آمار و ارقام درباره آموزش فوتبال ایران تکاندهنده است
چرا باید به تاج خستهنباشید بگوییم؟
جلال چراغپور: در مورد کارکرد فدراسیون فوتبال به اطلاعاتی تخصصی و یک کمیته تحقیق در موضوعات مختلف نیاز داریم
جلال چراغپور در مثلث نوشت: در مورد کارکرد فدراسیون تاج ؛ اگر بخواهیم در مورد کمیته انضباطی به تحلیلی جامع برسیم، حتما باید متخصص حوزه حقوق در اینباره وارد عمل شود یا اگر بخواهیم درباره کمیته آموزش به یک جمعبندی برسیم، باید افرادی در این زمینه تحلیل داشته باشند که مسائل آموزشی روز دنیا را بدانند. باید افرادی در این زمینه بررسیهای لازم را انجام دهند که طی 10، 12سال گذشته شرایط آموزش در کشورهای مختلف را بررسی کرده باشند. یک متخصص آموزش باید در اینباره حرف بزند و به روش تطبیقی در مورد مسائل آموزشی فوتبال ایران عمل کند و در اینباره تحقیقات گستردهای داشته باشد؛ فردی متخصص که کمیتههای آموزشی ایران، کره و ژاپن را با هم مقایسه کند، یعنی این کار را بلد باشد و در مقایسه هم به نتایجی علمی دست پیدا کند.
جلال چراغپور: چرا میگویم کمیته آموزش؟
چون متأسفانه خیلیها فکر میکنند کمیته آموزش جایی است که خیلیها میتوانند دربارهاش صحبت کنند، درصورتی که این کمیته اتفاقا جایی تخصصی است و باید یک متخصص درباره آن حرف بزند و همانطور که گفتم متخصصی باید در اینباره حرف بزند که از بقیه آسیاییها هم خبر داشته باشد و بداند که در کمیتههای فنی و آموزشی کشورهایی مثل کره و ژاپن کلاسها چه زمانی، چطور، با چه کیفیتی و توسط چه مدرسهایی برگزار میشود. مساله بعدی که باز آن را میتوانیم به عملکرد فدراسیون فوتبال مربوط بدانیم، بحث برگزاری لیگ است. باید در این زمینه هم مقایسه کنیم، یعنی لیگ فوتبال کشورهایی مثل چین، ژاپن و کرهجنوبی را ببینیم. باید استادیومها، زمینهای چمن، نحوه بلیتفروشیشان، نحوه نشستن تماشاگرانشان، مساله ایجاد امنیت در ورزشگاههایشان و بسیاری موارد دیگر را در نظر بگیریم. ببینیم آنها چگونه به این استانداردهای جهانی دست پیدا کردهاند؛ بنابراین روشی که باید مدنظر قرار بدهیم، روشی تطبیقی است. چارهای جز مقایسه نداریم و فقط از این طریق است که میتوانیم به نقاط خوبی دست پیدا کنیم. از طرفی موضوعات دیگری هم به فدراسیون فوتبال مربوط میشود که از آن جمله میتوانیم به میزان حمایت فدراسیون از تیمهای ملی و حد و اندازههای بازیهای تدارکاتی تیمهای ملی اشاره کنیم؛ اینها هم موضوعاتی هستند که باز میتوانیم دربارهاش دست به مقایسه بزنیم. بهعنوان مثال آنها برای تیمهای ملی خود چه امکاناتی فراهم میکنند و ما چطور عمل میکنیم؟ آنها چه بازیهای تدارکاتی برای تیمهای ملیشان فراهم میکنند و بازیهای تدارکاتی برای تیمهای ملی ما چه حد و اندازهای دارد؟ بهعنوان مثال یوونتوس میرود با تیم ملی چین بازی میکند اما بازی تدارکاتی ما نهایتا بازی با امیدهای تیم ملی ازبکستان است. این اتفاق در فیفادی رخ میدهد و کافی است شما جدولی از بازیهای تدارکاتی چین و کره و ژاپن را تهیه کنید و بازیهای این تیمها را با بازیهای دوستانه تیم ملی ایران مقایسه کنید. از این گذشته کشورهایی مثل ژاپن گاهی تورنمنتهای چهارجانبهای برگزار میکنند که بعید میدانم اساسا بتوانیم تورنمنتهای این کشور را با تورنمنتهای خودمان مقایسه کنیم.
