روابط ایران و عربستان بر لب پرتگاه | چین؛ سرگردان میان تهران-ریاض
تنش تهران و تلآویو تردیدها در باب تداوم روابط ایران و عربستان را افزایش داد و موجب شد تا تمرکزها بر چین در خاورمیانه و در میانه فعل و انفعالهای دو بازیگر برجستهتر شود.
پاسخ پهپادی و موشکی ایران به اسرائیل و متعاقب آن فعل و انفعال های تل آویو، گمانه زنی ها درباره تردید بر سر ثبات آشتی عربستان و ایران را که چین در سال گذشته تسهیل کرده بود را افزایش داد. در همین راستا، گروهی از ناظران مدعی اند، پاسخ دو بازیگر چشمانداز استراتژیک را بهطور چشمگیری تغییر داده، امنیت منطقهای را درگیر ابهام کرده و شهرت چین بهعنوان میانجی معتبر را به آزمایش گذاشته است.
چین در خاورمیانه به دنبال چیست؟
پس از پاسخ پهپادی ایران، پکن بیدرنگ دیپلماسی تلفنی اضطراری را کلید زد تا از تضعیف توافق ایران و عربستان به دلیل وضعیت ناآرام حاکم جلوگیری کند. وانگیی، وزیر امور خارجه چین، پس از تماس با همتایان سعودی و ایرانی خود، «تأکید ایران بر هدف قرار ندادن کشورهای منطقه و همسایه» را مورد تحسین قرار دارد. ناظران میگویند، احتمالا پس از ماجراجویی ادعایی اسرائیل نیز تماس های مشابهی برقرار شده است. 19 آوریل، لین جان، سخنگوی وزارت خارجه علنا اعلام کرد که «چین با هر اقدامی که تنشها را بیشتر میکند مخالف است».یکی از جنبه های قابل توجه واکنش چین تاکید این بازیگر بر مقوله ثبات است. چین همچنان متعهد به حفظ منافع خود باقی مانده و در عین حال از اسرائیل و آمریکا انتقاد می کند و خواستار کاهش تنش است.پکن به سان مواضعی که در ارتباط با حملات انصار الله به دریای سرخ اتخاذ کرد، دور جدید تشدید تنش را "سرریز" جنگ غزه می داند و نه کاتالیزور آن. این رویکرد نشان می دهد که پایان دادن به درگیری غزه ممکن است یک اثر موجی ایجاد کند و صلح و تنش زدایی در سراسر خاورمیانه را وارد فصل تازه ای کند.
به نوشته چتم هاوس، این مقوله نشان می دهد که چرا چین حمله 13 آوریل ایران را محکوم نکرد، بلکه آن را دفاع از خود خواند. این کشور خود را درست در مرکز جنگ روایات قرار داده و به طور موثر با تاکید بر اصل دفاع مشروع ایران، تلاش های مشابه اسرائیل برای توجیه حملات پی در پی این بازیگر به فلسطینیان در غزه را از دهان بیاندازد. چین در مبادلات خود با ایالات متحده نیز از همین الگو پیروی می کند و از واشنگتن خواسته که "نقش سازنده" ایفا کرده و اسرائیل را مهار کند.با این همه گروهی از ناظران مدعی اند، نگرانی در مورد توافق عربستان و ایران زنگ خطر را در پکن به صدا درآورد. دو عامل کلیدی تقویت کننده متقابل نگرانی های چین را برانگیخته است. اول، هدف راهبردی ایران از پاسخ تلافی جویانه، تعریف پارادایم بازدارندگی جدید بود؛ گزاره ای که موجب می شود تا تهران و اسرائیل بار دیگر رویارویی در سایه را برگزینند. در چنین شرایطی گروهی مدعی اند که اسرائیل با فعل اخیر ماجراجویانه اش در حال آزمایش خطوط قرمز ایران بود، آن هم در شرایطی که این بازیگر در جستجوی مکانیزم امنیتی جدید برای جایگزینی مکانیزم شکسته شده 7 اکتبر است.
