امپراطوری رسانه‌ای غربی-عبری بدلیل فشار سنگین افکار عمومی، تمایل دارد که سفر جو بایدن به اراضی اشغالی را «اقدامی شکست‌خورده برای ایجاد صلح» القاء کند؛ اما تحلیل دومی مانند آنچه «علی شمخانی» مشاور سیاسی رهبر معظم انقلاب مطرح کرد می‌گوید امریکا، هدایت کابینه جنگ اسرائیل را بر عهده دارد و یک جنگ نیابتی را آغاز کرده است.

آمریکا؛ بازیگر شکست‌خورده صلح یا کارگردان کشتار غزه
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

 «خوش آمدی آقای رئیس‌جمهور!»؛ این نوشته کوتاه در پس‌زمینه تصویری قهرمانانه از «جوبایدن» در دست ساکنان تل‌آویو، نشانه آشکاری بود از آنچه زیر پوسته خشک و خشن درگیری‌های خونین غزه می‌گذرد.

«بنیامین نتانیاهو» نخست‌وزیر رژیم صهیونیستی، بعد از فروپاشی نمادهای افسانه‌ای دستگاه اطلاعاتی، امنیتی و نظامی اسرائیل در جریان عملیات «طوفان الاقصی» اگر نه منفورترین، حداقل مغضوب‌ترین مسئول نزد شهروندانش است و در چنین شرایطی در تاریک‌ترین روزهای تل‌آویو، بایدن در حکم «ناجی اسرائیل» وارد فرودگاه بن گوریون شد تا نخستین رئیس جمهور امریکا باشد که به یک منطقه درگیر جنگ سفر می‌کند.

رئیس‌جمهور 80 ساله امریکا، روی شانه نتانیاهو دست یاری گذاشت، اعتبارش را خرج تأیید روایت تل‌آویو از حمله به بیمارستان المعمدانی کرد و در نهایت قول یک چک سفید دیگر داد. اما اینها، تنها بخشی از تفاهمی است که در دیدار رئیس‌جمهور و وزیرخارجه امریکا با نخست‌وزیر و کابینه جنگ اسرائیل به دست آمده است؛ زیرا همه آنچه در یک سفر سیاسی می‌گذرد، قابل مشاهده نیست و جلسات خصوصی و محرمانه عمدتا به توافق‌هایی می‌انجامد که نشانه فوری ندارد، اما روند رویدادهای آینده را تغییر می‌دهد.

بازیگری شکست‌خورده برای صلح؛ روایت اول از سفر بایدن

سفر رئیس‌جمهور امریکادر قاب رسانه‌های انگلیسی‌زبان، یک چارچوب و هدف مشخص را دنبال می کرد؛ به نوشته این رسانه‌ها بایدن یک سفر پرمخاطره به تل‌آویو زخم‌خورده داشت تا در وهله اول نشان دهد اتحاد امریکا با اسرائیل در محکم‌ترین حالتش قرار دارد و در مرحله دوم مانع گسترش آتش تنش در خاورمیانه شود. همان استدلالی که پشتوانه گسیل نیروهای نظامی ایالات متحده به مدیترانه در چارچوب دو گروه ضربتی شد. از منظر این رسانه‌ها  رئیس جمهور امریکا و ناوهای جنگی تحت حاکمیتش، قصد دارند با «بازدارندگی» از تشدید درگیری‌ها جلوگیری کنند و نگذارند مرزهای خصومت، از محدوده‌ای که هست فراتر برود. به نوشته جراید و خبرگزاریهای نام‌آشنای غربی، جو بایدن اعتبار و پرستیژ سیاسی امریکا را وسط گذاشت تا قبل از آنکه شرایط به نقطه غیرقابل بازگشت برسد، مانع آتش‌گرفتن خاورمیانه شود و ضمن حمایت از اسرائیل، از غیرنظامیان در خطر غزه نیز پشتیبانی کند؛ بسته کوچک 100میلیون دلاری امریکا و لابی برای تردد 20 کامیون به این منطقه نیز به عنوان نمادی از رویکرد بشردوستانه بایدن در این رسانه ها پروبال داده شد.

