مملکت مال کدام حزباللهیهاست؟
بازتاب جمله «این مملکت مال حزباللهیهاست» از سوی یک عضو شورای مرکزی حزب نوپدید و نوظهور «شریان» در صداوسیما واکنش بسیاری را به دنبال داشته است و بسیاری از دلسوزان کشور و فعالان سیاسی و حزبی نسبت به این اظهارات واکنش نشان دادند و ضمن رد این ادعا، تأکید کردند: «مملکت متعلق به همه ایرانیها است.»
روزنامه صبح نو : واکنشهای متفاوت به این اظهارات قطعا به دلیل سوءاستفادههایی است که برخی از افراد در مقاطع مختلف از این واژه و رویکرد برای حذف رقبای خود داشتند. درحالیکه حزباللهی همان رویکرد، منش و مرامنامهای است که در همه انقلابیون نهفته بود و امروز نیز در آحاد مردم ایران وجود دارد.بدون شک استفاده از واژه حزباللهی و سوپرانقلابی همواره از سوی برخی جریانها در مقاطع مختلف سیاسی به انحصار گرفته شده است که در این گزارش اشاره مختصری به آنها خواهیم داشت.
چپهای حزباللهی اول انقلاب
در دهه اول انقلاب چپهای حزباللهی، تندرویها و رفتارهایی داشتند که بعدها نام خود را به دوم خردادی و بعدا اصلاحطلب تغییر دادند. مواضع تند آنها در حوزههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و حتی سیاسی آثاری را بر جای گذاشتند که هنوز که هنوز است رگههایی از این رفتارها در حوزههای مختلف قابل دسترس و شهود است؛ اما امروز همین چپهای حزباللهی چنان رنگ عوض کردهاند که کمتر کسی باور میکند این بخشنامهها و تأثیر آنان بر حوزههای مختلف در زمان آنها اتفاق افتاده است و امروز حتی در پوزیشنی متفاوت از آنچه در دهه اول انقلاب بودند، قرار دارند و همان رفتارها را نفی و نقد میکنند. توقیف بسیاری از فیلم های سینمایی از جمله برزخی ها یا فیلم بانو داریوش مهرجویی بخشی از عملکرد این دسته از افراد است که نام حزب اللهی را یدک می کشیدند اما مرام و مسلک حزب اللهی نداشتند.
بازگشت از جنگ به شهر
در دهه 70 بخشی از کسانی که از جنگ بازگشته بودند با شهر جدید احساس غریبگی کردند و به دنبال بازگرداندن فضا به اوایل دهه 60 از بازسازی معنوی سخن گفتند و با قرار دادن مقر خود در مسجد ارک، انصار حزب الله را بنا نهادند. پس از دوم خرداد اما برخی رفتارهای گروهی از این جوانان که بعدها از سوی امثال امیرابراهیمی مشخص شد که سفارش برخی اصلاح طلبان بوده به همراه بازنمایی رسانه ای موجب شد که با اصطلاح لباس شخصی به این طیف حمله شود. این رفتارها گاهی به گونه ای بود که سبب مظلومنمایی برخی تندروهای جریان دوم خرداد که آن زمان دولت را در اختیار داشتند، میشد؛ اما تفاوت انصار حزبالله با افرادی که امروز ادعا دارند مملکت برای حزباللهیها است،این است که از جنگ بازگشته بودند و بسیاری از آنها دغدغه انقلاب داشتند و در نیت خود صادق بودند هرچند برخی رفتارهای آنها قابل نقد بود حال آنکه این دسته جدید هم در روش رادیکال هستند و هم از لحاظ اعتقادی با مبانی نظام و رهبری فاصله دارند. سالها بعد حسین اللهکرم که رهبری گروه انصار حزبالله را برعهده داشت، در یک مناظره با ابراهیم اصغرزاده از تندروهای جریان چپ حزباللهی گفت: «انتقادهای ما، انتقاد به گذر از ارزشهای اسلامی به ارزشهای لیبرالی بوده و تندرویهای انصار حزبالله متعلق به نیروهای نفوذی درون این جریان است.»
وی در همین مناظره تأکید کرد: «گفتمان توسعه آقای هاشمی، باعث شکاف طبقاتی و گسست ارزشهای انقلابی و شکست در سیاست خارجی تنشزدایی شد. گفتمان آزادی متکی بر توسعه سیاسی پس از آن سوار شد. هر جا اسلام معاویهای وجود داشته است، طبقات جابهجا شدهاند. احمدینژاد هم با گفتمان عدالت و بازگشت به گفتمان انقلابی وارد شد که موجب گفتمان اعتدال شد. در دوره ایشان، تحریم اوج گرفت. اگر من جای شما بودم، یک قبر 10متری میکندم و خودم روی خودم خاک میریختم.»
