ویلموتس و مساله کیروشیسم
مشکل اصلی ویلموتس دوپاره شدن فوتبال ایران در دوره قبل است
مثلث/ جلال چراغپور ؛کارشناس فوتبال :
برای اینکه بدانیم ویلموتس چه تناسبی با فوتبال ایران دارد، ابتدا باید به سوال دیگری پاسخ بدهیم؛ فوتبال ایران در چه جایگاهی قرار دارد؟ تصور کنید شما میخواهید به مسافرت بروید، نمیتوانید جیپیاس را روشن کنید و راه بیفتید. باید بدانید که مقصدتان کجاست و از چه مسیری باید به مقصد برسید. همچنین باید مختصات زمان را بشناسید؛ بدانید که چه زمانی برای این سفر مناسب است، باید مقصد خودتان را تعریف کنید و بدانید که برای این مسافرت چه شرایط و امکاناتی دارید و چه امکاناتی را ندارید؛ بنابراین با هر کسی که قرار است شما را به مقصد برساند، این شرایط را در میان بگذارید.
اجازه بدهید اول در مورد فوتبال خودمان صحبت کنم و بعد راجعبه انتخاب فدراسیون فوتبال، یعنی آقای ویلموتس حرف بزنیم و در نهایت ببینیم این مربی بلژیکی با چه چالشهایی روبهرو است و احتمالا اصلیترین ماموریت ایشان در فوتبال ایران چه خواهد بود.
در درجه اول باید در مورد تیم ملی صحبت کنیم. نمیشود با یک ظرف هم تیم ملی را تعریف کرد و هم لیگ را مورد تحلیل و تفسیر قرار داد. همانطور که خود تیمهای ملی چند ظرف متفاوت هستند، نه یک ظرف؛ یعنی ما ردههای مختلفی داریم که هرکدام را باید در جای خودش مورد تجزیه و تحلیل قرار بدهیم. بهخصوص بعد از این هشت سالی که کیروش در راس تیم ملی بزرگسالان ما قرار داشت و بهنظرم ما در تیمملی با یک جریانی تحتعنوان جزیره کیروشیسم روبهرو هستیم، لازم است که با دقت تمام شرایط تیم ملی را بررسی کنیم. چرا میگویم کیروشیسم؟ چون این مربی ظرف فوتبال ملی ما را از هم جدا کرد. تیم بزرگسالان یعنی تیم خودش را کاملا از لیگ و تیم ملی امید جدا کرد؛ با هویتی مستقل و شرایطی کاملا متفاوت، بنابراین دورگهها را به تیم ملی آورد. انتخابهایش از لیگ برتر بسیار محدودتر بود و معدود نفراتی از تیمهای باشگاهی در ایران بودند که نظر وی را جلب کردند؛ درنتیجه سیاست او دوتکهکردن فوتبال ملی ایران بود که باتوجه به روحیات خاصی هم که داشت بهخوبی و بااقتدار موفق شد این سیاست خود را عملی کند. این مقدمهای که عرض کردم نخستین چالش ویلموتس خواهد بود. باید ببینیم این مربی چه سیاستی در اینباره در پیش خواهد گرفت.
