شاهرخ استخری عکسی از خودش به همراه دخترش در اینستاگرام منتشر کرده است.

شاهرخ استخری از عشق جدیدش رونمایی کرد | حسادت زن شاهرخ استخری کار دستش داد
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

شاهرخ استخری با بازی در سریال دلنوازان شهرت یافت.همسر شاهرخ استخری یکی از مترجمان مطرح زبان فرانسه است. شاهرخ استخری دو دختر دارد که بارها عکسهایشان را در فضای مجازی منتشر کرده است.شاهرخ استخری در چند مدت اخیر یکی از پر حاشیه ترین بازیگران ایرانی بوده که با انتشار عکسهای خانوادگی اش بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته .شاهرخ استخری چند سال است که فعالیت هنری کمتری دارد و شغل دوم او طلافروشی است.

شاهرخ استخری عکسی از خودش به همراه دخترش در اینستاگرام منتشر کرده است. 

شاهرخ استخری

ازدواج شاهرخ استخری 

شاهرخ استخری چند سالی است که ازدواج کرده و زندگی مشترکش را آغاز کرده است. سپیده بزمی پور همسر آقای بازیگر است که بزرگ شده بلژیک است یکی از مسائل مربوط به همسر شاهرخ استخری ماجرای منتشر نشدن عکس او است که برای بسیاری از طرفدارانشان جای سوال داشت تا اینکه بعد از گذشت سالها در سالروز تولد شاهرخ استخری عکسی از همسرش منتشر شد

آشنایی با همسر شاهرخ استخری

سپیده بزمی پور همسر شاهرخ استخری به 3 زبان زنده دنیا مسلط است و یکی از بهترین مترجمان زبان فرانسوی و انگلیسی است او این روزها در حال ترجمه کتب فرانسوی است و همچنین مدرس زبان انگلیسی و فرانسه در یکی از بهترین آموزشگاه های زبان خارجه تهران است. امیر بزمی پور پدر سپیده بزمی پور است که وی یکی از بهترین نقاشان رنگ روغن می باشد و مستند ساز معروف ایرانی است که اکنون با مادر سپیده در بلژیک زندگی می کند.

همچنین سپیده یک برادر بزرگتر از خودش به اسم سعید دارد .سعید بزمی پور برادر سپیده اکنون 33 ساله شده است و صاحب یکی از بهترین برندهای لوازم آرایشی در تهران است در سال 1380 خانم بزمی پور همراه با پدر و مادر و برادرش تصمیم به مهاجرت به کشور بلژیک را گرفتند و در سال 2002 میلادی در شهر بروکسل ساکن شدند و برای تحصیل در دبیرستان و دانشگاه ثبت نام کرد.تحصیلات سپیده بزمی پور علاوه بر مترجمی زبان انگلیسی لیسانس حسابداری از دانشگاه بروکسل بلژیک است که وی در سن 22 سالگی موفق به اخذ مدرک کارشناسی حسابداری شد

زن شاهرخ استخری کیست ؟

سپیده بزمی پور همسر شاهرخ استخری از بهترین نقاشان رنگ روغن نیز می باشد .سپیده بزمی پور همسر شاهرخ استخری زاده تهران است.سپیده بزمی پور همسر شاهرخ استخری در سن چهارده سالگی همراه با مادر و پدرش امیر بزمی پور به کشور بلژیک مهاجرت کردند.سپیده بزمی پور  همسر شاهرخ استخری مستند ساز حرفه ای نیز می باشد . سپیده بزمی پور همسر شاهرخ استخری به 3 زبان زنده دنیا مسلط است 

که وی یکی از بهترین نقاشان رنگ روغن می باشد و مستند ساز معروف ایرانی است که اکنون با مادر سپیده بزمی پور همسر شاهرخ استخری در بلژیک زندگی می کند. همچنین سپیده بزمی پور همسر شاهرخ استخری یک برادر بزرگتر از خودش به اسم سعید دارد که صاحب یکی از بهترین برندهای لوازم آرایشی در تهران است و همچنین هرزچندگاهی قطعه شعری را می خواند