ظهور احمدینژاد
با ظهور محمود احمدینژاد در سیاست و تشکیل دولت او دوباره برخی جریان های تندرو در پوشش حزباللهی به صحنه آمدند و با تصمیمها و رفتارهای خود، رفتارها و کنشهای احمدینژاد را بهگونهای تغییر دادند که هنوز که هنوز است رئیس دولتهای نهم و دهم در حلقه محاصره آنان قرار دارد. گروهی که بعدها از سوی اصولگرایان اصیل بهنام جریان انحرافی نامگذاری شدند. تندروهای حزباللهی دولت محمود احمدینژاد گزارههای عجیب و گاهی نامتجانس را مطرح میکردند. یک روز دم از این میزدند که آنها از سوی امامعصر (عج) منصوب شدند و از سوی دیگر سعی میکردند با طراحی مباحثی همچون مکتب ایرانی برای خود در دل ملیگراها مقبولیتی کسب کنند و حتی در مقطعی در ویژهنامه روزنامه ایران به چادر مشکی هم حمله کردند و به قلم کلهر نوشتند که: «رنگ سیاه چادر تقلیدی از لباس مشکی مردان و زنان غربی در «مجلسهای شبانه عیاشی اروپا» در زمان ناصرالدین شاه استفاده میشده است.»
پس از پایان دولت محمود احمدینژاد، گروهی که در دولت محمود احمدینژاد از حامیان اصلی او محسوب میشدند، پس از تبری جستن از رئیس دولتهای نهم و دهم همچنان به حیات سیاسی خود ادامه دادند.
طیفی از آنها همیشه در میان اصولگرایان ساز مخالف نواختهاند و اختلاف را به درون خانواده انقلاب آورده اند. گروهی که معمولا بدون هیچ هماهنگی سیاسی، مسیر خود را رفتهاند. به گفته اصولگرایان حتی در مواقع حساس هم برای این جریان سیاسی دردسرساز شدهاند.
ادبیات سیاسی آنها همواره مورد نقد دیگر جریانها بوده است، از واژگانی که اعضای این گروه اتخاذ میکردند تا واژگانی نادرستی که از سوی یکی از نمایندگان مجلس نزدیک به این جریان خطاب به برخی روسای قوا داده شد.
برخیها نیز همواره حمله عدهای از اعضای تأثیرگذار در صحنه سیاسی را مورد استناد قرار میدهند. بهعنوان مثال مرحوم غفوریفرد، عضو حزب مؤتلفه اسلامی در گفتوگویی بیان کرده بود: « آنها از همان ابتدا به دنبال تضعیف جایگاه آیتالله مهدویکنی بودند.»
وی همچنین گفته بود: «آنها بخشی از جریان احمدینژاد بودند و احمدینژاد هم مشخصا بخشی از اصولگرایانی بود که با بلیت اصولگرایان، شهردار شد، البته از درگیریهای در شورای شهر که عمدتا اصلاحطلبان بودند، مردم تهران در شورای شهر دوم یکپارچه به اصولگرایان رأی دادند و شورای شهر هم برای شهردار تهران از احمدینژاد که رئیس ستاد انتخابات شورای شهر تهران بود، برای شهرداری تهران دعوت کرد و تا پایان دوره شهرداری ایشان دقیقا داخل اصولگرایان تعریف میشد؛ اما بعد از انتخاب بهعنوان رئیسجمهور به ایجاد دوقطبی هاشمی رفسنجانی و احمدینژاد پرداخت که حداقل تا آن موقع هر دو در داخل اصولگرایی تعریف میشدند و بعد هم دوستان ایشان در مجلس بحث دوقطبی هاشمی و احمدینژاد را مطرح کردند و افرادی مانند حجتالاسلام روحالله حسینیان و حجتالاسلام حمید رسایی خود را در جریان احمدینژادیها و دیگران را جزو گروه آیتالله هاشمی رفسنجانی مطرح و حتی بحث هابیل و قابیل را مطرح کردند، البته بعدا آنها هم از احمدینژاد جدا شدند و جبهه پایداری بدون احمدینژاد شکل گرفت؛ احمدینژاد هم کسی بود که هیچیک از افرادی را که در جریان اصولگرایی محور و محترم بودند، قبول نداشت و خودش را محور میدانست و ارتباطاتی که قائل بود با امام زمان (عج) دارد؛ بنابراین مبدأ حرکات پایداریها همین رفتارهای احمدینژاد بود که بعد از جدایی از او دنبال کردند.»
حذف چهرههای اصیل اصولگرا و انقلابی با کلیدواژه اصلح همواره در دستور کار این جریان ها قرار داشته و امروز نیز با برخی رفتارها و تکرویهای این جریان در بین نیروهای انقلابی، انشقاق و اختلافهایی را ایجاد کرده است.
در هجوم برخی رادیکال های چپ و راست واژه حزباللهی مظلوم واقع شده و برخی افراد بدون سابقه سیاسی از این واژه برای اهداف سیاسی خود بهره می برند. در این میان تعریف درست از حزب اللهی عناصر و جریان های معتقد به گفتار انقلاب هستند که خود را کنار مردم و خادم مردم و در مقابل دشمنان کشور میدانند و هرگز مرز کاذب درون کشور درست نمیکنند. این تعریف از حزب اللهی دقیقا نقطه مقابل افراطی ها از اول انقلاب تا کنون قرار می گیرد.
دیدگاه تان را بنویسید