جیغ بلند اما بیتاثیر/مروری بر سینمای تهمینه میلانی به بهانه آخرین فیلم او در گفتوگو با دکتر جلالی فخر
مصطفی جلالیفخر، منتقد سینما است که در حوزه نقد فیلمها و آثار سینمایی فعالیت دارد. وی در این گفتوگو به نگاه ضدمرد تهمینه میلانی، کارگردان سینما میپردازد و معتقد است که او بیشتر از اینکه به حرکتهای اجتماعی و دلسوزانه برای زنان بیندیشد و بهدنبال ریشهها باشد فریاد میکشد و بهدنبال کسب جایگاهی بهعنوان مصلح اجتماعی و عکس یادگاریگرفتن با خود است.
آقای جلالی به نظر شما فیلم «ملی و راههای نرفتهاش» بنا بهشدت عصبانیتی که حرفش را بیان میکند چقدر میتواند روی مخاطب مردان و همچنین زنان موثر واقع شود؟
میلانی اینقدر در شخصیتپردازیها و روایت اتفاقات افراط میکند که از طرف خود زنان هم پس زده میشود. فیلم بیشتر از اینکه اثری اندیشهگرا باشد عصبانی است بنابراین به آن اندازه که خود میلانی بهعنوان کارگردان دوست دارد که فیلمش جدی گرفته میشود چنین نتیجهای را دربر ندارد. این عصبانیت بیشتر شبیه کسی است که سنگ به شیشه پرتاب میکند تا خشمش را فرو بنشاند به جای اینکه بخواهد بهدنبال اصلاحکردن باشد. به همین دلیل هم این فیلم بیشتر نمایی ضدمرد دارد تا اینکه اثری زنمحور باشد. به نظرم فرآیند فیلم بهگونهای است که میتواند حتی به اثری علیه زنان تبدیل شود، میلانی آنقدر در شخصیتپردازیها و روایت اتفاقات افراط میکند که از طرف خود زنان هم پس زده میشود. «ملی» زیادی در بیان حرف خود شلوغ میکند البته این نهفقط این فیلم بلکه فیلمهای دیگر هم به همین شکل است و حتی خود تهمینه میلانی نیز چنین شخصیتی دارد و دوست دارد در فضای مجازی و یا در گفتوگوها و مصاحبهها یک برند اعتراضی برای خود ایجاد کند. نقطه مقابل او رخشان بنیاعتماد است که بهعنوان بانویی محترم هنرمندی است که شخصیتهای ماندگاری از زنان را در تاریخ سینما خلق کرده هم دلسوز است و هم توسط زنان و مردان پذیرفته شده است، او هم ریشهها و هم ابعاد مختلف یک مساله را میبیند و هم راهکار ارائه میدهد در حالیکه فیلمهای میلانی در یک فضای بدبینانه نسبت به مردها شکل میگیرد.
شما گفتید که حتی مخاطب زن هم فیلم «ملی» را پس میزند. به نظر من هم مخاطب زن نمیتواند با شخصیتهای زن این فیلم همذاتپنداری کند. چرا این زنها اکثرا قربانی منفعل و منفی هستند؟
نگاه تهمینه میلانی در آثارش ضد روانشناسی زن است، زن از لحاظ روانشناسی قلبا مایل است که یک مرد در نقش حمایتی در کنار او قرار بگیرد و جایگاه مکمل زنان را داشته باشد اما افرادی مثل میلانی بر طبل زنان بدون مردان و زنان علیه مردان میکوبند و نگاهشان به مردان افراد ابلهی است که جز تماشای بدون مداخله زنان هیچ عملکرد و تاثیر دیگری نداشته باشند. اگر دقت کرده باشید در این فیلم با زیرکی ارزشهای مرد شرقی را هم تخطئه میکند و زیر سوال میبرد.
منظور شما تعصباتی است که بهطور افراطی از مرد میبینیم؟
بله.
البته بعضی از این موارد واقعا بدبینیها و افراطیگریهاست مثل زمانیکه ملی را برای شوخی با داییاش بازخواست میکند.
