آخرین کتاب هیلاری کلینتون، «چه اتفاقی افتاد؟»، در ماه سپتامبر 2017 منتشر شد. بسیاری می‌گویند که این کتاب، تلاشی است برای تخریب چهره رئیس‌جمهور دونالد ‌ترامپ، برنی سندرز و رسانه‌های خبری مدرن. تا حدودی می‌توان گفت که این حرف درست است

عذرخواهی از زنان مدرن
پایگاه خبری تحلیلی مثلث آنلاین:

امیرحسین مهدوی/ دانشجوی مطالعات خاورمیانه

. ولی از دیگر جنبه‌ها، این کتاب معذرت‌خواهی کلینتون از زنان مدرن است؛ در این کتاب صحبت‌هایی درباره‌ تردیدهای شخصی و تأسف‌های کلینتون وجود دارد؛ همچنین در این کتاب، فهرستی از اقداماتی آمده که باید توسط فردی انجام می‌شدند که رئیس‌جمهور نشد و نخواهد شد.

 

این کتاب با شرح تجربه کلینتون از مراسم سوگند ‌ترامپ آغاز می‌شود. او فصل آغازین کتاب را با اشارات لطیف به کتاب‌هایی مثل 1984 و بینوایان پر کرده است. همچون بیشتر کتاب‌ها، در این فصل آغازین تضادی عجیب را مشاهده می‌کنید، از یک طرف می‌شود لحن خودمانی و غیررسمی فردی را حس کرد که می‌شود فنجانی قهوه با او نوشید و از سوی دیگر، حس می‌کنید که او روشنفکری مرفه است که برای گوشزد‌کردن هوشمندی خود به شما، به کتاب‌های دیگر ارجاع می‌دهد. این لحن تاثیری دوگانه خواهد داشت‌؛ اول، گوشزد می‌کند که چرا نمی‌توانستم در جریان مبارزات انتخاباتی بایستم و سخنان کلینتون را گوش کنم. دوم، لحنش یادآوری می‌کند که او فردی است که هم می‌شود دوستش داشت و هم می‌شود از او متنفر بود.

سه‌فصل بعدی کتاب به زندگی و سابقه سیاسی کلینتون مربوط می‌شود. البته در این کتاب درباره مبارزات انتخاباتی او، مثل فعالیت در آلاباما، شرکت در امتحان ورودی، مواجهه همیشگی او با تبعیض جنسیتی و خلاصه‌ای از وضعیت خانوادگی، بخش‌هایی وجود دارد. این فصل‌ها همچون فصل آغازین کتاب، تحت تاثیر لحن سیاسی او قرار می‌گیرند. حتی وقتی او شوخی می‌کند یا درباره زندگی شخصی خود حرف می‌زند، حس می‌کنید که او به خاطر جذاب نشان دادن خود به آنها اشاره می‌کند.

این فصول خودبرترپنداری کلینتون را نشان می‌دهند. کلینتون درباره سفرها، نویسندگان سخنرانی‌ها و مسئولان روابط عمومی خود حرف می‌زند و به افرادی که مسئول آرایش مو و صورت او هستند اشاره می‌کند. تا حدودی چنین سخنانی عجیب و باورنکردنی هستند. این جزییات نشان می‌دهد‌ برای اینکه سیاستمداران یک قدم جلوتر از دیگران باشند و برای زیبا به نظر‌رسیدن (همچون دوران نیکسون که دلیل شکست او در برابر جان اف کندی را ظاهر بد او در تلویزیون می‌دانند) و برای آماده‌بودن برای هر شرایط، چقدر تحت فشار هستند.

با‌وجود این، در این فصول مسأله ظریف آشکار می‌شود و آن هم جنبه انسانی کلینتون است که در مبارزات انتخاباتی او وجود نداشت. او به ما درباره علاقه خود به برخی نوشیدنی‌ها و  یوگا می‌گوید. او به ما درباره دوست‌داشتنی‌بودن نوه‌اش و علاقه خود به دوستانش می‌گوید؛ او به ما درباره همراه‌داشتن همیشگی کتاب به دلیل علاقه خود به مطالعه می‌گوید. این داستان‌ها شخصیت او را در کتاب پرورش می‌دهند. شاید باید در دوران مبارزات خود درباره این جنبه شخصیت خود آشکارتر عمل می‌کرد. شاید افراد تصور کنند که بیش از آنچه فکر می‌کرده‌اند، کلینتون به آنها شباهت دارد.

