روایتی از آغاز و فرجام عملیات مرصاد
کابوس جلادها
تکاپوهای جدی برای تحریف رخدادهای دهه 60 از سوی دشمنان در حال رخ دادن است؛ آنان بهدنبال جابهجایی جلاد و شهید هستند تا از این طریق دست آلوده به خون بیگناهان را پاک کنند. سازمان منافقین با تکرار تحلیل اشتباه خود از وضعیت کشور در سال 67 خواهان تصرف سهروزه تهران بودند و با عطش قدرتطلبی همیشگی مقامهای دولتی را تقسیم کردند ولی سرانجام آنان شکست تمامعیار بود. شکستی سختتر از 30 تیر 60. عملیات مرصاد یکی از مهمترین پیروزیهای ملت ایران در برابر دشمنان بود. مرصاد جهنم جلادها شد و سرنوشت محتوم و ماندگار آنان رقم خورد.
جلادها شمشیر خود را جلا میدادند؛ باز هوس معرکه جدید کرده بودند؛ جدالی برای بقا که فنای آنان را در پی داشت. سازمان مجاهدین خلق- منافقین- پس از پیروزی انقلاب اسلامی بهسرعت گامهای قدرتیابی خود را برداشت؛ آنان اندیشه ارتقای قدرت سازمان را بر منافع ملیترجیح میدادند؛ چنین رویکردی باعث شده بود که بهسرعت توان تشکیلاتیابی خود را ارتقا دهند و از طرف دیگر هر یک از نهادها که امکان برخورد با سازمان را داشت تخریب کنند. آنان به قانون اساسی رای ندادند و خواهان انحلال ارتش بودند و باوجود تلاشهای جدی برای کسب وجهه اجتماعی نمایندگان سازمان در انتخابات مجلس شورای اسلامی اول رای نیاوردند و آنان تقلب را بهجای پذیرش شکست علم کردند و پس از مدتی به بهانه دفاع از بنی صدر تقابل با ملت را آغاز کردند و «خط خروج» را در پیش گرفتند. پس از آن، از منظر آنان شلیک به سمت ملت، اقدامیخلقی محسوب شد و پس از آن پازل خیانت را با همپیمانی با حزب بعث کامل کردند.
توهم پیروزی
سازمان منافقین با شکستهای متوالی پس از انقلاب اسلامی روبهرو بوده است. بااینحال تصمیم جدی برای اجرای نبرد نهایی داشت. به همین سبب این پرسش طرح میشود که سازمان منافقین با چه تحلیلی اقدام به عملیاتی به گستردگی فروغ جاویدان کرد؟ میتوان دو گزاره را از منظر دید آنان برای این پرسش مطرح کرد.
1. آنان بهمانند رخدادهای 30 خرداد 1360، تحلیل وارونه از وضعیت کشور داشتند؛ آن هنگامیکه آنان میپنداشتند عملیات مسلحانه «ضرورت تاریخ» برای تقابل با نظام اسلامی است و سرمایه اجتماعی رئیسجمهور مخلوع با آنان همسو است و گام آخر را به فرض خودشان برای نابود ساختن نظام برداشتند. آنان انتظار داشتند در عصر 30 خرداد 1360 با یک ضرب تنه جمهوری اسلامی را سرنگون کنند. تأخر تحلیلی و برآوردهای معوج در مراحل بعد به رویههایی همچون زدن سرانگشتان نظام، زدن تیر خلاص و... انجامید. سازمان منافقین با همین الگوی تحلیلی ناموفق مدعی بود که مردم به دلیل طولانی شدن جنگ دیگر قصد یاری بهنظام اسلامی را ندارند و از حضور آنان استقبال میکنند و ظرفیت اجتماعی برای اقبال به آنان وجود دارد بنابراین خواهان تاکتیک «نفوذ استراتژیک» در کشور بودند.
2. سازمان منافقین دو عملیات نسبتا موفق را در سال 67 انجام داده بود، به همین خاطر احساس میکرد که توان نظامی مناسب برای اقدامات کلانتر را داراست و از سوی دیگر پس از پایان جنگ تحمیلی میان ایران و عراق، دلیل حضور آنان در خاک عراق امکان مخالفت و یاتردید از سوی حزب بعث همراه میشد؛ به همین خاطر باید برای «آینده» عقد اخوت خود را دائمیمیکردند و یک نبرد تمامعیار پیششرط آن بود؛ بنابراین بنا به اظهارات رهبری سازمان، این عملیات از قبل تدارک دیدهشده بود و قرار «ضربه استراتژیک» تحت عنوان عملیات نهایی، باهدف براندازی نظام جمهوری اسلامی و تشکیل دولت موقت جمهوری دموکراتیک و همچنین امضای پیمان صلح میان ایران و عراق و... به اجرا درآید1؛ هرچند این اقدام به پایان توهمات جریان نفاق انجامید.
