وزیر اسبق امور خارجه با ذکر جزئیاتی از جلسات ویژه «شورای عالی امنیت ملی» کشورمان پس از لشکرکشی آمریکا به افغانستان، دلایل انصراف آمریکایی‌ها از حمله نظامی به ایران را تشریح کرد.

پشت پرده انصراف آمریکایی‌ها از حمله نظامی به ایران از زبان متکی
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

 نام «منوچهر متکی» با دوران وزارت خارجه دولت‌های نهم و دهم گره خورده است؛ هر چند او پیش از عزیمت به خیابان «سی تیر»، تجربه پوشیدن ردای نمایندگی مجلس را نیز داشت. متکی این روزها سخنگوی «شورای وحدت نیروهای انقلاب اسلامی» است؛ مجموعه‌ای که در آستانه انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۴۰۰ و با محوریت «جامعه روحانیت مبارز» و «جبهه پیروان خط امام(ره) و رهبری» شکل گرفت.

در گفت‌وگو با متکی فعالیت‌های انتخاباتی شورای وحدت دستمایه قرار گرفت اما لازم بود ادعاهای بی‌پشتوانه اخیر پیرامون توانایی نظامی کشورمان هم مورد واکاوی قرار بگیرند؛ مثلا گفته شد که عراق با وجود داشتن دست برتر در حوزه نظامی در مقایسه با ایران، مورد حمله آمریکایی‌ها قرار گرفت و آنچه کشورمان را از گزند حمله دور داشت، «صرفا» پشتوانه مردمی بود؛ متکی این ادعا را رد می‌کند.

پس از لشکرکشی نظامی آمریکا به افغانستان در اواخر سال ۲۰۰۱ فضاسازی‌ رسانه‌ای عمدتا معطوف به حمله قریب‌الوقوع آمریکا به ایران شد. متکی در این‌باره به جلسات ویژه دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی(شعام) با دستور مقام معظم رهبری اشاره می‌کند که هدف آن‌ها، امکان‌سنجی حمله به ایران بود؛ او جزئیات این جلسات ویژه را بیان می‌دارد و چرایی و چگونگی انصراف آمریکایی‌ها از حمله را شرح می‌دهد.

در بحث پیرامون «میدان» و «دیپلماسی» هم متکی بر این باور است که هیچ دوگانگی میان این دو ساحت وجود ندارد و هر کسی قائل به ثنویت است، به گفته او «ماموریت دارد یکی را حذف کند».

متکی درباره فعالیت‌های انتخاباتی شورای وحدت نیز بر وحدت اصولگرایان صحه می‌گذارد. در ادامه، مشروح گفت‌وگوی ایرنا با «منوچهر متکی» را از نظر خواهید گذراند.

جناب متکی! شما در کنار آقایان ولایتی و ظریف، در عداد وزیران امور خارجه‌ای قرار دارید که همواره کم و بیش، به شرکت در مناسبات سیاست داخلی تمایل نشان داده‌اید. به نظر شما اینکه یک فرد با پیشینه وزارت امور خارجه، وارد جناح‌بندی‌های سیاسی شود صحیح است؟

در کشورهایی که فعالیت‌های سیاسی، قالب و چهارچوب مناسب خودش را دارد و احزاب، نقش‌آفرین هستند، معمولا ورود به سیاست با نمایندگی مجلس آغاز می‌شود. بعد از نمایندگی مجلس، افراد یا وزیر می‌شوند یا در جاهای دیگر، مسئولیت می‌گیرند. در کشور ما چون سامانه سیاسی جاافتاده نداریم، معمولا افراد با ورود به مسئولیت‌هایی که رنگ و بوی سیاسی دارند، به خصوص مجلس، وارد سیاست می‌شوند. با این نگاه، من از سال ۱۳۵۹ با ورود به مجلس دوره اول، وارد عرصه سیاست‌مداری شدم. پس از آن به وزارت خارجه رفتم و بعد از ۲۱ سال حضور در این وزارتخانه، وزیر خارجه شدم. در این فاصله تا وزیرشدن، من یک بار دیگر به مجلس رفتم...

مجلس هفتم.

