به نظرم بعد انسانی این شخصیت در این لحظه بسیار پررنگ است و وقتی درباره ماهیت شغلش (که خانه داری هتل است) توضیح می دهد، در واقع دارد از حیثیت انسانی اش دفاع می کند.
در مجموع خودتان را بازیگری غریزی می دانید یا بیشتر به تکنیک و اصول آکادمیک وابسته هستید؟
قطعاً قسمت عمده بازی من غریزی است. ممکن است به صورت بداهه و با توجه به حس صحنه و شرایط کار چیزهایی را به نقش اضافه کنم. اما در اساس چندان به تکنیک وابسته نیستم. تکنیک فقط از زمانی به بازی اضافه می شود که بازیگر شخصیت و مختصات نقش را پیدا کرده باشد و آن را با همه عناصر ریز و ظریفی که دارد در ضمیر خودش ثبت کند. یعنی اول باید نقش را درونی کرد و سپس برای اجرای آن شناسه هایی انتخاب کرد که بتوانند خصوصیات نقش را به مخاطب منتقل کنند.
بینندگان تلویزیون آشا محرابی را زمانی که دختر نوجوانی بود در یک قسمت از سریال «آیینه» دیدند، اما پس از آن خبری از او نبود تا حدود ۱۵ سال بعد که به عنوان بازیگری شناخته شده در تئاتر، تلویزیون و سینما مطرح شد. دلیل این وقفه طولانی چه بود؟
در آن زمان ۱۳ سال داشتم و سراسر وجودم عشق به بازیگری بود. بعد از «آیینه» پیشنهادهایی برای بازی در تلویزیون و سینما داشتم، اما به دلایلی مجبور شدم از دنیای بازیگری دور بمانم و مشغول تحصیل شوم. این جریان حدود ۱۰ سال به طول انجامید و زمانی دوباره به دنیای بازیگری برگشتم که از دانشگاه فارغ التحصیل شده بودم.
در آیینه همبازی اسماعیل محرابی (پدرتان) بودید. آیا مسیر شما برای ورود به دنیای بازیگری با حمایت او هموار شد؟ چون در این صورت این پرسش ایجاد می شود که چرا بعد از آیینه فعالیتی نداشتید؟
نه، به هیچ وجه. در واقع نقش پدرم بیشتر بازدارندگی بوده تا حمایت. در همان دوران با آقای اسماعیل محرابی قرار گذاشته بودیم که من درسم را بخوانم و او شرایط ورودم به بازیگری را فراهم کند. در واقع نوعی قرارداد معنوی بود که من کاملاً روی آن حساب کرده بودم.
مثل خیلی از پدرهای بازیگر که فرزندانشان را برای بازیگری معرفی می کنند…
دقیقاً. اشکالی هم ندارد، چون اگر کسی واقعاً مستعد باشد می تواند از این میانبر استفاده کند و اگر مستعد نباشد با پارتی بازی به جایی نمی رسد. به هر حال من تمام برنامه های زندگی ام را در آن زمان براساس قراری که با اسماعیل محرابی داشتم تنظیم کردم، ولی زمانی که نوجوان بودم او از ما جدا شد و ترجیح داد زندگی تازه ای را تجربه کند. به این ترتیب قرار ما به هم خورد و دیگر خبری از او نداشتم تا وقتی که در تئاتری بازی می کردم و او برای تماشا آمده بود. وقتی مرا دید خیلی تعجب کرد و گفت نمی دانستم که بازیگر شده ای. شاید اگر همان زمان با آن علاقه و انرژی سراغ بازیگری می رفتم بسیار زودتر از این می توانستم به مقصودم برسم.
گفتید نقش پدرتان بیشتر بازدارندگی بوده. از چه جهت؟
ببینید، زمانی که او رفت تمام برنامه هایی که برای آینده داشتم به هم خورد. اصلاً دلیل این که در رشته ای غیرهنری کنکور دادم همین قرار بود که در نهایت منتفی شد. همه موقعیت هایی که من در بازیگری به دست آوردم با تلاش شخصی خودم بود. الان که به گذشته فکر می کنم می بینم چه دوران دشوار و پردردسری را گذراندم. حس کودکی را داشتم که بیدار می شود و می بیند عروسکش مرده است. ضربه سختی بود. مدت ها طول کشید تا بتوانم بر اوضاع پیرامونم مسلط شوم، ولی در مجموع همین دشواری ها و تلاشی که برای ایستادن روی پای خودم کردم باعث شد قوی تر شوم و دید بهتری نسبت به حرفه ام پیدا کنم. مجبور شدم مسیری را که به زندگی ام تحمیل شده بود تا انتها بروم و بعد دوباره برگردم سر نقطه اول و همه چیز را از نو شروع کنم.
طبیعی است که وقتی کسی با تلاش خودش و بدون حمایت دیگران به هدفش می رسد احساس بهتری دارد.
همین طور است و بجز احمد آقالو که بهترین دوست و مشاورم بود، کسی از من حمایتی نکرد. او تنها کسی بود که قواعد رفتار حرفه ای را به من آموخت و در همه کارهایی که می کردم از مشورت دلسوزانه او بهره مند بودم.