اتفاقا این بدجنسی است که مسائل را با هم قاطی کنیم، مسائلی از قبیل تعصب و غیرت را با بدبینی قاطی میکنند تا مخاطب فکر کند این مرد فرد بدبینی است و تعصباتی غیرمنطقی دارد، میلانی در این فیلم غیرت را به تعصب تبدیل میکند در حالیکه غیرت واژهای ارزشمند است. ما در این فیلم با دیدن رفتارهای مرد دیگر با خود نمیگوییم که او غیرتمند است بلکه فکر میکنیم یک شخص متعصب روانی است. مثلا وقتی ملی در فروشگاه لباسفروشی است و فروشنده با یک لحن خاص با او صحبت میکند و خطاب قرار میدهد هر مرد دیگری هم باشد عصبانی میشود و واکنش نشان میدهد. مرد دلخواه از نظر تهمینه میلانی فردی است که کنار بایستد و لبخند بزند. میلانی در تمام فیلمهایش به سمتی حرکت میکند که نشان دهد همه مردها بد هستند و مرد خوب وجود ندارد. او مردها را روانی و یا بیخاصیت معرفی میکند.
البته ما در همین فیلم میبینیم که در هرحال یک مرد است که ناجی ملی میشود، به او مشورت میدهد و راههایی را جلوی پایش میگذارد.
میلانی یک مرد را بهعنوان مشاور انتخاب کرده اما او مرد نیست بلکه همان تهمینه میلانی است که پشت تلفن قرار گرفته است. مردها همانهایی هستند که میلانی نشانشان میدهد مرد بهدردبخور در فیلم او وجود ندارد و در مقابل او زنان را چندان منفی نشان نمیدهد حتی خواهرشوهر ملی را بهعنوان یک زن بد معرفی نمیکند و در شخصیتپردازی او بهگونهای قصه را پیش میبرد که بهرغم اینکه او به همسرش خیانت میکند اما مخاطب محکومش نمیکند.
البته دیالوگهایی بین ملی و خواهرشوهرش شکل میگیرد و ملی به او میگوید که کارش خیانت است.
بله این دیالوگها شکل میگیرد و شیطنت فیلمساز است تا اثرش مجوز بگیرد اما مخاطب در نهایت بدش نمیآید که خواهرشوهر بتواند از کشور فرار کند و خیانت او بهعنوان یک نقطه سیاه و منفی در فیلم مطرح میشود. جالب است که شخص مطلوب این خواهرشوهر نیز یک مرد زندار است. با روایتی که میلانی از مردها دارد میتوان عصاره نگاه او را به مردها در نقطهای از فیلم خلاصه کرد زمانی که ملی قفل فرمان را بالا میبرد و همسرش را میزند در اینجا این فقط ملی نیست که در فیلم بر سر همسرش میکوبد بلکه خود تهمینه میلانی است که با قفل به سر «مرد» میکوبد و به همین دلایل است که این فیلم کلیشهای، نخنما، پوسیده و بیتاثیر
است.
فکر میکنید این فیلم روی مخاطب آثار میلانی نیز بیتاثیر است؟
البته اگر بخواهید مخاطب آثار او را براساس فروش بلیت و آمار فروش در نظر بگیرید باید گفت دیدهشدن یک فیلم به معنای تاثیرگذاری آن نیست. انبوهی از فیلمها وجود دارد که آمار نشان میدهد آثار پرفروشی بودند اما فروش بالای این آثار مبتذل دلیلی بر تاثیر آنها نیست. بسیاری از مخاطبان این فیلمها ممکن است به خاطر کنجکاوی به سالن سینما بیایند و یا به دلایل دیگر که اینها ارتباطی با تاثیرگرفتن از یک فیلم ندارد. برای تاثیرگذاری فیلم باید به فضای بعد از اکران نگاه کرد اگر بهطور مثال کسی بعد از پنج سال نام فیلمی را به یاد آورد میتوان گفت تاثیرگذار بوده است اما همین الان که بخواهید کارنامه تهمینه میلانی را بررسی کنید چند فیلم از آثار وی ماندگار شدند و شما چه شخصیتهایی از زنان آثارش را میشناسید در حالی که هر چقدر هم از آثار بنیاعتماد بگذرد به ارزش زنان ماندگاری که خلق کرده است پی میبریم بنابراین گذشت زمان است که تاثیر را نشان میدهد.