عنوان مهم‌ترین فصل کتاب عبارت است از: «زن‌بودن در دنیای سیاست». او این فصل را اینگونه آغاز می‌کند: «در این صفحه‌ها، من سال‌ها ناامیدی خود از شرایط دشواری را روی صفحه می‌آورم که من و دیگر زنان باید در آن شرایط قرار می‌داشتیم؛ ولی در این صفحات غرور و شادی نیز یافت می‌شود». این فصل بر استانداردهای دوگانه در دنیای زنان حرفه‌ای تمرکز می‌کند، زیبا‌بودن ولی شهوانی به نظر‌نرسیدن، باهوش‌بودن ولی ‌ترسناک‌نبودن و علاقه‌مند‌بودن ولی پر سر‌و‌صدا‌نبودن. تقریبا تمام آن کارهایی که مردان بدون نقش بازی‌کردن می‌توانند انجام دهند، زنان نمی‌توانند.

این فصل، هیلاری را زنی در دسترس دیگر زنانی نشان می‌دهد که می‌خواهند روزی قدرتمند شوند. در این فصل او همچنین با زنانی که آزار یا شرایط ناراحت‌کننده‌ای را با مردان تجربه کرده‌اند همدردی می‌کند. او اینطور می‌نویسد: «فکر می‌کنم که این شرایط، مناسب نیست. در دومین مناظره انتخاباتی بودیم و من از دونالد ‌ترامپ پیشی گرفته بودم. دو روز قبل، دنیا یاوه‌های او را درباره گره زدن زنان شنیده بود. الان ما روی صحنه‌ای کوچک بودیم، هیچ اهمیتی نداشت که من کجا راه می‌روم، او از نزدیک مرا دنبال می‌کرد، به من خیره نگاه می‌کرد، ادا در می‌آورد. واقعا شرایط ناراحت‌کننده‌ای بود. او تقریبا می‌خواست گردن مرا بشکند. حس کردم پوستم گزیده می‌شود.»

دنیای سیاست را لحظه‌ای کنار بگذارید و سعی کنید فراموش کنید که او دونالد‌ ترامپ است. این شعار هر زنی است که در کنار یک مرد تحت فشار قرار گرفته است.

بقیه کتاب درباره اقداماتی است که او در نقش رئیس‌جمهور انجام می‌داد (اگر رئیس‌جمهور می‌شد)؛ همین‌طور درباره اشتباهات او نیز صحبت شده است، گرچه او به خاطر ارتکاب اشتباه‌ها عذرخواهی نمی‌کند. او درباره خشونت مسلحانه، حقوق همجنس‌گرایان و حقوق افرادی که تغییر جنسیت داده‌اند (LGBTQ) و احیای اقتصادی از سال 2008 صحبت می‌کند.

او همچنین در بخش «آن ایمیل‌های لعنتی» درباره تمام ساختارهایی صحبت می‌کند که همزمان فرو‌می‌پاشند. او به خاطر استفاده از سرور غیر‌امن عذرخواهی نمی‌کند. او نباید از سرور ‌غیر‌امن استفاده می‌کرد، بسیاری از سیاست‌مداران قبل از او از سرورهای غیر‌امن استفاده کرده‌اند و هنوز هم بسیاری از آنها استفاده می‌کنند. با وجود این، او از رئیس سابق

 اف.بی‌.آی یعنی جیمز کومی، روزنامه نیویورک‌تایمز و کمیته جمهوریخواهان انتقاد می‌کند و بر این موضوع تمرکز می‌کند که آنها چطور این مسأله را در حد یک رسوایی ملی بزرگ کردند.

