پناهیان: در رده بعد از رهبری، بین نیروهای انقلابی هماهنگی وجود ندارد
پناهیان گفت: متاسفانه در رده بعد از رهبری، بین نیروهای انقلابی هماهنگی وجود ندارد؛ یک مرکز مشترک برای برنامهریزی و فرماندهی وجود ندارد.
پناهیان گفت: متاسفانه در رده بعد از رهبری، بین نیروهای انقلابی هماهنگی وجود ندارد؛ یک مرکز مشترک برای برنامهریزی و فرماندهی وجود ندارد.
حجتالاسلام علیرضا پناهیان سخنران مذهبی در محفل هفتگی هیأتهای دانشجویی استان تهران که یکشنبههای هر هفته بعد از نماز مغرب در فاطمیه بزرگ تهران، واقع در شمال پارک لاله برگزار میشود، به تحلیل تاریخ اسلام و نحوه بهرهگیری صحیح از آن برای مسائل روز جامعه پرداخت که در ادامه گزیدهای از پنجمین جلسه این مبحث را میخوانید:
امتحانهای خدا برای افراد مدعی سختتر است/ گاهی خدا بهانهای در ظاهر به نفع منافقین جور میکند، تا مردم را امتحان کند
هرچه یک انسان یا یک جامعهای در مقابل خدا مدعیتر باشد، امتحانهای خدا سختتر است. شما که در جمهوری اسلامی دارید زندگی میکنید، خیلی هم حسینحسین میکنید، اربعین هم رفتید و مدام یابن الحسن میگویید و دعا میکنید: «اللهمَّ عجّل لولیّک الفرج»، طبیعتاً امتحانهای سخت برای شما میآید و با حادثههای تلخ و شیرین، شما را امتحان میکنند.
خداوند آدمها را امتحان میکند؛ پیغمبر خدا هم از جانب خدا مأمور است که امتحان کند. مثلاً در حادثههای تاریخی، میبینید که یکجایی منافقین خیلی علیه پیامبر اکرم(ص) حرف زده بودند و جوّسازی کرده بودند بهحدی که جامعه در حال انفجار بود. بعد پیامبر گرامی اسلام (ص) شترش را گم میکند و از اینطرف به آنطرف میرود و میگوید: «شتر من کجاست؟» آقا شما به دست منافقین بهانه دادی. منافقین هم همانجا گفتند: «یُخْبِرُنَا بِأَسْرَارِ السَّمَاءِ وَ لَا یَدْرِی أَیْنَ نَاقَتُه» (الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۳۰) به ما از اسرار آسمان خبر میدهد درحالیکه نمیداند شترش کجاست. اگر ما مشاور رسولخدا(ص) بودیم، میگفتیم «یا رسولالله(ص)! اینجا نگویید شتر من کجاست، الآن شرایط مناسب نیست!»
گاهی خدا ما را با ترساندن امتحان میکند ولی بعد میبینیم که این ترس واقعی نبود
داستان تاریخ اسلام، داستان امتحان است. پس آیا حوادث تاریخ اسلام واقعی نیستند و امتحانی هستند؟ شما فکر میکنید چنددرصد حوادث تاریخ اسلام واقعی و چنددرصد امتحانی هستند؟ گاهی شما در انجام یک کار، واقعاً مردّد هستی ولی در واقع خدا دارد تو را امتحان میکند که ببیند چگونه تصمیم میگیری. گاهی خدا ما را با ترساندن امتحان میکند بعد میبینی که آن ترس، واقعی نبوده است. خدایا! چرا من را ترساندی؟! میخواستم تو را امتحان کنم. آیا خدا میتواند واقعیتها را تغییر بدهد؟ بله میتواند تغییر بدهد. برای خدا کاری ندارد که دشمنان ما را از بین ببرد، ولی اگر این کار را بکند چطور ما را امتحان کند؟!
قرآن در سوره توبه میفرماید «شما فکر کردید که خدا شما را رها میکند و در دو موضوع امتحانتان نمیکند!؟» یکی از این دو موضوع جهاد در راه خداست. (أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَکُوا وَ لَمَّا یَعْلَمِ اللَّهُ الَّذینَ جاهَدُوا مِنْکُمْ؛ توبه، ۱۶) این امتحان انصافاً سخت است، «اگر به جهاد بروم گلوله میخورم و شهید میشوم، من نمیخواهم الآن بمیرم.» پس تو به خدا ایمان نداری، و الا اگر ایمان داشته باشی، میگویی: «تا مرگ من فرا نرسیده باشد، گلوله نمیخورم». ما بارها این امتحان را در دوران دفاع مقدس دیدهایم.