بله؛ مجلس هفتم. بنابراین فرایند ورود به کارهای سیاسی، دوباره چکش خورد. در مجالس اول و هفتم با وقایع بسیار حساس و مهم در حوزه مسائل داخلی و خارجی کشور، مواجه بودیم.

دوره اول از کدام حوزه نماینده بودید؟

از چهار شهرستان کردکوی، بندر گز، بندر ترکمن و گمیشان که مجموعا یک حوزه انتخابیه را تشکیل می‌داد.

آن موقع شما عضو حزب جمهوری اسلامی بودید؟

بله؛ بنده حزب جمهوری اسلامی را در بندر گز تاسیس کردم.

پس به اعتبار این حزب وارد مجلس اول شدید.

البته هم در فهرست حزب بودم و هم به‌واسطه استقبال و اعتماد مردم و به اعتبار شناختی که از بنده داشتند، انتخاب شدم.

بنابراین شما قبل از پذیرش مسئولیت وزیر امور خارجه در دولت نهم، در سیاست داخلی فعال بودید.

بله؛ این فعالیت به قبل از انقلاب اسلامی بر می‌گردد و پس از انقلاب اسلامی همانگونه که گفتم، در بندر گز حزب جمهوری اسلامی را راه انداختیم و همزمان در عمده فعالیت‌های شهر و منطقه حضور داشتم که شرح همه آن‌ها در این مصاحبه نمی‌گنجد؛ با توجه به این پیشینه و ادامه آن پس از بازنشستگی، در مصاحبه‌ای گفتم که کار سیاسی اساسا بازنشستگی ندارد.

آقای متکی! نظر شما درباره مواضع اخیر وزیر سابق امور خارجه که مدعی شده در صورت جنگ، این فقط مردم هستند که زیر بمباران آمریکایی آسیب می‌بینند چیست؟ همین چهره سال‌ها پیش در دانشگاه تهران ادعای دیگری را طرح کرد مبنی بر اینکه آمریکا می‌تواند با یک بمب، کل سیستم دفاعی کشورمان را از کار بیاندازد.

در عرصه سیاست خارجی، ما از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی با دو رویکرد مواجه بودیم؛ یک رویکرد معتقد بود در دنیایی که زندگی می‌کنیم، نظاماتی بر آن حاکم است و بازیگرانی در نظام بین‌الملل نقش محوری دارند و ما برای منافع خودمان باید جوری حرکت کنیم که با این بازیگران مدعی، سرشاخ نشویم و باید همراهی و هم‌آوایی کنیم؛ ما به این نگاه در سیاست خارجی، می‌گوییم غرب‌گرایی.

مشخصا طیفی از «نهضت آزادی» و بخشی از دولت موقت، این نگاه را نمایندگی می‌کردند.

بله؛ البته الزاما برای همه این گروه‌ها و همه چهره‌ها نمی‌توانیم حکم واحد صادر کنیم و بگوییم که این‌ها همگی ضد منافع ایران و ضد انقلاب هستند؛ با این وجود جهت‌گیری غرب‌گراها غلط است؛ ما سرنوشت کشورهایی که نگاه هماهنگی با بازیگران اصلی داشتند و وابسته بودند، به ویژه در بزنگاه‌ها را دیده‌ایم؛ مثلا شاه در ایران همین‌گونه بود. یا وقتی آقای «اوباما» فریاد می‌زد که «حسنی مبارک» همین الان باید برود، چند کشور منطقه و اسرائیل و لابی‌های آمریکایی به سرعت آقای اوباما را متقاعد کردند که نباید این حرف را بزند و دیدیم که «سی ان ان» دیگر صحبت او را پخش نکرد؛ سر سپردگی مسائل خودش را دارد...

رویکرد دوم چیست؟

رویکرد دوم برآمده از انقلاب اسلامی و اندیشه‌های امام خمینی(ره) است. اگر بپذیریم که امام(ره) نگاه و جهان‌بینی و کشورداری جدیدی به مردم ایران ارائه داد، درخواهیم یافت که اولین گام در الفبای رویکردی ایشان، تصمیم‌گیری مستقل و نه همراهی و تبعیت از دیگران‌ است؛ البته مواضع شما می‌تواند در مواردی با برخی کشورها همسو باشد اما مهم این است که آن موضع را خودتان می‌گیرید.