در بخش «ترول‌ها، بات‌ها، خبرهای جعلی و روسی‌های قرمز» او بر غوغای مداخله روس‌ها و خبرها تمرکز می‌کند. در حالی که او درباره رسانه‌های سنتی می‌نویسد، بر وب‌سایت‌ها و خبرهای بدون منبع و ناموثق نیز تمرکز می‌کند. او برخی از عناوین احمقانه را فهرست می‌کند:

او افسوس می‌خورد که روزنامه‌نگاری خوب با استفاده از نام روزنامه‌نگاری برای برچسب‌زدن بر تمام خبرهای بیهوده و برای پنهان‌کردن حقیقت آلوده شده است. او در پایان فصل می‌نویسد:

«ما الآن با چه چیز مواجه هستیم؟ حمله‌ای به دموکراسی از سوی دشمنان قسم‌خورده خارجی؟ که احتمالا از سوی تیم رئیس‌جمهور از آنها حمایت شده؟ رسوایی آن جدی‌تر از رسوای واترگیت است.»

او با توصیف لحظه‌های پایانی انتخابات و مبارزه انتخاباتی کتاب خود را تمام می‌کند و دوباره به مردمی‌که از او حمایت کرده‌اند رو می‌کند. او در آخرین بخش‌های کتاب بر سخنرانی آغازین خود در مدرسه ولسلی تمرکز کرده است. این کتاب با این جمله پایان می‌یابد: «الآن چه‌کار باید کنیم؟» فقط یک پاسخ برای این پرسش وجود دارد: باید به حرکت ادامه بدهیم.

در کتاب چه اتفاقی افتاد؟ کلینتون از آرزوی طولانی که باید دوست داشته شود پرده بر‌می‌دارد، آرزویی که هم زیباست و هم زننده. در سه دهه گذشته، او از مسیر مشهورترین زن آمریکا‌بودن فاصله گرفته و چهره‌اش تخریب شده است. بدون شک، تبعیض جنسیتی نقش مهمی ‌دارد و وقتی درباره استانداردهای دوگانه‌ای سخن گفته می‌شود که به‌ترامپ اجازه می‌دهد به زن‌گریزی‌اش ببالد، حق با کلینتون است؛ در عین حال‌ ترامپ نیز او را به بازی با گزینه جنسیت محکوم کرده است.

اینکه آیا درست است که نامزد ریاست‌جمهوری قبلا بانوی اول آمریکا بوده باشد، برای کلینتون اهمیتی ندارد. ولی حرفه ادامه‌دار او در زندگی شغلی همواره شمشیری دولبه بوده است. بله، او احتمالا باتجربه‌ترین نامزد ریاست‌جمهوری بوده است. ولی همین مسأله او را آماج انتقادات ناشی از شکست‌های نظام سیاسی آمریکا کرده و به‌ترامپ که خود یک میلیونر است اجازه داده تا کلینتون را که نمایانگر طبقه حاکم است به سخره بگیرد.

کلینتون می‌نویسد که گاهی اوقات ما نیاز داریم که کمی تفریح کنیم. تفریح ظاهرا به معنای کنسرت خصوصی در همپتون، همراه با ژان بون ژاوی و پائول مک‌کارتنی است که در خیمه‌ای پر از چراغ‌های رنگی می‌نوازند.

برخلاف اوباما، کلینتون نویسنده‌ای ذاتی نیست، نثر او به همواری راندن به سمت بالاتر است. او درباره همکاری با نویسندگان سخنرانی‌هایش برای تألیف کتاب سخن می‌گوید و همین همکاری در نثر اثر خود را نشان داده است. بارها سخنرانی‌ها تغییر پیدا کرده، زمانی که نظرات سیاسی کافی در آنها وجود نداشته است. روابط او با افرادی به اهمیت تیم کاینی، که قرار بود معاون اول او باشد، در حد یک سخنرانی کاهش پیدا کرده است.

کتاب چه اتفاقی افتاد، حامیان کلینتون را راضی می‌کند، ولی برای اطمینان‌بخشیدن به آنهایی که به او اعتماد ندارند کار زیادی نمی‌کند. بخش بسیار جالب کتاب، توصیف او از آزمون سخت حضور در مراسم سوگند ‌ترامپ است. ولی حتی در اینجا نیز او روی سیاسی خود را نشان می‌دهد. بیل و من، هر دو ارغوانی پوشیدیم. این پوشش نشان‌دهنده تعلق به دو حزب است (آبی به‌علاوه قرمز مساوی است با ارغوانی).