چرا هرچه بهظهور نزدیک میشویم، امتحانهای ما سختتر میشود؟ چون مدعیان ایمان باید غربال بشوند
امتحانهای الهی، هم از یک فرد گرفته میشود هم از یک جامعه گرفته میشود. سختترین امتحانهایی که از جامعه گرفته میشود مربوط به وقتی است که خداوند چند تا آدم خیلی خوب، در آن جامعه قرار بدهد. چون خدا میفرماید «من حجت را بر شما تمام کردم، با وجود این آدم خوب، باید همهچیز برای شما روشن بشود»
یکی از امتحانهای جامعه این است که خداوند افراد بدی را در آن جامعه قرار میدهد و با آنها، جامعه را امتحان میکند. الان ما در جامعه خودمان در این شرایط، غرق امتحانهای الهی هستیم و این امتحانها سختتر میشود تا ظهور محقق بشود. چرا سختتر میشود؟ بر اساس روایات، دلیلش این است که مدعیها باید غربال بشوند؛ یعنی همان اتفاقی که زمان بعثت پیامبر (ص) افتاد و کسانی که مدعی بودند، غربال شدند.
سؤال: با توجه به شبهات موجود در فضای مجازی پیرامون اتفاقات اخیر، چطور در فضای مجازی کنشگری کنیم؟ فردی میشود؟ یا باید حتماً جمعی باشد؟
بله، فردی هم به جایی میرسیم، ولی ایکاش این جبهه طرفداران ایران، با هم یک اتحاد و هماهنگیای داشتند! متاسفانه در رده بعد از رهبری، بین نیروهای انقلابی هماهنگی وجود ندارد؛ یک مرکز مشترک برای برنامهریزی و فرماندهی وجود ندارد. اما در همین شرایط فعلی، بنده پیشنهاد میکنم که وقت خودتان را دو قسمت کنید: یک قسمت را برای دفاع بگذارید و یک قسمت را برای کار رو به جلو و حمله به موانع پیشرفت کشور. یعنی همهاش شبهه جواب ندهید! بلکه گاهی هم به موانع پیشرفت کشور حمله کنید. رو به جلو حرکت کنید، به جای پاسخ شبهه، توضیح بدهید که برنامتان چیست و به کجا میخواهید برسید؟
فرض کنید هیچ اعتراضی نیست، حالا به مردم بگویید که «آرمان شما چیست؟ جامعه شما میخواهد به کجا برسد؟» از آن آرمان خودتان به صورت ملموس، حرف بزنید و بگویید که دنبال رسیدن به چه جامعهای هستید؟ جامعه خوب را توصیف کنید. بگویید جامعه آرمانی ما جامعهای که است نظام بروکراسی منحط در آن کم باشد، مشارکت مردم در اداره زندگی خودشان بیشتر باشد، کارها بیشتر دست مردم باشد نه متمرکز در دولت، فقیر و بیکار وجود ندارد ولی بسیاری از افراد به دلیل نیاز به پول کار نمیکنند، بلکه به دلیل انگیزههای بالاتری مثل خدمت به مردم کار میکنند، شبیه رزمندهها و شهدای دفاع مقدس و شهدای حرم. زندگی جمعی خیلی قوی است و مردم باهم زندگی کنند. آنوقت مردم قدرتمند میشوند.
به مردم بگویید چه کسانی دشمنان آرمانهای شما هستند؟ از آنها حرف بزنید. چرا لیبرال دموکراسی در مقابل شما ایستاده است؟ عملکرد شما درباره کشورهای همسایه و ضعیف با عملکرد امپریالیست چه تفاوتی دارد؟ اصل وقت خودتان را برای اینها بگذارید، برای توضیح این معانی، سخن بگویید، بنویسید و ترانه و کلیپ بسازید و برایش وقت بگذارید تا دلها را ببرید.
گفتمان و ادبیات پیشرفت را در جامعه باید رواج بدهید. بگویید که ما میخواهیم پیشرفت کنیم و آمریکا میخواهد جلوی پیشرفت ما را بگیرد. یا بگویید که مدیران محتاط و ترسو، از ترس موقعیت و پُست خودشان، ریسک نمیکنند و به دانشمندان خلاق، میدان نمیدهند. در فضای مجازی باید از این مسائل حرف بزنیم.
باید دولتسالاری را تبدیل کنیم به مردمسالاری
سؤال: حول چه موضوعی میتوانیم بیشتر دور هم جمع بشویم؟ چون بعضاً در بین حزبالهیها تشتت آراء وجود دارد و درباره اینکه پرداختن به په موضوعی اولویت است اختلاف هست؟
رهبر انقلاب چند موضوع را مطرح کردند: «یکی موضوع تحول، و دیگری مشارکت مردم در اداره کشور» بخشی از سخنان رهبری طی این ده سال اخیر که درباره «حلقههای میانی» بیان شده در واقع خطاب به شما جوانان و تشکلهای دانشجویی است؛ این بیانات را به دقت مطالعه کنید.