سیاست خارجی برآمده از انقلاب اسلامی مستقل، عدالت‌گرا و با نقد مناسبات ظالمانه حاکم بر روابط بین‌الملل و مجاهده برای تصحیح این روابط در حد امکان است.

سیاست خارجی برآمده از انقلاب اسلامی مستقل، عدالت‌گرا و با نقد مناسبات ظالمانه حاکم بر روابط بین‌الملل و مجاهده برای تصحیح این روابط در حد امکان است. نگاه اول اما این موضع را برنمی‌تابد. رضاخان، یک زمانی گفت که به آقای مدرس بگویید اینقدر پا روی دم ما نگذارد؛ مرحوم شهید مدرس هم پیغام داد که تو یک مقدار دُمَت را جمع کن.

آمریکا می‌خواهد در همه جای دنیا، خودش را گسترش دهد و در همه‌جا حاکمیت داشته باشد؛ طبیعی است کشوری مستقل نظیر ایران این رویکرد را قبول ندارد؛ البته حرکت بر اساس استقلال باید هوشمندانه و با زیرکی و تدبیر پیگیری شود.

ما نمی‌خواهیم همه چیز را به هم بزنیم اما اینکه هر چه آمریکا بگوید، تمکین کنیم، رویکردی سازش‌کارانه است. سازش‌کاری و مقاومت، دو کلمه نمادین از این دو رویکرد و نگاهی است که درباره آن‌ها صحبت کردیم؛ کسانی که این صحبت‌ها را مطرح می‌کنند(آمریکا می‌تواند با یک بمب، کل سیستم دفاعی ایران را از کار بیاندازد) توان کشور و مردم را باور ندارند.

 

غرب‌گرایان هم لااقل در ظاهر خود را مردم‌گرا نشان می‌دهند. نمونه‌اش اظهارات اخیر وزیر سابق امور خارجه که مدعی شد آمریکا پس از حمله به عراق، صرفا به خاطر «پشتوانه مردمی» از حمله به ایران خودداری کرد. نظر شما چیست؟

پس از حمله آمریکا به افغانستان، هدف بعدی آن‌ها حمله به ایران بود. جورج بوش مرتبا می‌گفت که گزینه نظامی برای ایران روی میز است. مقام معظم رهبری، بررسی این ادعاها را به دبیرخانه شورایعالی امنیت ملی ارجاع دادند. دبیرخانه، جلساتی را با حضور فرماندهان عالی نظامی، وزیران خارجه، دفاع، کشور و اطلاعات برگزار کرد؛ من آن موقع وزیر خارجه بودم.

دو سوال در این جلسات مطرح بود؛ آیا آمریکا با توجه به تهدیداتی که می‌کند، می‌تواند به ایران حمله کند؟ فرماندهان نظامی پاسخ دادند که بله می‌تواند؛ حتی می‌تواند بدون استفاده از خلیج فارس، حملاتی موردی و ایذایی به ایران داشته باشد.

سوال دوم این بود که آیا آمریکا [در عمل] حمله می‌کند؟ در پاسخ به این سوال، بحث جدی درگرفت؛ نهایتا نگاه‌مان این شد که آمریکا عملا نمی‌تواند به ایران حمله کند. اولین دلیلی که ذکر شد این بود که آمریکا نمی‌تواند خط جبهه‌ای از مرز چین(انتهای افغانستان) تا بلندی‌های جولان و مرز فلسطین اشغالی را فرماندهی کند.

دومین دلیل برای رد سوال دوم، این بود که آمریکا نمی‌تواند فضا را مدیریت کند؛ سومین نکته این بود که آمریکا نمی‌تواند پیش‌بینی کند بعد از حمله احتمالی او چه خواهد شد؛ چون آمریکا از دور می‌زند اما اهداف او برای زدن ما، نزدیک ایران است.

بنابراین جمع‌بندی این شد که آمریکا به صورت «بالقوه» شاید بتواند حمله کند اما به صورت «بالفعل» ابدا نمی‌تواند.

دقیقا؛ یعنی شرایط به آمریکا اجازه حمله نمی‌داد. البته در پیامی به آمریکایی‌ها به آنان تفهیم شد که در صورت حمله به ایران، چه تبعاتی را باید تحمل کنند...