مرصاد کابوس جلادها
14:30 سوم مرداد 67، شش روز پس از پذیرش قطعنامه 598 شورای امنیت سازمان ملل بود؛ مریم عضدانلو فرمان آتش داد، در عطش قدرت و خوی جنایت او همتای مناسبی برای مسعود رجوی بود. آنان نام عملیات را «فروغ جاویدان» نام نهادند. فروغی که به ظلمت جاویدان ختم شد.
توهم همهجانبه مسعود رجوی به حدی بود که در شب آغاز عملیات، وعده تصرف تهران در کوتاهترین زمان را داد و گفت: «بر اساس تقسیمات انجامشده، 48 ساعته به تهران خواهیم رسید... کاری که ما میخواهیم انجام دهیم در حد توان و اشل یک ابرقدرت است؛ چون فقط یک ابرقدرت میتواند کشوری را ظرف این مدت تسخیر کند... از پایگاه نوژه همترسی نداشته باشید؛ هر سه ساعت به سه ساعت دستور میدهم هواپیماهای عراقی بیایند و آنجا را بمباران کنند. پایگاه هوایی تبریز را هم با هواپیما هر سه ساعت به سه ساعت مورد هدف قرار خواهیم داد... علاوه بر آن، ضد هوایی و موشک سام 7 هم که داریم... هوانیروز عراق تا سرپل ذهاب به همراه ستونها خواهد بود. ازنظر هوایی ناراحت نباشید، چون هواپیماهای عراقی پشتیبان ما هستند و تمام ماشینها بهصورت ستون حرکت میکنند.» این گزارههای رئیس سازمان منافقین با تشویقهای فراوان اعضای سازمان در پادگان اشرف همراه شد، فضای توهم آنچنان در میان بدنه و رأس سازمان منافقین گسترده بود که هرکسی اندکی اعتراض به این طرح متوهمانه داشت؛ مجبور به سکوت میشد. مسعود رجوی با پیشدستی برای جلوگیری از هرگونه اعتراض، اظهار داشت: «اگر کس دیگری حرفی دارد باید بگذارد در میدان آزادی تهران بگوید و جمعبندی عملیات هم در همان جا خواهد شد.»
منافقین با همکاری ارتش حزب بعث عملیات مشترک خود را با هجوم زمینی از مسیر سرپل ذهاب آغاز و بهطرف شهر کرند پیشروی کردند. استعداد نیرو در آنان خبر بسیج تمامعیار سازمان رزم منافقین را میداد؛ حدود 30 تیپ رزمیجهت تهاجم خود به خاک ایران تشکیل داده بودند. هر تیپ 170 نفر نیروی رزمی(20 زن و 150 مرد) در اختیار داشت که به همراه نیروهای پشتیبانی به 280 نفر میرسید و دارای دو گردان پیاده، یک گردان تانک، یک گردان ادوات و یک گردان ارکان و پشتیبانی رزم بود. هرچند بسیاری از این افراد آموزشهای نظامی قابلتوجهی ندیده بودند و با پیشفرض پیروزی رعدآسا برای حضور در عملیاتی پرفروغ فراخوانده شده بودند؛ در همین راستا مرضیه زرگر یکی از اعضای سازمان منافقین گفت: «نمونه بارزی که من شاهد عینی آن بودم، ورود زنهایی از اعضای سازمان از خارج کشور به عراق بود. یکشب مانده به شروع عملیات اخیر حدود ۵۰۰ زن از کشورهای اروپایی برای شرکت در عملیات فراخوانده شدند. زنهایی که درواقع سالهای سال در کشورهای غربی در محیطی که سراسر فساد و فحشا بوده، رشد کردهاند و کارشان فقط این بود که در بخشهای سیاسی، تبلیغاتی، مالی، اجتماعی و روزنامهفروشی فعالیت داشتهاند، بهیکباره جهت شرکت در عملیات فراخوانده شدند. زنهایی که تابهحال نه صحنه جنگ را دیده و نه با فنون نظامی آشنایی داشته، با آن روحیات غربی و راحتطلبی و با آموزشی که فقط در عرض یک روز آنهم ۲ ساعت دیدهاند، وارد صحنه میشوند. حتی زنهایی هم که در عراق بودند کموبیش همین وضعیت را داشتند و بدون آمادگی کافی و با آموزشهایی که اساسا هیچ کاربردی در این صحنه جنگ نمیتوانست داشته باشد، وارد عملیات شدند.»2 و از سوی دیگر امید داشتند با شورش نیروهای همسو در داخل زندان، جنگ شهری نیز آغاز کنند.
