لطمه های تیم رسانهای احمدینژاد به رئیسی
آرمان ملی: اگرچه هنوز قضاوت درباره نحوه عملکرد و مسیری که آقای رئیسی طی میکند زود است، اما در همین مدت اندک بعضا پالسهایی از برخی عملکردهایش دریافت شده که از نگاه عدهای میتواند مثبت یا از نگاه عدهای دیگر منفی بهشمار آید.
هرچه هست اینکه ایشان فعلا در جایگاهی است که نه مردم و نه رسانهها تلاشی برای انتقاد کردن از او ندارند و بیشتر نگاه همکاری با دولت وجود دارد. مردم شاید بهدلیل بیتفاوتیشان نسبت به جریانهای راست و چپ و آنچه که در کشور میگذرد و البته نگرانی از کرونا که فعلا دغدغههایشان راجع به دیگر مسائل از جمله اقتصاد و آزادیهای اجتماعی و... را به اولویتهای بعدی و آیندهشان موکول کرده و البته در انتظار برای اینکه ببینند واکسنهای چینی زده شده چقدر کارایی دارند(!) رسانهها نیز شاید از بعد در نظر گرفتن برخی مصلحتها و البته رصد اوضاع در شرایط فعلی.اما چند اقدام آقای رئیسی در همین مدت کوتاه زیادی به چشم آمد. بزرگترین آن شاید گماشتن بسیاری از مدیران و وزرا و معاونین وزیر دولتهای نهم و دهم بر سر کار بود و البته کابینهای که گفته میشد بیش از پنجاه درصد آن از همان مدیران احمدینژادیاند. این امر باعث شد تا برخی درست یا نادرست، دولت رئیسی را دولت سوم احمدینژاد بنامند. نکته دیگری که در همین مدت به چشم میآمد، نوعی مبهمگویی و البته وقت خریدنها در موضع سیاست خارجه و برجام بوده است. تغییرات در وزارت خارجه از یکسو و گماردن علیباقریکنی بهعنوان معاون سیاسی وزیر خارجه به جای سید عباس عراقچی نیز تداعیگر همان راه و روشی است که سعید جلیلی و باقریکنی در دوره دولتهای نهم و دهم درپیش گرفته بودند. حتی انتقادهایی نیز در این مدت شده است که آقای رئیسی درواقع نه از مدیران سطح یک دوره احمدینژاد بلکه سطح دو آنها در بالاترین جایگاههای مدیریتی بهره برده و شاید همین موضوع بر نگرانیهای عدهای افزوده است، بدین معنا که بسیاری کابینه یا تیم مدیریتی او را هرچند که با احمدینژاد مقایسه هم میکنند اما آن را ضعیفتر و خامتر از آن میدانند. تقلید رفتار احمدینژاد؟ در میان تمام این موارد آنچه که در رفتارشناسی رئیسجمهور فعلی نیز نمایان است گویی تلاش برای تداعی رفتار رئیس دولتهای نهم و دهم در ارتباط با مردم و یا نمایشی از خاکی بودن و جنسی از خود ملت بودن است. رفتاری که البته از سوی مخالفان احمدینژاد به پوپولیسم مشهور بود و عدهای وی را بهواسطه همین کنشگریها عوامفریب مینامیدند. اگرچه از طرفی خود این کنشگریها جای احمدینژاد را در دل خیلی از مردم نیز باز کرد. حضورش در جمعهای مختلف مردمی که همچنان هم ادامه دارد، دریافت نامههایی از سوی آنها که دست آخر هم معلوم نمیشود چه سرنوشتی پیدا میکنند و یا بعضا بحث و تبادلنظرش با مردم و حتی کسانی که در زبان مخالف با او سخن میگویند و او با آرامش بدانها جواب میدهد، البته که از احمدینژاد چهرهای متفاوت با روحانی، آیتا... هاشمی و حتی خاتمی ساخته است. اگرچه که همین رفتارها باعث ایجاد انتقادات بسیاری نیز از او شده است مانند نمایشهایی برای جذب و فریفتن مردم. آن کردار احمدینژاد را هرچه که تعبیر کنیم، اما برای بسیاری باورپذیر است و به نظر با هر نیتی هم که هست خیلی حرفهای صورت میگرفت و میگیرد. این