مثلا؟

نمی‌خواهم ورود کنم اما این را بگویم که آقای جورج بوش در حمله به ایران آرزو به دل مجبور به ترک کاخ سفید شد؛ اصلاح‌طلبان پس از روی کارآمدن‌شان در سال ۷۶، مدعی شدند که اگر نمی‌آمدیم، به ایران حمله می‌شد؛ در سال ۹۲ هم می‌گفتند ایران در معرض خطر است و ممکن است آمریکا به ایران حمله کند...

حتی بعدها مدعی شدند که این برجام بود که سایه جنگ را از سر ایران دور کرد.

بله؛ مقام معظم رهبری یک بار بیان کردند که این تصور که این جناح یا آن جناح توانسته جلوی حمله آمریکا را بگیرد، تصور غلطی است. ظرفیت‌های ایران به آمریکایی‌ها اجازه حمله را نداده است. آن‌ها پس از ترور حاج‌قاسم سلیمانی، دست‌گرمی اول عکس‌العمل ایران را دیدند(اشاره به حمله به عین‌الاسد). آمریکایی‌ها ظرفیت‌های بازدارندگی ایران را می‌بینند. ما امروز به مرز پیشگیرانه‌شدن امکانات دفاعی رسیده‌ایم و لذا در برابر قدرت، باید قدرتمندانه ظاهر شد.

ظرفیت‌های ایران برای بازدارندگی دفاعی چیست؟

ظرفیت میدان، ظرفیت دیپلماسی، ظرفیت فرهنگ و اعتقادات، ظرفیت مردم، ظرفیت تاریخ و سوابق و ظرفیت تجارب جنگ هشت ساله. شما با این ظرفیت‌ها می‌توانید دشمن را از اینکه به شما حمله کند، مایوس و پشیمان کنید. از زمانی که ما نمی‌توانستیم سیم خاردار تهیه کنیم تا اخیرا که در محضر رهبر انقلاب آخرین دستاوردهای هوافضای سپاه رونمایی شد، رژیم صهیونیستی و حامی او، بارها گفته‌اند که به ایران حمله می‌کنیم اما قادر به عملیاتی‌کردن آن نشدند.

وقتی وضعیت امروز غزه را ببینید، بسیاری از موضوعات برای ما روشن می‌شود. رژیم اسرائیل در طوفان‌الاقصی با یک ضرب شست سنگین که در تاریخ ۷۵ ساله این رژیم جعلی نظیر نداشت، مواجه شد. رژیم صهونیستی هر چه مردم غیر نظامی غزه را به شهادت رساند، افکار عمومی جهان به شکلی بی‌سابقه علیه این رژیم شوریدند و توقف جنایات و محکومیت این رژیم را خواستار شدند. بمباران هوایی و کشتن کور زنان و کودکان بی‌دفاع، هنر نیست و پیروزی محسوب نمی‌شود.

رژیم اسرائیل در جنگ زمینی هم تا الان شکست خورده است؛ اهداف این رژیم نابودی غزه و دوم واداشتن مردم غزه به کوچ اجباری بود که موفق نشد. «نتانیاهو» اهداف فوق را به از بین‌بردن غزه تقلیل داد که در این هدف هم موفق نخواهد شد. اسرائیل این صحبت را در جنگ ۳۳ روزه هم مطرح کرد که ۱۵ روزه حزب‌الله را نابود خواهد کرد.

در سفر به کشورهای مختلف عربی از جمله مصر سفر با «حسنی مبارک» یک ساعت و نیم ملاقات داشتم. حسنی مبارک گفت که هفته قبل(سه یا چهار روز بعد از شروع جنگ ۳۳روزه) هیات نظامی اسرائیل اینجا در ملاقات من(حسنی مبارک) گفتند که ما ۱۵ روزه، کار حزب‌الله را تمام می‌کنیم. حسنی مبارک که خودش خلبان بود و در جنگ اعراب و اسرائیل حضور داشت، به هیات اسرائیلی پاسخ داد که شما بازنده جنگ خواهید بود چون شما کلاسیک می‌جنگید اما حزب‌الله چریکی می‌جنگد؛ حزب‌الله شما را می‌بیند اما شما او را نمی‌بینید. در غزه صهیونیست‌ها تمام تمرکز و نیروی خود را برای نفوذ زمینی و اشغال بیمارستان «شفا» گذاشتند، با این ادعا که حماس امکانات تسلیحاتی خود را در این بیمارستان قرار داده و ‌تونل‌ها زیر آن است...