پسازاین تهاجم، شاهد حضور پرتعداد مردم درصحنه نبرد برای مقابله با منافقین بودیم و سرانجام در روز 5 مرداد عملیات مرصاد آغاز شد و در طی چندین ساعت منافقین بهطور کامل شکست خوردند. بااینوجود انتقامجویی گروهی از سوی اعضای برجسته منافقین صورت میگرفت. علی زرکش قربانی تسویه سازمانی شد؛ فرهاد چاه پست محافظ ابراهیم ذاکری این وظیفه را بر عهده گرفت تا مخالفین رأس سازمان کاهش یابد؛ او اظهار داشت: «در عملیات بود که پس از شکست بنا به دستور ابراهیم ذاکری (از مرکزیت سازمان) که من راننده وی بودم و مسئولیت فرماندهی محور کرمانشاه را به عهده داشت و در حقیقت یکی از کادرهای اصلی سازمان و یار باوفای رجوی محسوب میشد، اقدام به فرار کردیم. در حین فرار، ذاکری به من گفت: «با توجه به شکست ما در این عملیات و بازگشت علی زرکش به عراق و اینکه او فردی مسالهدار است میتواند برای سازمان مشکلاتی ایجاد کند، بنابراین تو مسئول کشتن وی هستی.» من ابتدا مخالفت کردم، اما وی گفت که این دستور رجوی است و من چون به رجوی اعتقاد داشتم و معتقد بودم که هر چه وی میگوید درست است، از پشت سر علی زرکش را هدف مسلسل قرار داده و به قتل رساندم.»3
قهرمان نبرد مرصاد شهید صیاد شیرازی بود؛ او پس از شکست منافقین در کارزار جنگ پیرامون تقابل جبهه اسلام و جبهه نفاق اظهار داشت: «سرانجام در این عملیات، بیش از 2500 تن از منافقین به هلاکت رسیدند و بیش از چهارصد دستگاه خودرو، نفربر و تانک آنان منهدم شد. پس از پنج روز درگیری، آخرین گلولههای شلیکشده در هشت سال دفاع مقدس، بر سینه دشمن پرکینه نشست و افتخار ارزشمند دیگری را برای نیروهای مسلح و مردم این سرزمین رقم زد تا دشمنان قسمخورده بدانند دفاع از کیان انقلاب اسلامی و مرزهای مقدس جمهوری اسلامی، در هر زمان و مکانی مقدور است و بیگانه و مزدور، هیچ جای پایی در ایران ندارد و نخواهد داشت.»
بنبست همیشگی
شکست تمامعیار سازمان منافقین تبعات جدی بر ساختار و خط مشی آنان داشت. عملیات مرصاد ظرفیت عملیاتی و نیروی انسانی منافقین را بهصورت جدی از بین برد؛ تعداد کشتهشدگان سازمان بالغبر 2500 تن بود، هرچند سازمان منافقین 1304 نفر کشته خود را رسما تائید و با عکس و زندگینامه منتشر کرد. تعداد مجروحین نیز بالغبر 1500 نفر برآورد شد که 700 نفر آنان معالجه سرپایی و سطحی داشتهاند و 800 نفر بستری و بعضا جان سپردهاند. براساس اعترافات دستگیرشدگان و عکسهایی که از بعضی اجساد شناساییشده تهیه گردیده است از مجموع 51 نفر هیات اجرایی سازمان (مرکزیت) حداقل 33 نفر از آنها درصحنه عملیات حضورداشتهاند که 16 نفر آنان کشتهشدهاند. بنابراین حجم ضربه به بدنه سازمان 50 تا 60 درصد بوده و به کادر مرکزی سازمان حدود 30 درصد ضربه واردشده است که این تعداد علاوه بر تعداد مجروحین و ازکارافتادگانی است که به عقب انتقال دادهشدهاند. رضا پورآگل، مهدی افتخاری و مهدی کتیرایی ازجمله کشتهشدگان مرکزیت در این عملیات میباشند.4 بنابراین زمینه برای انتقال بخشی از سازمان به اروپا و تکاپو برای نزدیکی بیشتر با کشورهای اروپایی آغاز شد. از سوی دیگر پس از ناکامی 30 خرداد 1360، شکست در مرصاد دومین شکست کلان سازمان منافقین محسوب میشد و آنان بار دیگر با بنبست تفکری جدی روبهرو شدند و زیر سوال رفتن خط استراتژی سازمان، بهتبع آن زیر سوال رفتن رهبری بود، برای همین مسعود رجوی علل شکست را بیایمانی پرسنل سازمان و ضعف آنان توصیف کرد.5
پینوشت:
1. مهدی ابریشمچی، اداره کل التقاط، گزارش خبری، تبلیغات سیاسی مقاومت
2. گفتوگو با مرضیه زرگر، از دستگیرشدگان سازمان منافقین در عملیات مرصاد، روزنامه اطلاعات ۷ مرداد ۱۳۶۹
3. گفتوگو با فرهاد چاهپست، از دستگیرشدگان سازمان منافقین در عملیات مرصاد و محافظ ابراهیم ذاکری، روزنامه اطلاعات ۷ مرداد ۱۳۶۹
4. سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، جلد سوم، صفحه 328
5. سازمان مجاهدین خلق؛ پیدایی تا فرجام، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، جلد سوم، صفحه 325.
دیدگاه تان را بنویسید