ما بعد از بازی با ژاپن عملا پایان دو دوره را به چشم دیدیم؛ پایان عصر کیروش در فوتبال ایران و پایان یک دوره کامل برای تیمملی و بازیکنانش. سرمربی بعد از جام ها و حذف ما از این رقابتها از تیم ملی رفت. تولیدات فکری ایشان مثل مسعود شجاعی، اشکان دژاگه و چند نفر دیگر که بهطور مرتب در طول این سالها مورد استفاده کیروش قرار گرفته بودند نیز به پایان خودشان نزدیک شدند. ما در بازی با ژاپن دیدیم و متوجه شدیم که تیم ما پیر شده است. وقتی میگوییم کیروش تمام شد، یعنی برخی تولیدات فکری او و برخی بازیکنانی که او بیش از 6 سال در تیم ملی با خود همراه کرد نیز به پایان خودشان رسیدهاند. الان میتوانیم لیست بازیکنان تیم ملی را مقابل خود بگذاریم و سن هر بازیکن را بنویسیم. آنوقت ببینید برای مقدماتی 2020 و برای خود جامجهانی 2022 از این لیست چند بازیکن به بالای 30 سال سن خواهند رسید؛ یعنی ما در 2022 با تیمهایی روبهرو خواهیم شد که میانگین سنیشان 21 تا 23 سال خواهد بود درحالیکه خودمان شاید این شرایط را نداشته باشیم. ما با تیم جوانترشده کرهجنوبی، ژاپن و خیلی تیمهای دیگر روبهرو خواهیم شد چون دنیای فوتبال به این سمتوسو رفته است. شما آژاکس را نگاه کنید. کاپیتان این تیم بازیکنی 19ساله است. معدل سنیشان هم 21سال و خردهای است. درحالیکه معدل تیم ما 27 یا 28ساله است؛ اما مثلا یک بازیکن 23ساله انتخاب میکنیم و این معدل سنی را پایین میآوریم، بعد هم خودمان را فریب میدهیم و میگوییم تیم جوانی داریم؛ بنابراین یک قسمت مهم کار اینجا است که بخشی از تیم ملی ما پیر شده و باید برود. اگر لیست را بررسی کنیم، فکر میکنم 6 یا 7 نفر باید بروند. نکته دیگر اما این است که ما الان بازیکنانی در تیم ملی داریم که الان پیر نیستند اما برای جامجهانی قطعا بهلحاظ فوتبالی بازیکنان سنبالا یا پیر محسوب میشوند؛ یعنی 28سالههای الان تیمملی ما تا جامجهانی بعدی بالای 30 سال سن دارند و این چالش بزرگی است، بنابراین قسمت دوم ماجرا این است که ما بازیکنانی داریم که اتفاقا چالشبرانگیزبودن سنوسالشان الان به چشم نمیآید اما تا جامجهانی بعدی حتما به یک چالش تبدیل میشوند. اگر اتاق فکری در اینباره وجود داشته باشد و همه این شرایط را بهخوبی و با دقت بررسی کند به این نتیجه خواهد رسید که تیم ملی ما اینبار نه طی 8 سال که در طول 4 سال پیر خواهد شد؛ بنابراین اگر با دستفرمان همین بازیکنان پیش برویم بعد از جامجهانی 2022 دیگر بازیکن جوانی نداریم و تیمملی ما از لحاظ تولید یا ذخیره به نقطه صفر خواهد رسید و اما بخش سوم؛ افرادی در تیم ملی داریم که تعداد بازیهای ملیشان از تعداد بازیهای باشگاهیشان بیشتر است، اسم نمیبرم اما بازیکنانی داشتهایم که در تیمهای باشگاهی خود اتفاقا بازیهای جالب و باکیفیتی نداشتهاند و حتی از نظر تعداد بازی هم در باشگاه خودشان ضعیف ظاهر شدهاند اما در تیم ملی بازی کردهاند و از خیلی بازیکنان دیگر که در لیگ ما یار ثابت تیمهایشان بودهاند نیز برای تیمملی بیشتر به بازی رفتهاند. این بازیکنان انتخابهای در سایه بودند. هیچکس آنها را نمیدید، بازیهایشان را نمیدیدیم، کیفیتشان هم برای ما روشن نبود. کیروش هم هیچوقت توضیح نداد که بازی این بازیکنان را کجا دیده و اساسا با چه معیاری انتخابشان کرده است. در این دسته هم 3 یا 4 بازیکن قرار میگیرند. اگر تخمین بزنید تقریبا 14 بازیکن از سه دسته بازیکنی که الان در تیم ملی داریم دیگر شرایط قابلتوجهی برای ماندن در تیم ملی ندارند. این چالش برای ویلموتس وقتی جدیتر میشود که بداند بقیه بازیکنانی که در این دستهها قرار نمیگیرند، بازیکنانی بودهاند که یا بهطور ثابت نیمکتنشین بودهاند یا در بهترین حالت برای دقایقی وارد بازی شدهاند؛ بازیکنانی که هرگز در فشارها و شرایط سخت تیم ملی اجازه حضور در ترکیب اصلی را پیدا نکردند. همه اینها وضعیت تیمملی ایران بعد از حذف ما از جام ملتهای آسیاست. حالا این لیست را میخواهیم به دست آقای ویلموتس بدهیم.