جلال چراغپور:چرا از کشورهایی مثل عربستان یا امارات اسم نمیبرم؟
چون معتقدم این کشورها خیلی از کارهایشان بیشتر نمایش است و فوتبال قدرتمندی ندارند و معمولا بهزور دلار یا سیاست است که گاهی شرایطی در فوتبالشان پیش میآید که مورد توجه قرار میگیرند اما در مورد ژاپن و کرهجنوبی که دیگر نمیتوانیم این حرف را بزنیم چون فوتبال محکم و برنامهریزیشدهای دارند و بهخوبی طی دهههای اخیر توانستهاند ارکان فوتبال خود را تقویت کنند.
این چند نمونهای که مثال زدم را اگر کنار هم قرار دهیم و دست به مقایسه بزنیم، به تحلیلهایی خواهیم رسید؛ البته نمونههای زیادی وجود دارد که میتوانیم با همین روش به نکات قابلتوجهی در موردشان دست پیدا کنیم اما با این حال تاکید من این است که هرگز نباید از دایره انصاف خارج شویم. باز به این برمیگردم که آیا ما نمیتوانیم تیمهای بزرگ را به تهران دعوت کنیم و با آنها بازی تدارکاتی برگزار کنیم؟ من بهطور دقیق جواب این سؤال را نمیدانم اما از طرفی بعید میدانم که در مورد همه تیمها ضعف دیپلماسی داشته باشیم. برعکس، ما میتوانیم بسیاری از تیمهای بزرگ را دعوت کنیم تا با همه بازیکنان اصلی خود روبهروی تیم ملی ما قرار بگیرند اما یک سؤال مهم پیش میآید؟ آیا ما پول چنین بازی بزرگی را داریم؟ آیا آنقدر پول داریم که فلان تیم بزرگ مثلا همین یوونتوس را با همه بازیکنان بزرگش برای بازی تدارکاتی با تیم ملی به ایران دعوت کنیم؟ آیا فدراسیون چنین بودجهای دارد؟ آیا میتوانیم بارسلونا را به تهران بیاوریم؟ پاسخ این سؤال روشن و منفی است. ما بودجه چنین بازیهایی را نداریم. با همه اینها اگر بخواهم در مورد شخص مهدی تاج قضاوتی داشته باشم، باید عرض کنم که در مجموع باید به ایشان خستهنباشید گفت. این خستهنباشید البته معنایش کنایه نیست چون با توجه به حجم عظیمی از گرفتاریهای فوتبال و این فدراسیون نمیتوانم درباره رئیس این مجموعه بیانصافی کنم و دربارهاش منفی قضاوت کنم. فدراسیون بهجایی پرتلاطم تبدیل شده که واقعا ادارهاش کار بسیار سختی است. کارکردن در فدراسیون فوتبال ایران اساسا کار پرتنش و زمانبری است و از این نظر باید گفت فدراسیون فوتبال و مجموعهای که در این فدراسیون کار میکنند، زحمت زیادی میکشند. شاید بگویید پس چرا بحث روش تطبیقی را مطرح کردم؟ پاسخ این سؤال هم روشن است؛ ما وقتی میتوانیم به قیاس درستی دست پیدا کنیم که الگوی علمی این مقایسه را بیاموزیم، یعنی طبق روش تحقیقی که خیلیها آن را بلدند، باید بدانیم برخی مولفهها باید ثابت باشند تا بتوانیم درباره یک متغیر حکم ثابت دهیم، مثلا بگوییم ایران و ژاپن به یک اندازه بودجه دارند اما بودجههایی که در بخش بازیهای تدارکاتی دارند به دو شکل سطح بالا و سطح پایین خرج شده است؛ یکی با برزیل بازی کرده و دیگری با ازبکستان.