چرا باوجود اینکه مخاطب میداند خیلی بعید هم نیست که هنوز چنین مردان و خانوادههایی در جامعه وجود داشته باشند اما در این فیلم نمیتواند باورشان کند؟
نمایش این میزان از خشونت در فیلم غیرقابل باور است و اگر چنین خشونتی در جامعه هم باشد در سطوحی از جامعه وجود دارد که اساسا بیننده فیلم نیستند. من بهواسطه پزشکبودنم بیماران بسیاری از طبقات مختلف جامعه دارم و میتوانم بدانم که این خشونت در چه بخشهایی از جامعه بیشتر احساس میشود اما نه اینکه در آن دوخانوادهای که در فیلم نشان میدهد اینقدر غیرقابلباور و اغراقآمیز این مسائل را نمایش داده باشد. گاهی بیمارانی به من مراجعه میکنند که شوهرانشان دست بزن دارند و به همین دلیل دچار مشکل و بیماری شدهاند که فرد هم ویژگیهایی دارد اما در این فیلم همه خانوادههایی که کارگردان دور هم جمع کرده است از نوعی اختلال و مشکل رفتاری و اخلاقی برخوردارند و این قصه را غیرقابل باور کرده است. اگر حتی کارگردان همه ابعاد این شخصیتها را با هم میدید و این همه خشونت نشان نمیداد آن وقت حرفی را که بیان میکرد یک اعتراض و تذکر صادقانه بود اما اکنون به یک جیغ بلند توسط یک زن عصبانی تبدیل شده است.
پس نباید به صرف واقعیبودن هر مسالهای آن را در سینما به تصویر کشید؟
حتی اگر واقعی هم باشد ما باید واقعیت را به صورت ملایم، تاثیرگذار و به امید اصلاح و با پیشنهادی برای این اصلاح نمایش دهیم. چندی پیش من مراجعی در مطب داشتم و خانمی بود که برایش مشکلات داخل شکمی پیش آمده بود چون هر هفته شوهرش او را میزد. خود من پس با این افراد سروکار دارم اما اینها را نمیتوان به همین صورت در فیلم نشان داد اگر یک مرد را نشان دهید که دست بزن دارد و فقط بخواهید او را روانپریش و بیمار معرفی کنید خود شخصی که چنین عاداتی دارد با این المانهایی که از طرف فیلم نشان داده میشود و ضد مردبودن فیلم چقدر ممکن است تاثیر بگیرد؟ چند درصد میتوان احتمال داد که عادات غلط خود را کنار بگذارد؟ من فکر نمیکنم هیچ مرد خطاکاری با دیدن این فیلم متنبه شود و نهتنها متنبه نمیشود بلکه گارد گرفته و لجبازی میکند و حتی ممکن است رفتارهایش بدتر هم بشود. به نظر من میلانی فرد دلسوزی نیست.
او بیشتر بهدنبال منافع خودش است، دوست دارد این رل را ایفا کند و اینگونه شناخته شود. او خودش هم میداند که این کارها کمکی به اصلاح جامعه نمیکند وگرنه باید از او پرسید که جز این نمایش عصبانیت چه کار دیگری انجام میدهد و چه دغدغه دیگری دارد؟ بهطور مثال رخشان بنیاعتماد علاوه بر فیلمهایی که میسازد فعالیتهای بسیار بیسروصدای اجتماعی هم دارد که نسبت به آنها هیچ جنجالی راه نمیاندازد و بهدنبال حل مسائل زنانی میرود که فراموش شدهاند اما میلانی فقط میخواهد بگوید یک فمینیست است و فمینیسم بیش از تفکر جیغ و داد است.
به نظرم تهمینه میلانی همان کارگردان «دیگه چه خبر» است و در فیلمهایش همان نگاه را با سروشکل روشنفکری مطرح میکند.