بر اساس برنامه از پیش اعلام شده، بایدن قرار بود با عنوان غیررسمی سفیر عالی رتبه صلح در جریان تور غیرمترقبه‌اش به خاورمیانه با «ملک عبدالله دوم» پادشاه اردن، «عبدالفتاح السیسی» رئیس جمهور مصر و «محمود عباس» رهبر تشکیلات خودگران فلسطین دیدار و گفت‌‌وگو کند، اما در پس‌زمینه حمله به بیمارستان المعمدانی، تمام معادلات ظاهری این سفر به هم خورد. اگرچه شماری از رهبران عرب منطقه، عموما تمایل داشتند در مواجهه با اسرائیل احساسات و افکار عمومی مردم کشورشان را نادیده بگیرند، اما عمق تراژدی بیمارستان المعمدانی، حاکمان امارات متحده عربی، مصر و اردن را نیز ناچار به واکنش اعتراضی کرد. سفر رئیس‌جمهور امریکا به دلیل لغو نشست اردن، نیمه‌کاره ماند و بایدن با شانه‌های افتاده و دستی خالی فرودگاه را با «ایرفورس وان» به مقصد خانه ترک کرد تا این سفر به منزله فرصتی که از دست رفت در تاریخ بماند و گواهی دهد امریکا امکان توقف رویدادهای پیش‌رو را ندارد و هرچه پیش بیاید، خارج از اراده و کنترل اوست.

این زاویه دید معتقد است اگرچه امریکایی‌ها چند ساعت بعد از عملیات «طوفان الاقصی» تلاش کردند این عملیات را معادل حملات 11 سپتامبر قلمداد کنند تا بتوانند آن سوی ماجرا، حماس را یک گروه تروریستی مانند القاعده معرفی کرده و عکس‌العملهای دیوانه‌وار رژیم صهیونیستی را تطهیر کنند، اما آنچه از ظواهر امر برمی‌آید این است که ایالت متحده نمی‌خواهد نسخه مشابه آن زمان یعنی مداخله مستقیم نظامی را انتخاب کند و یکبار دیگر در یک نزاع مزمن نظامی که استراتژی مشخصی برای خروج ندارد و حتی فاقد یک تعریف مشخص و واقع‌بینانه از موفقیت یا پیروزی است، درگیر شود. «بی‎بی‌سی»، «رویترز»، «واشنگتن پست»، «نیویورک تایمز» و... بازوهای متعدد امپراطوری رسانه‌ای نظام سلطه در هفته گذشته سفر رئیس‌جمهور امریکا را از این منظر به تحلیل گذاشته‌اند و نهایتا به این سوال پرداخته‌اند که تحولات خاورمیانه روی آینده سیاسی بایدن چه تاثیری خواهد داشت.

کارگردانِ جنگ؛ روایت دوم سفر بایدن

روایت دوم اما به لایه دوم و سوم تحرکات اخیر امریکا بعد از عملیات حماس می‌پردازد؛ همان سناریویی که «علی شمخانی» مشاور سیاسی رهبر معظم انقلاب و عضو حقیقی مجمع تشخیص مصلحت نظام در حساب کاربری خود در شبکه اجتماعی «ایکس» از آن پرده برداشت و حضور اخیر امریکا را در قاب غیرغربی بازتعریف کرد و نوشت:« حضور سریع و پرحجم آمریکا در منطقه همراه با تأمین پول و سلاح برای کشتار بیشتر، تقسیم کار میان بازیگران همسو و حمایت سیاسی-رسانه‌ای از اسرائیل در بحران اخیر ثابت کرد ارتش صهیونیستی نیروی نیابتی آمریکا در فلسطین اشغالی است و مسئولیت جنایت انجام شده مستقیما متوجه واشینگتن است.» بر این اساس بعد از «طوفان الاقصی»، ایالات متحده نه به عنوان متحد استراتژیک اسرائیل، بلکه با نقشی به‌مراتب جدی‌تر و بزرگ‌تر، وارد صحنه شده که سفر رئیس جمهور امریکا به اراضی اشغالی فقط  نقطه شروع ان است.

از این منظر، صادقانه‌ترین حرف رئیس‌جمهور امریکا بعد از سفر به اراضی اشغالی این بود که دنیا شاهد یک «نقطه عطف تاریخی» است. اگرچه بایدن این سخنان هشدارگونه را پایه‌ای برای جذب بسته‌های ویژه مالی و تسلیحاتی برای متحد سرشکسته خود کرد، اما ناظران بین‌المللی با بخش نخست سخنان رئیس جمهور ایالات متحده موافق هستند. زیرا به هلاکت‌رسیدن قریب 1200 اسرائیلی، کم‌اهمیت‌ترین نتیجه عملیات «طوفان الاقصی» بود. فروریختن انگاره نفوذناپذیری حصارهای امنیتی و حفره‌های شناسایی‌شده سیستم اطلاعاتی رژیم صهیونیستی، بخشی از دومینوی نتایج عملیات حماس بود که در یک کلام، تسلط اطلاعاتی و نظامی رژیم اسرائیل، امریکا و سایر متحدان‌شان را به سخره گرفت.

شوک حاصل از طوفان غافلگیرکننده الاقصی، نه تنها تمرکز و متعاقب آن ابتکار عمل را از تل‌آویو گرفت، بلکه نشان داد رژیم اشغالگر قدس با تمام هزینه‌های مادی و سیاسی‌ای که روی دست امریکا گذاشته، نمی‌تواند جاپای محکم ایالات متحده در خاورمیانه باشد.

