اوج دشمنی با پرسپولیس؛ شروع از هزار تومان!
مثل همه جنگ های طولانی، که آرام آرام یادمان می رود چه کسی شروع کننده آن بوده است.
به گزارش "ورزش سه"، درگیری دوباره میان هاشمی نسب و هواداران پرسپولیس یک ماجرای قدیمی است که بیش از دو دهه طول کشیده و به نظر می رسد کینه ای که سینه به سینه و از هواداری به هواداری دیگر منتقل شده (شاید بخشی از جمعیت معترض به هاشمی نسب اصلا زمان انتقال او به استقلال متولد نشده بودند) پس فعلا زبانه شعله این جنگ همچنان برافراشته است. اما هیچ یک از طرفین از مواضعشان کوتاه نیامده و از هیچ فرصتی برای آشتی کنان استفاده نکرده اند.
شاید تنها یک فرصت در این بین برای اتمام این جنگ فرسایشی وجود داشت؛ دیدار پیشکسوتان پرسپولیس و میلان در دوره رویانیان و روزی که هاشمی نسب احتمالا برای رفع کدورت حاضر شد دوباره با لباس قرمز به میدان رفته و در جمع ستاره های این تیم خودی نشان دهد. اما علی پروین در روز آخر عذر این بازیکن را خواست تا ثابت کند آن کینه قدیمی را فراموش نکرده، پس عجیب نیست که آتش کینه در دل هاشمی نسب دوباره اوج گرفت و او دوباره تبدیل به همان دشمن قدیمی شد. فراموش نکنیم او بارها خودش اعتراف کرد هوادار متعصب پرسپولیس بوده و به عشق مجتبی محرمی لباس شماره هشت را به تن می کرد؛ مردی که تمام دربی ها در ارتفاعی بالاتر از همه ظاهر می شد.
اما اتفاقات درون تیمی، روحیات خاص هاشمی نسب و البته مسائل مالی باعث انتقالی بزرگی شده که هنوز زخمش روی جان هواداران قدیمی پرسپولیس دیده می شود. متعاقب واکنش ها تند هواداران قرمز به این انتقال، او دوباره در اولین دربی این بار با لباس استقلال موفق به گلزنی شد و این هفته و در بازی فولاد و پرسپولیس، محل فرود آمدن توپ را با دست راست بوسید و دستش را به سمت خدا برد تا نشان بدهد در این مورد خاص حداقل پا پس نخواهد کشید.
یک دشمنی غیرقابل توصیف؛ کینه ای انگار ابدی که نه از دل هاشمی نسب پاک می شود و نه هواداران پرسپولیس. در اولین فصل حضور محبوب ترین ستاره دهه 70 فوتبال ایران در پرسپولیس، این باشگاه از لیگ انصراف داد و در حقیقت هاشمی نسب تنها دو فصل کامل بازیکن این تیم بود. اما در همان دو فصل و تجربه پنج دربی، اینقدر درخشان کار کرد که دست بالای همه قهرمان های آن پرسپولیس رویایی از جمله علی پروین، عابدزاده و علی کریمی شد و نام هاشمی نسب بیشتر از هر کلمه دیگری از سوی هواداران در ورزشگاه شنیده می شد.
عدد "چهار" را که بعد از گلزنی در دربی اسفند 78 به سمت هواداران نشان داد، نمادی جدید برای پرسپولیس ساخت و به قول خودش دیگر خود هاشمی نسب تعیین می کرد کدام دقیقه، کدام نیمه و در کدام دروازه، استقلال را تسلیم پروازهای بی مانند خود کند.
اما انتقال دیوانه وار و باورنکردنی به استقلال باعث شد تمامی این خاطرات شیرین تبدیل به نفرتی تمام نشدنی بی طرفین شود. البته در تمامی این 22 سال، مهدی هاشمی نسب هم مانند هواداران پرسپوبیس علاقه چندانی به تمام کردن ماجرا و برقراری صلح نشان نداده و حتی از رنگ یک آبمیوه روی میز یک کافی شاپ در مصاحبه با برنامه 90 هم برای کری خواندن مضایقه نمی کند.