اگر بخواهیم نگاهی تکبعدی نسبت به میلانی نداشته باشیم و کارنامه او را با همه آثاری که داشته است بررسی کنیم به نظر شما چرا بعد از فیلمهای حرفهایتری که داشته است امروز به قول شما فقط به فریاد و جیغ رسیده است تا بیان یک حرف و تذکر؟
البته من درباره فیلمهای قبلی وی هم خیلی نظر مثبتی ندارم و به نظرم تهمینه میلانی همان کارگردان «دیگه چه خبر» است و در فیلمهایش همان نگاه را با سروشکل روشنفکری مطرح میکند؛ دیدگاهش همانقدر فانتزی و سطحی است. «ملی» همان «دیگه چه خبر» است همانقدر سطحی که ماهایا پطروسیان در کلاس دانشگاه به استادش متلکی بیندازد و آن را بهعنوان اعتراض زنان در جامعه دانشگاهی قلمداد کند. میلانی در این سالها فقط سعی کرده است که بگوید حرفهای مهمتری میزند. البته نکته دیگری هم هست و اگر شما همه فیلمسازها را در سنین میانسالی خود ببینید متوجه میشوید که وقتی سنشان بالاتر میرود تصور میکنند که دیگر فرصت چندانی برای فیلمسازی ندارند و میخواهند همه ایدهها و شخصیتپردازیها و قصهها را در فیلمی که میسازند جای دهند. بهاشتباه تصور میکنند که اینها آخرین فیلمهایی است که میسازند و همه حرفهایشان را بدون هنرمندی در آن بیان میکنند. میلانی هم فکر کرده است این فیلم آخر اوست و هر ناسزایی که بلد بوده به مردها نسبت داده است.
این فیلم میتوانست بهتر مطرح شود تا تاثیرگذار باشد. اینکه ما ازدواجهای شتابزدهای برای دختران و پسران داریم و باید نسبت به آنها آگاهی کسب کرد یک ضرورت است. نباید اینقدر ملی بهعنوان یک دختر مظلوم و شوهرش یک قربانی مطرح میشد و در این صورت میتوانست از طرف نسل جوان پذیرفته شود ولی در حال حاضر نمیتوان از این فیلم انتظاری داشت. اگر دقت کنید میبینید که هیچیک از زنان شاخص فرهنگی اجتماعی و... هم از این فیلم بهعنوان یک هشدار مهم اجتماعی دفاع نکردهاند و اگر هم گاهی شخصیتهای سیاسی را در کنار میلانی میبینیم تنها به دلیل اکران بوده و اینکه عکسی گرفته بشود و خبرساز شوند. درواقع هیچ کسی ریشهیابی در این فیلم نداشته است، خود میلانی هم بهدنبال ریشهها نرفته و تنها میخواهد با خودش عکس یادگاری بگیرد. میلانی هیچ حرکتی نکرده است که بگویید دلش برای زنان قربانی سوخته است و من فکر نمیکنم او حتی از خانه امنی که در فیلم نشان میدهد حمایتی کرده باشد یا با زنان این خانه حرفی زده باشد. قطعا من انتظار ندارم او برود و دفتر مشاوره بزند اما منظورم شروع یک حرکت اجتماعی است. میلانی اساسا علاقهای به این حرکتهای اجتماعی ندارد فقط دوست دارد بهعنوان مصلح اجتماعی زنان شناخته شود.
نکته و پیشنهاد پایانی...؟
من یک نکته پایانی دارم. تمام مردها از نظر خانم میلانی بد هستند و تنها مرد خوب شوهرش است که تهیهکننده فیلمهایش است چرا او یک فیلم خوب درباره شوهرش نمیسازد؟ به هر حال ما تا به حال نشنیدهایم که او از همسرش بد بگوید پس فیلمی درباره همسرش بسازد و او را بهعنوان یک الگو معرفی کند. آیا نقش همسرش این است که فقط فیلمهای میلانی را تهیهکنندگی کند و کناری بایستد؟ این تنها پیشنهاد من است که فیلمی هم با محوریت شوهرش درباره مرد خوب بسازد.
دیدگاه تان را بنویسید