امریکا، نخستین کشوری بود که رژیم اشغالگر قدس را به رسمیت شناخت و امروز با تجارتی به ارزش 50 میلیارد دلار بزرگترین شریک اسرائیل است، سالانه 3.8 میلیارد دلار به این رژیم کمک نظامی می‌کند و تا کنون مجموع 158 میلیارد دلار به آنها پرداخت کرده و  هرازچندگاهی هم یک چک سفید امضا می‌دهد، معاملات تجاری آنها با برخی از کشورهای منطقه را با هدف تقویت موقعیت منطقه‌ای و به منزله یک ساختار امنیتی نامرئی تسهیل می‌کند تا تل‌آویو، پایتخت منفصل امریکا در خاورمیانه باشد. در چنین زمینه‌ای، سفر مقامات امریکایی به اراضی اشغالی و مساعدتهای مالی، تسلیحاتی و اطلاعاتی ایالت متحده، معنا و مفهوم دیگری می‌یابد. با توجه به چنین پیش‌زمینه‌هایی است که درک می‌شود چرا جو بایدن بی‌آنکه به فکر تبعات انتخاباتی حضورش در یک منطقه جنگی، «تأیید روایت‌های جعلی بریدن سر 40نوزاد از سوی حماس» و «سلب مسئولیت از اسرائیل در حمله به بیمارستان المعمدانی» باشد، آغوش گرمش را روی تل‌آویو می‌گشاید، به نتانیاهو دلداری می‌دهد و برایش مهم نیست به «ریاکاری تاریخی» امریکایی‌ها متهم شود که فقط زمانی از مفاهیم حقوق بشری دفاع می‌کنند که پای منافعشان در میان باشد.

بایدن بلافاصله بعد از بازگشت به کاخ سفید، یک درخواست بودجه 106 میلیارد دلاری روی میز کنگره گذاشت تا به گفته او برای کمک‌های نظامی و امنیتی به اوکراین، اسرائیل و تامین امنیت مرزهای جنوبی ایالات متحده هزینه شود. امریکا همچنین بعد از عملیات غافلگیرکننده حماس، یازده فروند کشتی جنگی را در قالب دو گروه ضربت به شرق دریای مدیترانه فرستاده است. گروه ضربت نخست موسوم به «فورد» یک ناو هواپیمابر ۱۳ میلیارد دلاری با ۵ هزار خدمه است که می‌تواند تعداد ۹۰ هواپیمای تهاجمی و پشتیبانی را در قالب ۸ اسکادران بر روی عرشه خود حمل ‌کند. جنگنده‌های چندمنظوره تهاجمی اف-۳۵ که قابلیت رادارگریزی و انجام نبردهای رودرروی هوایی با جنگنده‌های دیگر، انجام بمباران هوایی و همچنین پشتیبانی زمینی از نیروهای خودی را دارد، بخشی از ناوگان هواپیماهای ناو فورد است. ناو هواپیمابر «آیزنهاور» نیز که بعد از ناو فورد راهی مدیترانه شد، از رده ناوهای هواپیمابر «نیمیتز» با سوخت هسته‌ای و دارای ۵۶۰۰ خدمه و ۹ اسکادران با بیش از ۷۰ هواپیما است. یک هواپیمای تجسسی موسوم به «چشم شاهین»که می‌تواند هشدارهای اولیه در خصوص تهدید پرتاب موشک را مخابره کند، هواپیمایی مختص جنگ‌های الکترونیک و بالگردهای ام‌اچ-۶۰ برای مقابله با زیردریایی و انجام جنگ سطحی نیز ناوگان هواپیماهای آیزنهاور را تشکیل می‌دهند.

یک مثل معروف می‌گوید، «نمایش، نیمی از جنگ است»؛ با این حال  امریکا اعلام کرده این لشکرکشی در راستای «کاهش تنش» و «بازدارندگی» است و نه حمایتِ نظامی یا مداخله مستقیم در درگیری‌هایی که بین حماس و اسرائیل در جریان است، با این حال شواهد دیگر نشان می‌دهد احتمالا بین واقعیت و روایت رسمی فاصله معناداری وجود دارد. شواهدی که نشان می‌دهد امریکا دیگر از جلد یک متحد استراتژیک صِرف یا طرف ثالث میان رژیم اسرائیل و متحدان عرب ایالات متحده بیرون آمده و در پنج سطح سیاسی، تسلیحاتی،مالی،اطلاعاتی و رسانه ای، ابتکار عمل را از دستهای لرزان رژیم اسرائیل گرفته و حالا خود پشت ماشین کشتار نشسته است.

منبع: نورنیوز