برخی از کاربران با واکنش به عکس های هالووینی سپیده بزمی پور و خواهر شاهرخ استخری رسومات و مراسم سنتی ایرانی را زیباتر توصیف کردند و با بیان این که ایرانی بمانیم غرب زدگی خواهر و همسر شاهرخ استخری را زیر سوال بردند

همسر شاهرخ استخری در صفحه اینستاگرامی اش عکس های مختلفی از خود و فرزندانش منتشر کرد در کپشن این عکس ها در دو قسمت ماجرای بارداری اش را در سالگرد 8 سالگی دختر کوچولیش پناه منتشر کرد. کاربران واکنش های متفاوتی نسبت به این عکس ها داشتند. اما حجاب نصفه و نیمه سپیده بزمی در این عکس ها نکته ای بود که توجه بسیاری از مخاطبان را به خود جلب کرد.

چندی پیش سپیده بزمی عکس چهار نفرشان همراه با شاهرخ استخری را در پست ایسنتاگرامش اش منتشر کرد؛ این در حالی بود که این بانو حجاب نداشت و زمزمه کشف حجاب همسر شاهرخ استخری در فضای مجازی پیچید. شاهرخ استخری هم همان عکس را به عنوان عکس پروفایل پیج اینستاگرامش اش انتخاب کرد که این اقدام آقای بازیگر به گونه ای تایید برای کشف حجاب همسرش بوده است. حال نیز سپیده بزمی با انتشار پست های دیگری در پست اینستاگرامی اش به این حواشی مهر تایید زد

ماجرای زایمان پرماجرای همسر شاهرخ استخری

سپیده بزمی پور، همسر شاهرخ استخری روایتی جالبی از بارداری اش را در سالگرد 8 سالگی دختر کوچولیش پناه منتشر کرد.

همسر شاهرخ استخری با به اشتراک گذاشتن عکس زیر نوشت: هشت سال پیش، دقیقا توی همچین روزی، ساعت شش صبح همه خوابیده بودن اما من خوابم نمیبرد و داشتم سریال میدیدم…  دیدم دلم درد گرفته، پاشدم یه دمنوش نعنا و نبات برای خودم درست کردمو خوردم و باز نشستم پای سریال… دیدم نهههه مثل اینکه ساکت نمیشه…  یه کم استرس گرفته بودم، از اونجایی که پرو بودم، پاشدم تنهایی بدون اینکه کسیو بیدار کنم رفتم بیمارستان سراغ دکترم…

فاصله‌ی دردام کمتر شده بود اما همش دلم شور میزد، دلم میخواست برم بیمارستان که خیالم راحتتر باشه... مامانم تو این فاصله کتلت درست کرد، ساندویچ کرد اماده که میخوایم بریم بیمارستان ببریم، الهی فداش بشم، سر به سرش میذاشتیم میگفتیم مگه داریم میریم پیک‌نیک مامان  اونجا همه چی هست  میگفت نهههه بیمارستانای اونا شام درست حسابی نمیدن، بچه‌هام گشنه میمونن  فکر کنید هممون جمع کردیم پاشدیم دست جمعی رفتیم بیمارستان که بلههه ما اومدیم چون نوه‌ی اول خانواده داشت به دنیا می‌اومد .

وقتی رسیدیم و به قول معروف دیگه پذیرش شدیم،پرستار اومد جلو بهمون تبریک گفت و گفت میخوام چندتا چیزو برات کامل توضیح بدم که بدونی قراره چه اتفاقی بیوفتی... بعدش هم یه مامای خیلیییی مهربون که هنوز خندش جلوی چشمامه اومد توی اتاق... . منو اول بردن توی اتاق زایمان و گفتن فعلا اینجا میمونی تا وقتی که نی‌نی به دنیا بیاد، اون وقت میبریمت تو بخش، تو‌ اتاق خودت... البته من اتاقم چون خصوصی نبود بهم اولش گفتن شب کسی نمیتونه پیشت بمونه امااااا گفتن چون فعلا کسی نیومده امشبم میتونن پیشت بمونن، اشکالی نداره بعد با نگرانی گفتم الان چی؟؟ میشه پیشم بمونن؟؟؟  گفت معلومه که میشههههه، دیگه من میخواستم بپرم بغلشون کنم، میترسیدم اولش که تنها باشم