۲۴نوامبر روز مهمی برای جریانات ضد ایرانی در جنگ جدید ترکیبی علیه تهران بود که مختصات آن نه فقط خارج از مرزهای ایران که در داخل کشور هم سمت و سویی داشت. ماجرا از آنجا آغاز شد که یک هفته بعد از قطعنامه شورای حکام، سوم آذر به درخواست مشترک آلمان و ایسلند جلسه ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران، ذیل آنچه برخورد خشونت‌آمیز با اعتراضات در دو ماه گذشته عنوان شد در ژنو، پایتخت سوئیس تشکیل و در نهایت با صدور قطعنامه‌ای علیه ایران همراه شد. این قطعنامه شورای حقوق‌بشر سازمان ملل با ۲۵رأی موافق، شش رأی مخالف و ۱۶رأی ممتنع به تصویب رسید.

پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

فارغ از جو منفی تروئیکا و کشورهای اروپایی در این قطعنامه‌سازی علیه ایران، رویکرد دیگر، جریان غربگرای داخلی بود که به مثابه جریان تحریف به عنوان بازوی تبیینی غرب در داخل کشور عمل کرد که در ادامه مصادیق این رفتار ضدملی را در گزاره‌های مختلف بررسی می‌کنیم:

​​​​​​​

۱- این جریان در شبکه‌های اجتماعی با بزرگنمایی تاثیرات منفی احتمالی این قطعنامه بر وجهه بین‌المللی ایران و همچنین طرح تشکیل کمیته حقیقت‌یاب داخلی سعی داشتند صدور این قطعنامه را موجب زیر سؤال رفتن اعتبار بین‌المللی ایران و خدشه بر وجهه کشور تصویر کنند که هزینه‌های بالایی برای کشور دارد. مصداق آنها در این زمینه این ادعا بود که احتمالا با این قطعنامه حقوق بشری هیچ دولت و شرکتی به راحتی حاضر نمی‌شود با ایران مراوده و تعامل و تبادل سازنده داشته باشد اما این تمام بازی آنها نبود. 

 

۲- تقدیر از جنگ‌طلبان خارجی با پهن کردن فرش قرمز، وضعیت این روزهای جریان غربگراست که تداعی‌کننده سندرم استکهلم است که در آن فرد نسبت به شخصی که او را مورد آزار و اذیت قرار داده، احساس همدردی کرده و در برخی مواقع به او وابسته می‌‌شود. در این بخش هم جریان غربگرای داخلی با تاکید بر این‌که جریان ایران‌ستیز تشکیل هیات حقیقت‌یاب را راه جدیدی به سوی شورای امنیت می‌داند، راه خنثی‌سازی آن را هم تشکیل یک هیات معتبر داخلی عنوان می‌کند؛ روندی که به وضوح به معنای پذیرش این حملات بین‌المللی و قرار گرفتن در پارادایم مدنظر کشورهای غربی در این جنگ تمام‌عیار است.

۳- این جریان در تحلیل خود به دو رویکرد در برخورد با این قطعنامه ضدحقوق بشری علیه تهران اشاره می‌کند؛ اول این‌که این‌طور تصویرسازی می‌کنند ایران در خوشبینانه‌ترین حالت مجبور است از کیسه منافع ملی به روسیه و از ظرفیت اقتصاد به چین باج بدهد تا با حق وتوی‌شان مانع اقدامات سلبی شورای امنیت شوند؛ نکته دوم هم تصویرسازی آنها در بدبینانه‌ترین حالت است که حمایت نکردن چین و روسیه را عاملی عنوان می‌کنند که تهران را در معرض انواع تهدیدات گسترده‌ قرار خواهدداد؛ حتی برای مثال یکی از رسانه‌های این جریان به نقل از یک کارشناس بین‌المللی در همین پازل گفت از روز درگذشت مرحومه مهسا امینی و پس از آن، بارها گفته شد بررسی چنین حوادثی نیازمند تشکیل کمیسیون حقیقت‌یاب مستقل از دولت است. رسانه دیگر این جریان هم به نقل از یک استاد دانشگاه نوشت ایران سه راهکار پیش رو دارد که یکی از آنها تشکیل کمیسیون مستقل داخلی و انتشار عمومی یافته‌های آن است یا باید به سمت همکاری با کمیسیون بین‌المللی یا عدم شناسایی و همکاری با آن برویم. بنابراین همان‌طور که بررسی این گزاره‌ها نشان می‌دهد این روند به وضوح روی دیگر همین قطعنامه‌ای است که سوم آذر علیه ایران تحمیل شد. 