که آن هم اثبات نشد.

بله؛ رفتند و دیدند که چنین چیزی نبود. منظورم این است که نباید خارج از شناخت شرایط و واقعیات صحبت کنیم؛ کسانی که می‌گویند آمریکا با فشار دکمه‌ای می تواند توان دفاعی ما را از کار بیاندازد، یا شرایط روز آمریکا را نمی‌دانند یا شرایط ایران را یا شاید هر دو را. آمریکایی‌ها یک وقتی می‌گفتند که امروز همه مُلک جهان زیر پَر ماست اما آن‌ وضعیت، دیگر گذشته و پَر و بال عقاب، ریخته است. شکست مفتضحانه آمریکا پس از حضور ۲۰ ساله در افغانستان و شکست در سوریه، گواه این مدعاست.

در غزه هم وضعیت برای آمریکایی‌ها هر روز سخت‌تر می‌شود. متاسفانه روی سر کشورهای عربی، خاکستر مرگ ریخته‌اند؛ با اینکه سازمان همکاری کشورهای اسلامی در سال ۱۹۵۹ و در پی آتش‌زدن مسجدالاقصی تاسیس شد و اساسا فلسفه شکل‌گیری این سازمان فلسطین بود اما مقاومت فلسطین، منتظر آن‌ها نشد و حماسه طوفان‌الاقصی را آفرید.

به نظر شما ایران توانست در نشست اخیر سازمان همکاری کشورهای اسلامی، موثر باشد؟

ایران رویکردی کاملا متفاوت، پیشنهادهایی جدی و کاملا عملیاتی را مطرح کرد اما متاسفانه وابستگی کشورها، اجازه اقدامی جدی را نداد.

بازگردیم به جلسه شورایعالی امنیت ملی که به دستور رهبر انقلاب پس از حمله آمریکا به افغانستان تشکیل شد. نتیجه و ماحصل نهایی آن جلسه چه شد؟

نتیجه این شد که اولا، آمریکایی‌ها قادر به عملیاتی‌کردن خواسته‌ خود نشدند و ضمنا فهمیدند در صورت ارتکاب اشتباه حمله به ایران، چه بحرانی را برای خود می خرند. برای همین، از حمله به ایران منصرف شدند.

آمریکایی‌ها در موقعیتی از حمله به ایران منصرف شدند که توانایی‌های جمهوری اسلامی در آن برهه به مراتب کمتر از الان بود.

بله؛ رهبر انقلاب فرمودند که مقاومت، هزینه دارد اما هزینه آن، به مراتب کمتر از سازش است. در روز پانزدهم از جنگ ۳۳ روزه، به بیروت رفتم. «فیلیپ دوست پلازی» وزیر خارجه وقت فرانسه در لبنان بود و یک روز سفرش را تمدید کرد که دیداری با هم داشته باشیم.

«سیدحسن نصرالله» در سنگر فرماندهی بود و با خط مخصوص ارتباط با سنگرها، از ایشان وضع جنگ را پرسیدم که گفت: «به حول و قوه الهی پیروزی از آن ماست و اسرائیل را شکست خواهیم داد»؛ سپس گوشی را به حاج‌قاسم داد؛ حاج‌قاسم هم گفت که حرف من، حرف سید است.

«سنیوره» نخست‌وزیر وقت لبنان هم به من گفت: «آقای متکی! این هفتمین بار است که اسرائیل به لبنان تجاوز می‌کند و بعضا تا بیروت هم آمده است». به آقای سنیوره گفتم که ان‌شاءالله این آخرین تجاوز او خواهد بود؛ الان ۱۷ سال از آن زمان می‌گذرد و اسرائیل دیگر جرات نکرده به لبنان حمله کند.