البته هاشمی نسب راست می گوید؛ به جز خودش، خانواده اش را نیز خیلی اذیت کردند و به ادعای خودش حتی حرمت مادرش را در خیابان حفظ نکردند که این تحت هیچ شرایطی قابل بخشش نیست. من در همان سال با محمد، برادر کوچک مهدی هاشمی نسب هم مدرسه ای بودم. دروغ نیست؛ اینقدر این پسر 13 یا 14 ساله و مادرش را در محله طرشت اذیت کردند که اگر اشتباه نکنم، آنها پیش از اتمام سال تحصیلی راهی کرج شده و آنجا زندگی کردند.
جنجالی ترین لحظه دربی دی 79؛ وقتی هاشمی نسب وارد زمین شد و هواداران با نشان دادن اسکناس این بازیکن را "پولپرست" خطاب کردند تا نفرت و انزجار روی سکوها به اوج برسد.
اما شاید بخشی از هواداران پرسپولیس این کینه و نفرت ورزی را در خاطرات 21 سال پیش جا گذاشته اند- البته اگر خود سرطلایی هم کمک کند. همچنین یک نکته را نباید فراموش کرد؛ مهدی هاشمی نسب در سال های اخیر و از زمان حضور روی نیمکت فولاد، خودش هم این آتش دشمنی را برافروخته است. بر خلاف جواد نکونام که با رفتاری حرفه ای خودش را وقف و متعلق به مجموعه فولاد می داند، هاشمی نسب انگار به قصد می خواهد نشان دهد یک استقلالی شاغل در خوزستان است.
جایی خواندم بعد از دوست داشتن، وجود چیزی که از آن متنفری، بزرگ ترین موهبتی است که هر انسانی می تواند داشته باشد. پس این موج نفرت، انگار خواسته مستقیم هم هواداران پرسپولیس و هم ستاره سابق این تیم است. انگار دو طرف بی میل نیستند دوشادوش یکدیگر، خاطرات تلخ گذشته را حفظ کرده و همچنان و مکررا نفرت پراکنی کنند.
اولین بار در بعد در سال 1375 و بعد از مهار فوق العاده علی دایی با لباس سبز رنگ کوپتداق ترکمنستان نام مهدی هاشمی نسب را شنیدیم و چند ماه بعد او لباس پرسپولیس را بر تن کرد. مهدی هاشمی نسب پیش از انتقال به استقلال تقریبا مدافع فیکس تیم ملی و بهترین بازیکن لیگ بود، اما بعد از آن گل جنجالی و خوشحالی غیرقابل توصیف، به ندرت روز خوشی را در فوتبال تجربه کرد و چندی بعد جایگاه خود در تیم ملی را از دست داد تا در 28-29 سالگی تقریبا فوتبالش تمام شود.
خودش که می گوید از این تصمیم راضی است و نظر بقیه هم احتمالا که مهم نباشد. این ماجرا متاسفانه و احتمالا تمام شدنی نیست و شاید انگار فقط گذر زمانی طولانی حواس هواداران را از هاشمی نسب پرت خواهد کرد. همانطور که کسی یک صدم پنج دهه قبل ماجرای جواد الله وردی و استقلال را در خاطر ندارد و انتقال جنجالی شاهرخ بیانی به پرسپولیس از ذهن اغلب هواداران فوتبال رفته است. مثل این هزار تومنی هایی که آن روز دربی خیلی اعصاب هاشمی نسب را بهم ریخت، اما الان بی ارزش است و احتمالا چاپ نمی شود، این جنجال و دشمنی نیز بالاخره روزی از سکه خواهد افتاد.
جدا از کتک کاری پیش از دربی فینال حذفی تیر ماه 78 و البته گلزنی هر دو بازیکن برابر استقلال، رابطه هاشمی نسب و پیروانی در این دو دهه اصلا خوب نبوده است.
این درگیری بی دلیل روزی تمام خواهد شد که هاشمی نسب قبول کند عضوی از مجموعه فولاد و کارمند این باشگاه است و هواداران پرسپولیس نیز بپذیرند که سیستم خاص علی پروین و محبوبیتزدایی گاهوبیگاه در تیم، نه تنها مهدی هاشمی نسب، که بسیاری از ستاره های بزرگ دیگر دهه 60 و 70 این تیم را نیز قربانی کرد.
دیدگاه تان را بنویسید