به ادعای ناظران، پارادایم جدید ریسک پذیری تهران و تل آویو را افزایش داده؛ موضوعی که ممکن است کشورهای حاشیه خلیج فارس (به ویژه عربستان سعودی) را وادار کند تا مواضع امنیتی خود را مجدداً تنظیم کنند. آنها ممکن است به این نتیجه برسند که هم صدایی با ایران منافعشان را به خطر خواهد انداخت. در همین راستا گروهی مدعی اند که در صورت بازگشت ترامپ، تحقق این روند تسریع می شود.
عامل دوم، مرتبط است با کندی پیشرفت توافق ایران و عربستان. دو بازیگر همچنان بر مسائل امنیتی متمرکز بوده و نتوانسته اند فرصت های اقتصادی و فرهنگی شان رابررسی کنند. یکی دیگر از عوامل مرتبط، تلقی اسرائیل از این معامله به عنوان تهدید مستقیم آن است. اسرائیل ممکن است گرم شدن روابط تهران و ریاض را تهدیدی بالقوه علیه فرایند عادی سازی روابطش با عربستان قلمداد کند.
به ادعای چتم هاوس، تصورها در خلیج فارس و منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا این است که اسرائیل قادر به تکیه بر توانایی های خود در سناریوی رویارویی با ایران نیست. برای چین، چنین سناریویی امنیت انرژی این کشور را درگیر خطری جدی خواهد کرد و چشم انداز آن را برای چارچوب امنیتی جدید در خاورمیانه مبهم می سازد. یکی از ستون های این مفهوم ایجاد پلت فرم گفتگوی چندجانبه در منطقه خلیج فارس تحت ابتکار امنیت جهانی است. چشم انداز آن می تواند به راحتی با تشدید آشفتگی های منطقه ای تضعیف شود. همزمان جاه طلبی های چین برای محدود کردن نفوذ ایالات متحده در کشورهای خلیج فارس نیز می تواند معکوس شود. در این میان گروهی می گویند که بی اعتمادی به ایالات متحده ایران را تشویق میکند تا با تکیه بر پویایی های حاکم، برای خود فرصت های تازه ای تعریف کند. در همین قاب می توان تاکید داشت که تعریف جبهه واحد دیپلماتیک آمریکا و کشورهای اروپایی که پس از پاسخ ایران تعریف شد، شراکت تهران با چین و روسیه را نیز تحکیم میکند.
با این حال، بحران های حاکم، چین را برای حفاظت از توافق ایران و عربستان تحت فشار قرار می دهد. این تا حدودی به دلیل نقش چین به عنوان یک تسهیل کننده صرف است، نه یک میانجی یا ضامن به سبک غربی توافق.
علاوه بر این، چین تحت هیچ شرایطی قدرت اقتصادی خود را برای مجازات هر یک از طرفین در صورت نقض مفاد توافق به کار نخواهد گرفت. از منظر چین، تحریمها اگر در منطقه «منا» اعمال شوند، ممکن است نتیجه معکوس داشته باشند؛ منطقهای نوسانی که میتواند به پکن پشت کند و مستقیماً به منابع نفتی این کشور ضربه بزند. چین بر ثبات در منا تاکید دارد. در شرایطی که ایالات متحده پیچ ها را بر صادرات نفت ایران سفت می کند، خریدهای چین تا پایان سال جاری کاهش می یابد تا از تحریم های ثانویه جلوگیری شود. از قضا، این گزاره میتواند تعادل چینی بین ایران، عربستان سعودی و اسرائیل را آسانتر کند، زیرا این تصور را کاهش میدهد که پکن از نظر مالی استراتژی دفاعی پیشروی ایران را پشتیبانی میکند.در سناریوی ادعایی تیره و تار درگیری گستردهتر، میتوان انتظار داشت که چین همان کتاب بازیای را که در جریان حملات انصار الله در دریای سرخ استفاده میکرد، اجرایی کند: موازنهسازی دقیق با هدف نهایی حفاظت از منافع اقتصادی این بازیگر و در عین حال انتقاد از آمریکا و اسرائیل.
دیدگاه تان را بنویسید