بنابراین شما در دوره‌ای که مسئولیت وزارت امور خارجه را به‌عهده داشتید، به وجود دو گانه‌ای میان میدان و دیپلماسی قائل نبودید.

اصلا دوگانه‌ای در کار نیست؛ مگر در آمریکا یا در کشورهای دیگر، میدان و دیپلماسی از یکدیگر جدا هستند؟ مولفه‌های قدرت در یک کشور در هنگام دفاع یا عملیات، تجمیع می‌شوند و اگر کسی قائل به دوگانه «دیپلماسی» و «میدان» باشد، ماموریت دارد که یکی را حذف کند؛ هر کدام از این دو حذف شوند، اشتباه است. یک روز رهبر انقلاب فرمودند: «من دیپلمات نیستم، من انقلابی‌ام». خبرنگاری پرسید که آقای متکی! شما دیپلمات هستید یا انقلابی؟ با کمی مکث پاسخ دادم من «دیپلمات انقلابی» هستم.

یک سوال دیگر درباره اظهار نظر اخیر وزیر سابق امور خارجه بپرسم و بعد برویم سراغ موضوع انتخابات. او اخیرا مدعی شد که رژیم بعث عراق با اینکه توانایی نظامی‌اش از ایران بیشتر بود، آمریکا به عراق حمله کرد اما دلیل حمله‌نکردن آمریکا به ایران، صرفا پشتوانه مردمی نظام بود. این صحبت تا چه اندازه صحیح است؟ آیا واقعا قدرت نظامی رژیم بعث عراق در آن برهه از ایران بیشتر بود؟

من نمی‌دانم که وی بر اساس چه بررسی و آماری اعلام کرد که عراق از نظر نظامی از ایران قوی‌تر بود؛ البته کمک‌های فراوانی به صدام می‌شد. با توجه به شکست عراق از ایران می‌توان نتیجه گرفت که عراق در مجموع از ایران ضعیف‌تر بود. صدام قرارداد ۱۹۷۵ را پاره و جنگ را آغاز کرد اما در مکاتباتش با مرحوم آقای هاشمی، اعلام کرد که هر چه شما می‌خواستید را پذیرفتیم.

رژیم بعث از ایران شکست خورد و طبیعی بود که بعدا نتواند در برابر آمریکا بایستد. از طرف دیگر، اینکه عدم حمله آمریکا به ایران به خاطر پشتوانه مردمی نظام بود، بخشی از واقعیت است اما «قدرت میدان» ایران را هم باید در نظر گرفت.

برویم سراغ موضوع انتخابات. آیا شورای وحدت نیروهای انقلاب برای ارائه لیست، قصد وحدت با سایر مجموعه‌های اصولگرایی را دارد و اینکه آیا جلسات شورای وحدت با تشکل‌هایی نظیر «شورای ائتلاف» یا سایر تشکل‌ها آغاز شده است؟

تا الان جلسه‌ای میان شورای وحدت و شورای ائتلاف، نداشتیم.

حتی یک مورد؟

البته منظور از جلسه، جلسه رسمی میان اعضای رسمی شورای وحدت و شورای ائتلاف است اما ارتباطات، تماس‌ها و گفت‌وگوهای شخصی داشته‌ایم.

این ارتباطات به شکل حضوری بوده است؟

بله؛ حضوری بوده است.

محور اصلی این تماس‌ها چه بوده است؟

تحلیل شرایط کشور در آستانه انتخابات بوده است و در این ترسیم شرایط، دیدگاه‌ها مشترک بود.

آیا این قصد وجود دارد که به ارتباطات و تماس‌های خود، شکل رسمی‌تر بدهید؟

شورای وحدت برای نشست و تبادل نظر با جریان‌های ولایی و اصولگرا همانند جبهه پایداری، شریان و مبنا، همانند شورای ائتلاف آمادگی دارد.