بنابراین شرایط کاملا متفاوت ما با این کشورها باعث شده تا در بسیاری از موارد به سمت مقایسه حرکت نکنیم چون شرایط متفاوتمان مقایسه را معالفارق کرده است. با این حال من فکر نمیکنم ما امروز با فدراسیونی طرف باشیم که کارمندان یا رئیس آن پا روی پا بیندازند و بیکار بنشینند. این دوستان تلاش میکنند اما گاهی زورشان به خیلی چیزها نمیرسد. باز باید گفت که این فدراسیون با همه ایرادهایی که در ادامه به آن اشاره میکنم، توانسته تا حدی به انتظارات عمومی پاسخ بدهد و موفقیتهایی هم داشته است. تلاشی که در فدراسیون فوتبال صورت میگیرد، اگر در باشگاههای ما نیز رخ بدهد، مطمئن باشید بسیاری از مشکلات ریشهای فوتبال ما از بین خواهد رفت و فوتبال ما در مسیر توسعه قرار میگیرد. بعضی از باشگاههای ما یا بهتر بگویم برخی مدیران باشگاههای ما اصلا در حدی نیستند که بخواهیم به آنها اعتماد کنیم؛ مدیرانی که صرفا مدیر هزینه هستند و بدهکاریهای کلانی برای باشگاه خود بر جا گذاشتهاند. برخی از این مدیران رفتهاند اما برخی نیز همچنان در راس هرم مدیریتی باشگاهها قرار دارند. این آفت فوتبال ماست. این خسارت بزرگی است که فیفا هر هفته یک رای علیه باشگاههای فوتبال ایران صادر میکند. چرا؟ چون مدیران باشگاههای ما صرفا به این مساله توجه دارند که در فصل نقلوانتقالات از فشار افکار عمومی فرار کنند و بازیکنان یا مربیان خارجی اسم و رسمدار جذب کنند اما وقتی قرار است به این بازیکنان یا مربیان خارجی پول بدهند، شرایط تأسفباری را برای باشگاه خود رقم میزنند؛ کار به شکایت میرسد و اتفاقا فیفا هم طبق قرارداد امضاشده علیه باشگاه ایرانی حکم صادر میکند. فلان باشگاه در یک شهرستان میداند که نمیتواند پول مربی خارجیاش را بدهد اما مربی خارجی را جذب میکند؛ یک مربی که پول قراردادش به اندازه بودجه چند سال همان باشگاه است. این آفت فوتبال ایران است. اگر مدیران ما دست از این تصمیمات عجیب و غریب بردارند، شک ندارم که فضا برای توسعهیافتگی فوتبال از طریق فدراسیون فوتبال بیشتر فراهم میشود.
تا اینجای کار ما میتوانیم به فدراسیون مهدی تاج خستهنباشید بگوییم. بهعبارتی بهتر تا جایی که به مسائل کلان فوتبال ایران برمیگردد، باید هوای این فدراسیون و مدیرانش را داشته باشیم و دربارهشان بیانصافی نکنیم اما وقتی پای یکسری موضوعات به میان کشیده میشود و میخواهیم پنجرههای جدیدی باز کنیم، باید قبول کنیم که این فدراسیون هم گاهی دچار کجسلیقگی شده است. بهعنوان مثال، عملکرد فدراسیون فوتبال و بهطور کلی نگاه فدراسیون فوتبال به بحث کمیته آموزش اصلا قابل دفاع نیست و نمیشود این دیدگاه را توجیه کرد. چرا باید جریان آموزش در فوتبال ما با یکنواختی همراه باشد؟ آنچنان این یکنواختی در بحث آموزش بالا گرفته که شک نکنید اگر از دوستانی که در کلاسهای آموزش مربیگری شرکت کردهاند، یک همهپرسی انجام بگیرد، اکثریت قریب به اتفاق این عزیزان خواهند گفت که مطلب جدیدی از کلاسهای آموزشی فدراسیون فوتبال نیاموختهاند. ممکن است جلوی دوربین از فدراسیون تشکر کنند و بگویند کلاسهای فوقالعادهای بود اما مطمئن باشید واقعیت چیز دیگری است و این عزیزان از لحاظ آموختهها و رشد دانش مربیگری فرق چندانی نکردهاند و شرایطشان همانی است که قبل از برگزاری کلاسها داشتهاند. در واقع کاری که انجام میشود توسعه دانش مربیگری در فوتبال ایران نیست بلکه بهنوعی مدرک کار و کارت ورود به حوزه مربیگری به این عزیزان داده میشود، هرچند عرصهای هم برای کارکردن این دوستان وجود ندارد. آمار در این بخش اما تکاندهنده است؛ بیش از 9800حکم مربیگری در کلاسهای مختلف صادر میکنیم بدون آنکه اصلا یک ارزیابی کلی از تعداد تیمهای حاضر در لیگهای مختلفمان داشته باشیم و بدانیم این مربیان قرار است از کجا شروع کنند. از این گذشته مبالغی که برای این کلاسها دریافت میشود هم بهنظرم قابل تامل است. 6میلیون برای کلاس B و 11میلیون برای نشستن در کلاس مربیگری A. باز با این حال تاکید میکنند که خرج و مخارج کمیته آموزش تامین نمیشود و این مبالغ کم است. این دیدگاهها و این رویه بهنظرم ناامیدکننده است. در این مورد فدراسیون فوتبال باید پاسخگو باشد و نمره منفی میگیرد چون بهنظرم آقای تاج و همراهان ایشان همه انرژی و وقت خودشان را روی برگزاری مسابقات و رفع مشکلات تیمهای ملی گذاشتهاند و اساسا حتی نیمنگاهی به موضوع مهم آموزش و کم و کاستیهایش ندارند؛ البته این نگاه حداقلی به بحث آموزش را میتوانید از روی شکل و اندازه جغرافیایی این کمیته در فدراسیون قضاوت کنید؛ یک اتاق بسیار کوچک که اگر قرار باشد سه نفر در آن بنشینند، حتما یکی از آنها باید بایستد؛ این جایگاهی است که فدراسیون برای کمیته آموزش در نظر گرفته است، در حالی که شما در کشورهایی که از آنها نام بردیم شرایط بسیار متفاوتی میبینید. آنها سیستمهایی پیشرفته دارند و نیروهای متخصص متعدد در کمیتههای آموزش فدراسیونهایشان نشستهاند و کارشان را با بهترین ابزارها و امکانات انجام میدهند. این دیگر قابل توجیه نیست. رئیس فدراسیون در این بخش قابل دفاع نیست.
مورد دیگری که باید دربارهاش صحبت کنم بحث فینال جام حذفی است.
خیلیها درباره فینال حذفی صحبت کرده و اتفاقا تاکید کردند که آن فینال نوعی فاجعه در فوتبال ما بود. اعتقاد دارم در آنجا نیز رئیس فدراسیون فوتبال بهعنوان اصلیترین مرجع در فوتبال ما باید پاسخگو باشد چون عرف در همهجای دنیا اینطور است اما یکسری از مسائل هم وجود دارد که خارج از کنترل شماست؛ یکسری از مسائل همانطور که گفتم به مدیریت خود باشگاهها برمیگردد. یکسری از مسائل به درست عملکردن نیروهای انتظامی برمیگردد. یکجایی نیروهای انتظامی باید تحکم بیشتری نشان دهند و با تماشاچیان خاطی برخورد جدیتری داشته باشند و یکجایی هم باید برخورد شدیدی نداشته باشند. مدیریت همه این بخشها اگرچه با رئیس فدراسیون فوتبال نیست اما فینال حذفی یک بازی مهم فوتبال بود که باید بهخوبی و بدون جنجال و درگیری و خونریزی برگزار میشد. به همین دلیل در این بخش میتوانیم تا حدودی رئیس فدراسیون فوتبال را مورد سرزنش قرار بدهیم اما اگر در مورد آن فینال بیشتر تحقیق کنیم به این نتیجه میرسیم که در برخی قضاوتهای تند، برخی انگیزهها و فاکتورها در نظر گرفته نشد.
دیدگاه تان را بنویسید