مطهری: با یک روسری از سر برداشتن، فرد «احساس مبارز بودن» میکند
مطهری گفت: در کشور ما متاسفانه اعتراض بهرسمیت شناخته نشده است، همین که عدهای اعتراض میکنند، به سرعت اینها را متهم به براندازی میکنند و سریع به درگیری کشیده میشود و این نقطهضعفی است که ما داریم، درحالیکه اگر از ابتدا ما مردم را عادت داده بودیم که بهراحتی مثل بقیه کشورها حرفشان را بزنند؛ مردم عادت میکردند که چگونه اعتراض کنند.
مطهری گفت: در کشور ما متاسفانه اعتراض بهرسمیت شناخته نشده است، همین که عدهای اعتراض میکنند، به سرعت اینها را متهم به براندازی میکنند و سریع به درگیری کشیده میشود و این نقطهضعفی است که ما داریم، درحالیکه اگر از ابتدا ما مردم را عادت داده بودیم که بهراحتی مثل بقیه کشورها حرفشان را بزنند؛ مردم عادت میکردند که چگونه اعتراض کنند.
محورهای گفت و گوی علی مطهری نایب رئیس مجلس دهم را بخوانید:
در کشور ما متاسفانه اعتراض بهرسمیت شناخته نشده است، همین که عدهای اعتراض میکنند، به سرعت اینها را متهم به براندازی میکنند و سریع به درگیری کشیده میشود و این نقطهضعفی است که ما داریم، درحالیکه اگر از ابتدا ما مردم را عادت داده بودیم که بهراحتی مثل بقیه کشورها حرفشان را بزنند؛ مردم عادت میکردند که چگونه اعتراض کنند. از طرفی هر کسی حرفی دارد میزد و صداوسیما هم آن را پخش میکرد. اما ما از اول این را انجام ندادیم، مردم چون تمرین نکردهاند تا اتفاقی میافتد، شروع به دادن شعارهای تند میکنند و از آن طرف هم برخورد میشود و کشته میدهند.
حکومت کاری کرده که مبارزه آسان شود و با یک روسری از سر برداشتن فرد احساس مبارز بودن داشته باشد. بگذارید اصلا یک میلیون نفر بیایند، همینها را بخواهید حرف بزنند. در همین ایام سال گذشته من پیغام دادم به صداوسیما که همین خانمی که روسریاش را آتش زد را به صداوسیما بیاورید که حرفش را بزند، یا آن فردی که برای براندازی شعار میدهد را بیاورید و بگویید اصلا نظام برود، جایگزین شما چیست؟ اگر این کارها را انجام دهیم، جامعه آرام خواهد شد اما ما چکشی برخورد میکنیم.
در آبان ۹۸ هم همین مسئله در داستان بنزین بود، منهای اینکه بد عمل شد که یکباره اعلام کردند اما چون تمرین نشده است به اینجا کشیده میشود. ما اصلا نباید کشته بدهیم، آبان ۹۸ من مجلس بودم، خودشان آمدند و گفتند ۲۳۰ نفر از هر دو طرف کشته شدهاند. این خیلی وحشتناک است، ما میخواستیم وزیر کشور را استیضاح کنیم، اما نگذاشتند. گفتیم بگذارید مردم احساس کنند جایی داخل حکومت وجود دارد که حرف ما را بزند. هدف ما صرفا برکناری وزیر کشور نبود، مردم باید ببینند که این حرفها گفته میشود.
چیزی که الان وجود دارد با نظریاتی که ایشان[مرحوم مطهری] در همان فاصله یکی دو ماه مانده تا انقلاب تا زمان شهادت ابراز کردند، متفاوت است. در همین دوره ایشان حدود ۲۶ سخنرانی دارند و چیزهایی که پیشبینی میکردند پیش آید را مطرح کردند و این نکته عجیبی است؛ ایشان خیلی کوتاه بعد از پیروزی بودند، اما این همه مطلب درباره دموکراسی، عدالت و آزادی گفتهاند. ایشان میگویند حتی احزاب غیراسلامی آزاد هستند فعالیت کنند منتها باید تابلوی خودشان را داشته باشند، مثلا بگویند حزب کمونیسم ایران، نه اینکه یک آیه قرآن زیر آن بگذارند. اینها یا کمونیست هستند یا مسلمان، البته ما این را در قانون اساسی نداریم و به خاطر همین است که میگویم اگر ایشان بودند، قانون اساسی به شکل دیگری نوشته میشد. یا اینکه میگویند در دانشکده الهیات یک استاد مارکسیست بگذاریم و از آن طرف ما هم حرف بزنیم و اصلا واحد درسی برای آن بگذاریم. در موضوع آزادی بیان ما کسی را در حد ایشان نداریم، در موضوع استقلال فرهنگی هم همین است.