شما در تلویزیون بسیار پرکار هستید و با کارگردانان مطرحی همکاری داشته اید. در تئاتر نیز با توجه به جایزه ای که به عنوان بهترین بازیگر زن از جشن خانه تئاتر گرفته اید، جزو بهترین های بازیگری محسوب می شوید. چرا در سینما کم کار هستید؟
برای خودم هم جای سوال است. باور کنید دلیلش را نمی دانم. شاید مناسبات سینما را نمی شناسم یا آنقدر خوش شانس نبوده ام که در زاویه دید فیلمسازان سرشناس سینما قرار بگیرم.
یعنی دلیل این کم کاری بی میلی خودتان نیست؟
نه، به هیچ وجه. اتفاقاً خیلی علاقه مندم در سینما فعالیت کنم ولی هنوز جز چند مورد پیشنهادهای وسوسه کننده ای نداشته ام.
در چه رشته ای تحصیل کرده اید؟
فوق لیسانس روابط بین الملل و لیسانس زبان انگلیسی دارم.
شما که از ابتدا عاشق بازیگری بودید چرا در رشته ای مرتبط با سینما یا تئاتر تحصیل نکردید؟
واقعاً دلم می خواست این اتفاق برایم می افتاد، ولی متأسفانه شرایط به گونه ای پیش رفت که مجبور شدم در رشته ای غیر از بازیگری درس بخوانم. شاید همین دوری از فضای هنر و بازیگری باعث شد وقتی وارد این حرفه شدم کسی را نشناسم و حمایتی نداشته باشم.
اگر در رشته سینما تحصیل می کردم احتمالاً آشنایی هایی اتفاق می افتاد که مسیر ورودم به دنیای بازیگری را هموار می کرد. اما این طور نشد و من بیشتر مسیر را به تنهایی و البته بسختی طی کردم تا توانستم موقعیتم را به عنوان یک بازیگر تثبیت کنم.
بازیگری را از کجا شروع کردید؟
از کلاس های کارگردانی و بازیگری استاد سمندریان. دوره بسیار پرباری بود و آنچه می شد در ۴ سال دانشگاه بیاموزم به صورت فشرده و در یک سال از استاد سمندریان آموختم. بعد هم برای بازی در نمایش «دایره گچی قفقازی» انتخاب شدم.
که در آن نمایش هم در ۲ نقش بازی می کردید…
بله، تجربه فوق العاده ای بود. برای بازی در این نقش مثل بقیه دانشجوهای استاد تست دادم و انتخاب شدم. سپس در نمایش «رویای شب نیمه تابستان» به کارگردانی دکتر احمد کریمی حکاک بازی کردم و بعد در نمایش های دیگری که هر کدام تجربه ای و خاطره ای ارزشمند بودند.
کلا در تئاتر بیشتر از مدیوم های دیگر جا افتاده اید. دلیل این دلبستگی به دنیای نمایش چیست؟
فکر می کنم تئاتر فضایی دارد که می تواند ضعف ها و توانایی های بازیگر را صادقانه به او نشان دهد. بازیگر در سینما بزرگ تر از آنچه هست نشان داده می شود و در تلویزیون کوچک تر؛ ولی در تئاتر می توان هر بازیگری را در اندازه های واقعی اش دید. من بیش از ۱۲ سال در تئاتر فعالیت کرده ام و بهترین اتفاق ها برایم در این فضا افتاد. بخش مهمی از چیزهایی که یاد گرفته ام را مدیون تئاتر هستم و معتقدم فضای تئاتر به رشد استعدادهای بازیگر کمک می کند.
در تئاتر کارگردانی هم می کنید و می دانم که نمایشنامه نویس قابلی هستید. از بازیگری اشباع شده اید؟
به هیچ وجه. محال است که روزی از بازیگری دلزده شوم. من عاشق کارم هستم و هنوز خیلی از نقش ها هست که دوست دارم بازی کنم. کارگردانی و نوشتن برایم در ادامه بازیگری معنی پیدا می کند. در رادیو بیشتر نمایش های رادیویی را کارگردانی می کنم ولی در تئاتر علاقه اصلی ام بازیگری است. چندی پیش با پریسا مقتدی نمایش «خاله ایران» را به طور مشترک کارگردانی کردم و سال گذشته نیز اولین کارگردانی مستقلم را با نمایش «من حرفی ندارم دنبالشو نگیر» تجربه کردم که خوشبختانه اجرای موفقی داشت.
الان که به پشت سر نگاه می کنید از مسیری که پیموده اید راضی هستید؟
تا حدودی. شاید خیلی از کسانی که از بیرون نگاه می کنند تصورشان این باشد که وقتی یک بازیگر موقعیتی تثبیت شده دارد و در مدیوم های مختلف پرکار است در حرفه اش موفق بوده است. ولی در مقایسه با توقعی که از خودم دارم واقعاً خودم را بازیگر موفقی نمی دانم. ایده آلم تفاوت زیادی با موقعیت اکنونم دارد. شاید در آینده بتوانم به تصویری که در ذهن داشتم نزدیک تر شوم، اما در حال حاضر باید بگویم که هنوز به جایگاه دلخواهم نرسیده ام.
شما عضو سندیکای گویندگان هم هستید. در حال حاضر در دوبله فعالیت دارید؟
خیلی کمتر از گذشته. فضای دوبله فضای دوستانه و مثبتی است و اگر شرایط مناسب فراهم شود باز هم در دوبله فعالیت خواهم کرد. ولی فشردگی پروژه های تلویزیونی و اجراهای تئاتر زمانی برای دوبله نمی گذارد.
دیدگاه تان را بنویسید