برای رسیدن به لیست مشترک، خوش‌بین هستید؟

ما فعلا شرایط را رصد می‌کنیم و زمان پاسخ به سوال شما، دی‌ماه است. تا دی‌ماه و در رصد شرایط، اگر آرایش فضای انتخابات اجازه دهد، از نظر ما رقابت میان جریانات اصولگرا و ارزشی، بلامانع و چه بسا مفید باشد. اما اگر شرایط صحنه، نگران‌کننده و احتمال پیروزی اصولگرایان ضعیف شود، ما به عنوان شورای وحدت برای رسیدن به فهرست واحد، آمادگی خواهیم داشت؛ این آمادگی باید در همه طرف‌ها ایجاد شود و همه، خود را در فهرست نهایی ببینند؛ یعنی نامزدهای شایسته جریان‌ها، در فهرست واحد حضور داشته باشند؛ البته در حال حاضر ما در تهران و استان‌ها در حال گزینش و چینش فهرست مستقل شورای وحدت، هستیم.

آیا این احتمال وجود دارد که بخشی از شورای وحدت نیروهای انقلاب اسلامی برای انتخابات مجلس، با نیروهای نزدیک به حسن روحانی و علی لاریجانی وحدت کند؟

همانطور که گفتم، شورای وحدت حرکت مستقل خود را دارد؛ هرگونه مشارکت احتمالی ما در رسیدن به فهرست مشترک، صرفا در محدوده نیروها و جریان‌های ولایی، ارزشی و اصولگرا خواهد بود. آقای روحانی، تابلوی مشخص سیاسی دارد و ما با وی، ضمن احترام، قرابت و زمینه‌ای برای حضور مشترک در انتخابات نداریم. آقای لاریجانی، تابلو، تشکیلات و حزبی برای ورود به انتخابات ندارد.

اگر احیانا افراد نزدیک به لاریجانی به شورای وحدت برای همکاری مشترک پیام بدهند، آیا شورای وحدت استقبال خواهد کرد؟

چنین پیامی دریافت نکرده‌ایم.

هرگونه مشارکت احتمالی ما(شورای وحدت) در رسیدن به فهرست مشترک، صرفا در محدوده نیروها و جریان‌های ولایی، ارزشی و اصولگرا خواهد بود

به عنوان بحث پایانی؛ علت الزام افزایش مشارکت و رقابت در دو انتخابات پیش‌رو از نگاه شما چیست؟

افزایش مشارکت به معنی عبور از آسیبی است که در دو انتخابات گذشته، اتفاق افتاد. شرکت در انتخابات و دادن رأی یک حق است. ما حق تعیین سرنوشت در رژیم گذشته را نداشتیم؛ نمایندگان مجلس در دربار تعیین و از صندوق‌ها بیرون می‌آمدند؛ این حق را امام خمینی(ره) با انقلاب اسلامی برای ما به ارمغان آوردند. روی کارآمدن دولت‌های متنوع و با مواضع متفاوت در ۴۳ سال گذشته نشان می‌دهد که مردم، نقش خود را یافته‌اند و البته حضور در انتخابات ‌علاوه بر حق، تکلیف دینی و ملی هم هست.

مهم‌ترین رسالت ما، افزایش مشارکت است و بعد از مشارکت، اینکه چه کسی یا چه جریانی پیروز می‌شود اهمیت پیدا می‌کند؛ این رویکرد که مشارکت حداقلی، پیروزی ما را تضمین می‌کند را به طور کامل رد می‌کنیم و معتقدیم که حرکت در این مسیر، ظلم به انقلاب اسلامی، نظام و امامین انقلاب و مردم است. شما ممکن است با ۱۰ درصد آراء هم برنده شوید اما ۹۰ درصد مردم را از دست می‌دهید.

برای برگزاری یک انتخابات پر شور و با مشارکت بالا همه اعم از احزاب و تشکل‌های سیاسی، شخصیت‌ها، دستگاه‌های اجرایی و نظارتی، دولت و مردم مسئول هستند. رمز حضور مردم، صادق‌بودن با آن‌هاست. در بحث مشارکت، اگر با مردم سخن نگوییم و به مطالبات آن‌ها توجه نکنیم، گله‌مندی و ناراضایتی آن‌ها موجب می‌شود پای صندوق نیایند. تکلیف دولت برای مشارکت، زدودن غبار گرانی است. دولت در دو، سه ماه گذشته کارهایی را برای کنترل گرانی صورت داده که بسیار ارزشمند هستند؛ امیدواریم اقدامات دولت در آینده نزدیک، به ثمر برسند. رهبر انقلاب فرمودند که غبار گرانی را دور کنید تا مردم کارهای زیربنایی دولت را ببینند؛ این فرمایش، دقیق‌ترین و هوشمندانه‌ترین جمله‌ای بود که می‌شد به دولت گفت.