درباره آینده روحانیت ایشان به شدت و سختی میگوید که روحانیون در جمهوری اسلامی نباید پست اجرایی و دولتی بگیرند، زیرا روحانیت شیعه همیشه از دولتها مستقل بوده است؛ از نظر روحی به خدا متکی بوده و از نظر اجتماعی به مردم؛ این حالت باید حفظ شود و همیشه در کنار مردم و مقابل دولتها باشد، اما به این عمل نشد. ایشان روی این موضوع مهم تاکید داشت و پیشبینی میکرد که اینطور شود و میگفت نباید پست اجرایی داشته باشند. در مجلس و قوه قضائیه ایراد ندارد، اما اینکه رئیسجمهور شود، وزیر شود و معاون وزیر باشد را قبول نداشتند. بعد هم میگویند که روحانیت باید بهشدت کار کند و فعالیتش را ده برابر کند. مثلا اگر امروز بودند که در همین بحث فضای مجازی میگفتند که باید فعالیتها را ده برابر کرد. همان زمان آقایان رفتند و حزب جمهوری اسلامی را تشکیل دادند، عدهای گفتند که چرا شما نیستید؟ گفتند که من وظیفه دیگری دارم، حزب یعنی اینکه میخواهند قدرت کسب کنند، من که دنبال این مسئله نیستم.
ایشان با تشکیل حزب جمهوری اسلامی مخالف بود و در ابتدا امام هم مخالف بودند اما آقای بهشتی و هاشمی اصرار کردند و امام هم پذیرفت. البته شهید مطهری با حزب مخالف نبود، مخالف حزبی بود که موسسین آن فقط روحانی باشند. میگفت روحانیت باید در چارچوب روحانیت فعالیت کند که همه مردم را پوشش دهد، اما وقتی شما وارد حزب میشوید یعنی قسمتی از مردم. آخر هم که دیدیم حزب تعطیل شد. ایشان تاکید داشت که روحانیت باید کار اصلی خودش را انجام دهد. کار اصلی آنها هدایت مردم و نظارت بر دولتها باشد، باید در کنار مردم باشند و انتقاد کنند اما این وضعیت فعلی واقعا بد است. مراجع جرات ندارند حرف بزنند، این چه مرجعی است که نمیتواند حرف بزند. یکی از مراجع بود که به او گفتیم چرا شما درباره این موضوع اظهارنظر نکردید، گفت اجازه دهید، برویم طبقه پایین به زیرزمین برویم، میترسید که شنود داشته باشد. به آنجا رفتیم، گفت که شما فکر کردهاید ما آزاد هستیم و میتوانیم هر حرفی را بزنیم؟
من درباره یک موضوع حرفی را زدم، پیش من آمدند و گفتند فلان میکنیم. این بد است، روحانیت باید آزاد باشد و حرفش را بزند حتی اگر مخالف نظام باشد. میگویند در نهایت جایی که اختلاف میشود نظر ولیفقیه ملاک است، ولی باید بتوانند حرف بزنند، این بهتر است یا اینکه از ترس نتوانند حرف بزنند؟ روحانیت باید به جایگاه خود برگردد، اگر ایشان بود حتما این وضع روحانیت را نداشتیم. مسئله آزادی بیان هم همین است، فضای بستهای داریم و قطعا ایشان به این فضا راضی نبود. نوع برخورد با منتقدان همین است، کسی انتقاد کند بازداشت و زندان میشود. ایشان به صراحت میگوید اگر جمهوری اسلامی بخواهد فضای خفقان ایجاد کند، شکست میخورد، اینها هست و چاپ شده. صدای ایشان موجود است. میگویند اگر نخواهد به عدالت اجتماعی اهمیت دهد، شکست میخورد. این حرفها را ایشان ده روز بعد از پیروزی انقلاب میگوید که همه در حال شور و شعف هستند. قطعا اگر ایشان بود ما شرایط دیگری داشتیم.
دیدگاه تان را بنویسید