را در کنار سفرهای استانیاش چه در زمان ریاستجمهوری و چه در زمان طرد شدن این سالهای او از بدنه ساختار بگذاریم، وی را برای عدهای عزیز کرده است. اما حالا گروهی این نکته را بیان میکنند که آنچه در این مدت از دولت سیزدهم گذشته بیانکننده این است که آقای رئیسی نیز در تلاش برای انجام همان رفتار است. رفتاری که شاید بازهم پوپولیستی تلقی شود. سفرهای استانی در این مدت، حضورش در مناطق زاغهنشین یا رفتنش در معدن، بخشی از این اقدامات است که از سوی موافقان او بیانگر مردمی بودن و از سوی مخالفان ادامهدهنده همان راه رئیس دولتهای نهم و دهم و کم اثر است. اما به نظر عدهای برخی از اقدامات امروز رئیسی اگرچه از لحاظ ظاهر میتواند همان اقدامات احمدینژاد باشد اما به پختگی آن نیست. درست مثل کابینه یا مدیرانی که اگرچه از همان جنسند اما به پختگی آن نیستند. به عبارتی رئیسی در عملکرد اینروزهایش در تعامل متواضعانه با مردم و یا شنیدن و یا دغدغه مردمی داشتن، عمل کرده است تا جایی که خیلیها برخی فیلمها و تصاویر منتشر شده از سوی دولت را مانند فیلمهای تبلیغاتی انتخاباتی توصیف میکنند. درحدی که با انتشار برخی از این کنشهای رئیسجمهور در شبکههای اجتماعی، واکنشهای مردمی و کامنتها نیز نشان میدهد که به جای تبلیغ یک ضد تبلیغ شکل گرفته است. در جدیدترین این موارد که دستمایه طنز عدهای در رسانههای اجتماعی شده است، فیلمی است که او با رانندهاش درحال بحث است و اینکه میگوید دفعه دیگر اینگونه رانندگی کنی خودم مینشینم پشت فرمانها! و بعد نگران از اینکه ماشین به مردم صدمه نزند. اینکه تصویری با این دیالوگ در درون ماشین رئیسجمهور توسط فردی که در کنار اوست گرفته و بعد انتشار داده شود احتمالا که درست یا غلط، موضوع آن و یا نمونهای از اقدامات در قالب روابط عمومیهای شرکتها و سازمانها را یادآوری میکند. موضوعی که نشان میدهد تیم رسانهای رئیسجمهور در این روزها به جای همراهی با او ناخواسته اقداماتی انجام دادهاند که نتیجه معکوس داشته است. رفتار حرفهای؟ موضوعی که در فیلمها و یا مصاحبههایی که از احمدینژاد منتشر میشود، کاملا متفاوت است. اگرچه خیلی از تصاویری که بیانگر مردمی بودن یا در بین مردم بودن احمدینژاد است هم از سوی تیم رسانهای وی در شبکههای اجتماعی پخش میشود اما جنس تعاملات و گفتارها در این روابط متفاوت است و بعضا نشان میدهد که خیلی از نمایشهای به تصویر کشیده شده بدون هماهنگی تعامل موجود میان مردم و احمدینژاد است. احمدینژاد همچنین در برخی مصاحبههایش با رسانههای غیررسمی که در شبکههای اجتماعی منتشر میشود نیز خیلی حرفهای عمل میکند و مصاحبههایش بهجای شعارهای نخنما شده قدیمی، اتفاقا جنجالی، چالشی و مباحثهای است. او گاهی بههمین دلیل با رسانههای مخالف خود به گفتوگو مینشیند و بهنوعی چالشها و انتقادات تند را علیه خویش طلب میکند و در ازایش به آنها نیز پاسخ میدهد. نکتهای که قطعا در جذب مخاطب بهتر و باورپذیرتر از مصاحبههای همراه با تعریف و تمجید صداوسیما از اوست. اما در نهایت حرفهای یا غیرحرفهای، زمانی برای مردم، واقعی و بااهمیت جلوه میکند که تاثیر مستقیم بهبود اوضاع در جنبههای مختلف را در زندگی خود حس کنند وگرنه با رانندگی کردن پشت ماشین چیزی حل نمیشود.
دیدگاه تان را بنویسید