راز جنایت مخوف زن شوهرکش فاش شد | همسرم را با کمک پسری جوان کشتم!
زنی که سعی کرده بود راز قتل شوهرش را پنهان نگه دارد بالاخره بعد از پنج ماه مجبور به اعتراف شد.
زنی که سعی کرده بود راز قتل شوهرش را پنهان نگه دارد بالاخره بعد از پنج ماه مجبور به اعتراف شد.
زنی که شوهرش را با کمک پسر جوانی کشته است، سرانجام به قتل اعتراف کرد. این متهم پیشتر مدعی بود خانواده شوهرش برای فرار از پرداخت مهریه او اقدام به طرح شکایت قتل کردهاند.
چند ماه بعد از مرگ مرموز مردی 37ساله، خانواده او با طرح شکایتی مدعی شدند فرزندشان به مرگ طبیعی نمرده بلکه به قتل رسیده است. این خانواده گفتند متوجه شدهاند عروسشان با پسری رابطه پنهانی دارد و به احتمال زیاد این دو نفر مرتکب قتل شدهاند.
طرح این شکایت پرونده را وارد فاز جنایی کرد و بازپرس محمدمهدی براعه پس از بررسیهای قضایی دستور بازداشت دو مظنون را صادر کرد.
اعضای خانواده متوفی در این مرحله گفتند: سه ماه قبل پسر 37ساله ما به کمک همسر 31 سالهاش به نام مهناز به بیمارستان برده شد. او گفت حال پسرمان بر اثر مصرف مشروب بد شده است. اقدامات پزشکی انجام شد اما پسر ما جان سالم به در نبرد. ما هم با توجه به گفتههای عروسمان که به او اعتماد داشتیم و همچنین مدرک پزشکی، باور کردیم مرگ پسرمان همانطور که او گفته اتفاق افتاده است؛ اما حالا چیزهای جدید فهمیدهایم و میدانیم عروسمان، با پسر جوانی به نام حبیب ارتباط دارد که ارتباط آنها به قبل از فوت پسر ما مربوط است؛ به همین دلیل احتمال میدهیم این زن با همدستی پسر جوان یا به خاطر او پسر ما را کشته باشد.
در پی طرح این شکایت، مهناز تحت تحقیق قرار گرفت و گفت: من و شوهرم 15 سال قبل دوست شدیم و بعد از یک هفته ازدواج کردیم. الان هم یک پسر نوجوان داریم. شوهرم مشروب مصرف میکرد و قبلاً هم چند بار بدحال شده بود تا اینکه سه ماه قبل حالش بدتر از دفعات قبل شد. او را به بیمارستان بردیم و فوت شد. شوهرم بداخلاق بود و دست بزن داشت. من چند بار درخواست طلاق کردم اما مخالفت میکرد، چون مهریهام 500 سکه بود.
این زن آشنایی با حبیب را انکار نکرد و گفت: یک بار که سوار خودرویی شده بودم با راننده آن آشنا شدم و سر صحبت باز شد. به او گفتم شوهرم دست بزن دارد و آن پسر هم پیشنهاد طلاق داد که گفتم شوهرم مخالف است؛ اما رابطه خاصی بین من و آن راننده نبود و فقط چند بار با هم کافیشاپ رفتیم. رابطه ما در همین حد بود. الان هم خانواده شوهرم چون من مهریهام را اجرا گذاشتهام این موضوع را مطرح کردهاند.
پسر جوان نیز گفت: من مجرد هستم و با این زن رابطه خاصی ندارم. با او فقط کافیشاپ رفتیم و دور زدیم. ارتباط دیگری وجود نداشت و یکدفعه هم رابطه قطع شد و از او بیخبر شدم و بعد فهمیدم که شوهرش فوت شده و مهریهاش را اجرا گذاشته است. خودش گفت شوهرش مشروب خورده و فوت کرده است.
با گذشت حدود دو هفته از بازداشت مهناز و حبیب، پسر جوان در برابر بازپرس براعه ادعای جدیدی مطرح کرد و گفت: من راننده آژانس بودم و مهناز یک بار به طور اتفاقی سوار ماشینم شد. سر درد دل و بعد هم دوستی باز شد، او آرایشگر بود و شوهرش مشروب میخورد و آنطور که خودش میگفت دست بزن داشت و طلاقش هم نمیداد. او یک بار گفت کاش میتوانستم شوهرم را از بین ببرم، آن موقع بود که من 20 قرص کلونازپام برایش تهیه کردم و به او دادم. سپس او به من زنگ زد و گفت قرصها را به شوهرش خورانده و او مرده است به همین دلیل بهتر است مدتی با هم در ارتباط نباشیم، من هم به حرفش گوش کردم تا اینکه دستگیر شدم و الان هم چارهای جر اعتراف نداشتم.
با این اعترافات پسر جوان، مهناز به طور رسمی در مظان اتهام قتل قرار گرفت. او اظهارات حبیب را دروغ خواند و انکار کرد و بار دیگر ماجرای قبلی را مبنی بر اینکه شوهرش بر اثر مصرف مشروب جان خود را از دست داده، تکرار کرد.
با وجود این، به دستور بازپرس جنایی قرار بازداشت هر دو متهم تمدید شد و هر دو آنها همچنان در اختیار ماموران اداره دهم پلیس آگاهی قرار داشتند تا تحقیقات در مورد این پرونده جنایی ادامه یابد.
به این ترتیب تحقیقات از مهناز ادامه یافت تا اینکه در نهایت با گذشت حدود پنج ماه از مرگ مرد جوان، سرانجام همسرش سکوت را شکست و راز قتل شوهرش را برملا کرد.
متهم اصلی درباره آشنایی خود با پسر جوانی که در این قتل همدستش بود اعتراف کرد: سه ماه قبل از مرگ شوهرم برای خرید بیرون رفته بودم که در راه برگشت سوار خودرویی شدم. راننده حبیب بود. نمیدانم چه شد که برایش درد دل کردم و از رفتار شوهرم گفتم. همین درد دلها باعث شد با هم در ارتباط باشیم. در این مدت چند باری هم به کافیشاپ رفتم و در تماس بودیم.
مهناز در مورد انگیزهاش از قتل هم گفت: همسرم خیلی مرا اذیت میکرد و راضی به طلاق نبود. از طرفی او مدام مشروب مصرف میکرد. در نهایت تصمیم به قتل او گرفتم. از حبیب خواستم برایم قرص تهیه کند و قرصها را داخل آبمیوه ریختم و او بعد از خوردن آبمیوه مسموم و حالش بد شد و در بیمارستان هم موضوع مشروبات الکلی را مطرح کردم. به حبیب هم گفتم زمانی که محسن کشته شود ویلای شمال و زمین شهریار به من و او میرسد، برای همین راضی شد.
بنا بر این گزارش، متهمان در حال حاضر در بازداشت هستند و تحقیقات از آنها ادامه دارد.
دیدگاه تان را بنویسید