درباره ویلموتس
اجازه بدهید درباره خود ویلموتس صحبت کنیم و البته سبک فوتبال بلژیک. سبک فوتبال بلژیک سبک روانترشده فوتبال آلمان است. به همین دلیل است که وقتی فوتبالیست میشوند به آلمان میروند تا دوره بازیگریشان را ادامه دهند. ویلموتس دقیقا این پروسه را طی کرده است؛ یعنی اول در بلژیک و بعد در آلمان بازی کرده چون فوتبالش به فوتبال آلمان خورده است. درواقع ویلموتس یک پیور استایل است. این خیلی خوب است و من شخصا از چنین گزینهای خیلی استقبال میکنم. خیلی میپسندم که یک مربی پیور استایل باشد؛ کسی که از شاخهای به شاخه دیگر نپریده و میدانسته که دنبال چیست. سبک فوتبال بلژیک، سبک سازندهای است. وقتی به بازیکنان این تیم نگاه کنید، بهتر متوجه این مساله میشوید که چه بازیکنان باکیفیتی در این سبک فوتبالی ساخته شدهاند. فوتبال بلژیک از فوتبال آلمان روانتر، اکتیوتر و رو به جلوتر است و تعداد پاسهای بلژیکیها نیز برای ورود به زمین حریف کمتر است. این ویژگی جالبی است. در نتیجه وقتی بازیهای تیم ملیشان را در جامجهانی میدیدیم برایمان جالب بود که چطور اینقدر سریع از دفاع به حمله میروند و توپ را به زمین و محوطه جریمه حریف میرسانند و البته این انتقال را بهخوبی هم انجام میدهند. آنها تیم بسیار روان و رو به جلویی بودند. بهنظر من انتخاب ویلموتس با توجه به این سبک، کار جالبی بود. اگر گاهی ضعف فدراسیون را میگوییم، حالا وظیفه داریم انتخاب خوبشان را نیز مورد تحسین قرار بدهیم. بهنظرم انتخابشان درست بوده و از سبکی مربی جذب کردهاند که میتواند کارهایی در فوتبال ملی ما انجام دهد. آنها خیلی هوشمندانه ویلموتس را انتخاب کردهاند. موضوع دیگری که مایلم درباره آقای ویلموتس مطرح کنم، بحث سن ایشان است. سن ایشان برای مربیگری خیلی مناسب است. ویلموتس نه قرار است تازه با تیمملی فوتبال ایران به تجربه برسد و نه قرار است دوران بازنشستگیاش را با تیمملی ما بگذراند؛ بنابراین این مربی میآید که هویت خود را بیش از قبل پیدا کند و به روحیه جاهطلبانه مربیگریاش پاسخ دهد. بهطور حتم او میخواهد 15 سال دیگر هم مربیگری کند و تا 65 سالگی راه درازی در پیش دارد؛ راهی که میتواند در تیمملی ایران آن را بهتر از قبل بسازد؛ بنابراین انگیزه بسیار خوبی برای کارکردن در تیم ملی ایران دارد. مورد بعدی که مایلم دربارهاش صحبت کنم رزومه بازیگری خود آقای ویلموتس است که بهنظرم همه ما که قصد داریم مربی تیمملیمان را بهتر بشناسیم، باید این کارنامه را مرور کنیم. برای من که جالب بوده؛ یعنی وقتی دوره بازیگریاش را مرور و مطالعه میکنیم چون خیلی هم دور نبوده به نکات خیلی جالبی میرسیم؛ بازیکنی که پر از حرکات انفجاری بوده؛ بازیکنی که بسیار خوب فرار میکرده، میجنگیده، توپربایی داشته و... ؛ بنابراین چنین مربیای میتواند برای بازیکنانش در تیم ملی حرف بزند یا حتی به آنها بیاموزد که چطور باید بازی کنند. میتواند فیلم بازیهای خودش را برای بازیکنان بگذارد درحالیکه میدانیم برخی مربیان فوتبال هستند که چنین خاصیتی ندارند. آنها این امتیاز را ندارند که قبل از مربیگری فوتبال بازی کرده باشند. فوتبالیست نبودهاند و از یکجایی به بعد وارد دنیای مربیگری شدهاند. شاید طراز اول هم باشند ولی این امتیاز را ندارند؛ اما ویلموتس میتواند به بازیکنش بگوید در چنین وضعیتی من چنین واکنشی در درون زمین داشتم و اتفاقا تصمیم درستی بود، شما هم بهتر است همین کار را بکنید. در فوتبال خودمان مثالهایی مثل ویلموتس برایتان میزنم؛ مثلا فیروز کریمی میتواند از دوره بازیگری خودش برای بازیکنش حرف بزند و بیاموزد. امیر قلعهنویی میتواند چنین کاری بکند. هنوز هم وقتی به انتخاب بازیکنهای قلعهنویی نگاه میکنم، میبینم همیشه بازیکنان میانی زمین را هوشمندانه و با فکر انتخاب میکند. در خط حمله هم همینطور؛ بنابراین ویلموتس چنین ویژگیای دارد و این اتفاق خوبی است؛ اما موضوع بعدی، ویلموتس مربی است که اتفاقا سرمربی تیمملی بلژیک هم بوده. این بدان معناست که بلژیکیها به این مربی در فوتبال خودشان در اندازه یک مربی ملی نگاه میکنند و او را باور دارند. این نکته مهمی است؛ یعنی این ما نیستیم که ویلموتس را تا اندازه یک مربی ملی بالا آوردهایم بلکه این مربی خودش این برند را با خود داشته است، بنابراین از این نظر نیز ما گزینهای بسیار خوب و قوی را به تیمملی آوردهایم؛ اما از طرفی بعضیها هم هستند که بهطور مرتب میگویند آیا ویلموتس فوتبالش به فوتبال ما میخورد یا نه؟ الان وقت این نگرانیها نیست و بهنظرم نباید نگران چنین موضوعی باشیم. این برهه بسیار خطرناک و حساس است و نباید با این اظهارات کار را برای این مربی سخت کنیم. او میآید و به نظر من اولین کاری که انجام میدهد، گرفتن فیلم بازیهای تیم ملی است. گذشته را مرور میکند و بازیکنان را خواهد شناخت. تا مدتی فقط فیلم بازیها را نگاه میکند و بعد تصمیماتش را شروع میکند؛ اما من و شما بهعنوان کارشناس و رسانه باید تا مدت قابلتاملی به این مربی فرصت بدهیم. اجازه بدهیم که کارش را انجام بدهد، او را وارد حاشیه یا داستانهای حاشیهای نکنیم و اجازه بدهیم تصمیم بگیرد. به او شناخت درست داده و اجازه بدهیم فرصت اجراکردن ایدههای خودش را داشته باشد. همه ما باید فعلا سکوت کنیم و ویلموتس را از خودمان بدانیم تا او بتواند بار روی زمینمانده را بردارد و ما را آهستهآهسته به مقصد برساند.
دیدگاه تان را بنویسید