سخنان و مواضع این روزهای آقای رئیسی نشان می‌دهد که وی عمیقا پیام رهبر انقلاب را دریافت کرده است. اینکه رئیس‌جمهور در سخنرانی اخیر در کهگیلویه و بویراحمد، برای اولین بار کلمه گرانی را به کار برد، نشان می‌دهد که دولت روی کنترل گرانی تمرکز کرده و به دنبال پاسخی مناسب برای حل این مشکل است‌.

در حوزه افزایش رقابت هم معتقد به حضور انواع سلیقه‌ها در انتخابات هستیم؛ البته احزاب هم نباید مته به خشخاش بگذارند؛ یعنی احزاب نباید افرادی را معرفی کنند که پرونده دارند، زندان رفته‌اند یا مساله دارند و حتما رد می‌شوند؛ افرادی باید معرفی شوند که این ویژگی‌ها را ندارند. مردم ما، مردم متنوعی هستند و سلایق مختلف سیاسی دارند؛ بنابراین مردم وقتی پای صندوق رای می‌روند، باید در فهرست کاندیداها، سلیقه مورد نظر خود را پیدا کنند.

درباره سلامت برگزاری انتخابات و سلامت رفتار کاندیداها نیز دولت، تکلیف بسیار مهم و بالایی دارد. یکی از روش‌های ناسازگار با روح انقلاب اسلامی، خریدن رای است. اصلا قابل تصور نیست که یک فرد، ده‌ها میلیارد تومان خرج کند که نماینده بشود. بنابراین سیستم اطلاعاتی و امنیتی و نظارتی کشورمان، وظیفه بسیار سنگینی در شناسایی و معرفی این افراد دارند؛ کسی که ده‌ها میلیارد تومان خرج می‌کند، اصلا صلاحیت نماینده‌شدن ندارد چون آن‌هایی که به او رای داده‌اند را «کالا» فرض کرده است. از طرف دیگر این رفتار، اهانت به انقلاب اسلامی و دستاوردهای نظام است.

درباره امنیت هم باید گفت که خدا را شکر، انتخابات‌های ما همیشه همراه با امنیت بوده است و در این دوره هم حتما به همین شکل خواهد بود. خطاب این فرزند کوچک به مردم بزرگ کشورمان این است که ممکن است از برخی مسئولین گلایه به حق داشته و حتی عصبانی باشیم اما «امانت امام‌» را باید حفظ کنیم؛ توصیه امام(ره) این است که در انتخابات شرکت کنیم. مطالبات و نگرانی‌های خود را در دل نگه داریم و در جای خودش فریاد هم ‌بزنیم اما در انتخابات شرکت کنیم.

ناآرامی‎‌های سال گذشته با این سناریو طراحی شد که تا اسفند امسال ادامه پیدا کند و اثر خود را روی انتخابات اسفند بگذارد؛ اغتشاش‌گران بخشی از نوجوانان و جوانان و دانشجویان را جذب کردند و کلی سر و صدا راه انداختند و به مقدسات مردم اهانت کردند؛ صبوری نیروهای حزب‌اللهی جرات این جسارت را به آن‌ها داد. اغتشاش‌گران به هدف خود نرسیدند چون مردم به آن‌ها نپیوستند. مردم از مهر تا بهمن پارسال صبر کردند و ناظر بودند اما در ۲۲ بهمن در یکی از باشکوه‌ترین راهپیمایی‌های پیروزی انقلاب اسلامی، حضور پیدا کردند و حرف خود را زدند و اعلام کردند که ما با اغتشاش‌گران، نیستیم. فردای ۲۲ بهمن، آقای «ماکرون» گفت که ما نمی‌خواهیم جمهوری اسلامی را بر اندازیم، یعنی غربی‌ها پیام حضور مردم ما را گرفتند. مردم در بزنگاه‌ها کار خود را انجام می‌دهند و این بار هم در انتخابات، دشمن را مایوس خواهند کرد.

منبع: ایرنا