۴- نکته چهارم در این زمینه را می‌توان در جنگ‌هراسی این جریان تحلیل کرد. در واقع جریان غربگرای داخلی با استناد به این‌که سخنگوی وزارت خارجه در واکنش به قطعنامه ضدایرانی شورای حقوق بشر سازمان ملل گفته بود جمهوری اسلامی ایران هیچ‌گونه همکاری با کمیته سیاسی تحت عنوان «کمیته حقیقت‌یاب» نخواهدداشت، معتقدند در صورت تشکیل نشدن کمیته حقیقت‌یاب داخلی کمیسیون شورای حقوق بشر اعضای خود را از میان اپوزیسیون ایرانی و کارشناسان خارجی انتخاب و گزارش خود را با استناد به منابع خارجی از جمله گزارش اخیر CNN تنظیم و منتشر خواهدکرد که در این صورت احتمال دارد دو پرونده جدید علیه ایران گشوده شود؛ یعنی ارجاع پرونده بررسی ارتکاب جنایات احتمالی به دیوان بین‌الملل کیفری و توسل به دکترین حمایت برای مداخله نظامی. بنابراین جنگ‌هراسی هم فاز وطنی رویکردی است که از سوی کشورهای غربی با تشبیه کردن وضعیت ایران و اوکراین یا سوریه‌سازی کشور دنبال شده بود اما این بیان فارسی همان تهدیدات است. حتی برخی فعالان این جریان در فضای‌مجازی برای دامن‌زدن به این رویکرد، عنوان می‌کنند غربی‌ها ممکن است با دور زدن شورای امنیت دست به مداخله نظامی یکجانبه بزنند یا حتی ممکن است هر درخواستی برای وتو پرهزینه باشد. درحالی که چنین رویکردی عمیقا به معنای نادیده گرفتن ظرفیت‌های جمهوری اسلامی در عرصه بین‌المللی و به ویژه زمینه نظامی و امر بازدارندگی است. 

 

۵- مرور این مواضع نشان می‌دهد برگزاری نشست شورای حوق بشر سازمان ملل علیه ایران هم به نوعی برگرفته از پالس‌های داخلی در کشور بوده‌است. چون تشکیل کمیته حقیقت‌یاب از روزهای اول فوت‌ امینی مورد تاکید جریان غربگرای داخلی بود. مثلا این اظهارات را مرور کنید؛ عباس عبدی به عنوان تئوریسن اصلاحات در این‌باره تاکید کرده بود «راه حل واقعی ایجاد کمیته‌های حقیقت یاب و مورد قبول مردم است. ساز و کار تعیین این کمیته‌ها را می‌توان به سرعت تعریف کرد البته نه این‌که دوباره مختص خودی‌ها باشد. ترکیبی کاملا مستقل که آغاز آن می‌تواند از پرونده مهسا باشد. اگر مرگ این دختر بتواند آغازی به شکل گیری چنین نهادی باشد، می‌توان گفت که در این صورت یکی از پربارترین مرگ‌های تاریخ ایران خواهد بود.» یا از سوی دیگر سعید حجاریان ۱۵ آبان تاکید داشت «اصلاح‌طلبان باید به دنبال گروه‌های حقیقت‌یاب بروند و آنها را ترغیب کنند تا همه وقایع اخیر پیگیری و ثبت و ضبط شود به‌خصوص فجایع جمعی مانند زاهدان.»

بنابراین جریان غربگرای داخلی به کمیته حقیقت یاب به عنوان آغاز یک جنگ روانی جدیدو سناریویی نگاه می‌کند که می‌تواند با ماجرای مهسا امینی کلید بخورد سناریوی که ممکن است فاز جدیدی هم برای تشکیل کمیته‌های حقیقت یاب در مسائل مختلف سیاسی و اجتماعی به ویژه برای شورای نگهبان یا انتخابات باشد.این مسیر که سال ۸۸ هم مسبوق به سابقه بود، یک خروجی بیشتر نخواهدد اشت و آن اعتبار زدایی از اقدامات و گزارش‌های رسمی در کشور است که بازنمای آن هم قطعاً تضعیف جمهوری اسلامی در عرصه بین‌المللی خواهد بود.

امین صبحی - دبیر گروه سیاسی روزنامه جام جم