باید دولتسالاری را تبدیل کنیم به مردمسالاری. دشمن اولِ شما «احزاب و در واقع باندهای سیاسی» هستند، یعنی کسانی که دوقطبی کاذب ساختهاند و دارند نانش را میخورند، سلطه و سیطره این احزاب بر عرصه سیاست و مدیریت کشور باید برداشته شود. برخی میگویند «ایراد جامعه ما این است که حزب نداریم» در پاسخ به اینها باید گفت: اینهایی که ما داریم، باند و مافیا هستند نه حزب. اینها کجا نیروسازی کردهاند؟ کدامیک از اینها آن شفافیتی که یک حزب باید داشته باشد، دارد؟ عامل اصلی و بخش مهم خرابکاریهای این چهل سال به دلیل خرابکاریهای همین احزاب است.
احزاب از دولت و مجلس، انتظار شفافیت دارند اما خودشان شفاف نیستند! / اینها حزب نیستند، مافیای سیاسی هستند
هر مدیر ضعیف و هر دولت ضعیفی که سر کار میآیند، در واقع مورد حمایت حزبها بودهاند، پس حزبها باید در قبال اینها مسئولیت قبول کنند اما مسئولیتی قبول نمیکنند! مثلاً درباره دولت قبل، میگفتند: «اجارهای بود!» اینها در واقع حزب نیستند بلکه باندهای سیاسی هستند.
مگر مردم در این احزاب مشارکت دارند؟ احزاب به دولت و مجلس میگویند که «شفاف باشید» اما خودشان شفاف نیستند! چرا جلسات حزبی خودتان را شفاف برگزار نمیکنید؟ چرا اصول ومرامنامه خودتان را منتشر نمیکنید و اجازه نمیدهید که مردم بیایند و عضو حزب شما بشوند و در فرآیند تصمیمگیری حزب مشارکت کنند؟
حتی باندبازی و حزببازی به خاطر خدا هم خوب نیست. آدمهای خوب نباید حزببازی -به شکل فعلی - کنند، بلکه باید میدان فعالیت عمومی و مشارکت مردم را افزایش بدهند آنهم در یک تشکیلات ملی که در بین خودشان همه آراء و حرفها را مطرح کنند و با گفتگو بالا بیاورند. باید اینقدر برای مردم کار راه بیندازند که همه جذب آنها بشوند.
اگر در قضیه حجاب، قبحزدایی شد و بیحجابی رواج یافت، چهکار باید کرد؟
سؤال: اگر در قضیه حجاب، قبحزدایی شد، چهکار باید کرد؟ با توجه به اینکه بیحجابی راه ورود به فسادهای دیگر هم هست.
اولاً در این جامعه، اگر بیحجابی رواج پیدا کند، مطمئن باشید که حجاب هم قیمت و ارزش بیشتری پیدا میکند و قدرش بیشتر دانسته میشود و حجاب هم یک رواج کیفی بیشتری پیدا میکند. ثانیاً اگر بیحجابی رواج پیدا کند، خیلی بیش از پیش معلوم میشود که این روش تعلیم و تربیت در مدرسهها درست نیست. و این اعتراضهایی که سالهاست در این زمینه به آموزش و پرورش میکنیم و کمتر جدی گرفته میشود، بیشتر شنیده میشود و جدیتر گرفته میشود، و نقطه عطفی برای تحول در این زمینهها خواهد شد. اتفاقهای خوبی باید در تعلیم و تربیت و فیلمها و سریالها بیفتد.
ثالثاً اگر بیحجابی و تبرّج در جامعه ما رواج پیدا کند، در فاصله کوتاهی سرابها و تصورات خیالی تا حد زیادی فرو میریزد و جامعه هوشمندانه متوجه صدمات آن میشود، و به مرور یک حسهایی ضدِ این تبرّج بد در بین مردم ایجاد میشود. آن اوایل که تازه ماهواره رواج پیدا کرده بود، آمارها نشان میداد که چند درصد از مردم ماهواره تماشا میکنند. همان موقع عرض کردم که این آمار، کمتر خواهد شد چون مردم ما هوشیار هستند. بعد از دو سه سال این آمار پایین آمد و به حدود نصف رسید.
بیحجابی هم چیز جدید و عمیقی نیست و آدمها وقتی ببینند و بفهمند که دارند صدمه میخورند، کمکم از آن فاصله میگیرند. البته موضوع حجاب، باید بهخوبی برای مردم تبیین بشود و حرفهای درست در اینباره مطرح بشود. واقعاً بعضیها که حجابشان کم است، نه ایمانشان کم است و نه اخلاقشان بد است، بلکه صرفاً این سبک زندگی آنهاست که بهش عادت کردند و هنوز توجیه نشدهاند که اصل قصه حجاب و فسلفهاش چیست؟ اگر چند تا فیلم و اثر هنری درست و حسابی در اینباره ساخته بشود، خیلی از مسائل حل میشود.
دیدگاه تان را بنویسید