از واشنگتن تا ریاض؛ پیشرانهای تغییر رویکرد عربستان در مقابل ایران
دو سال و چند ماه پس از اظهارات ولیعهد سعودی برای کشاندن جنگ به داخل ایران، محمد بنسلمان در چرخشی آشکار از ترجیح راهحل سیاسی بر اقدام نظامی در ارتباط با ایران سخن گفته است.
بنسلمان Mohammad bin salman در مصاحبه با برنامه «۶۰ دقیقه» شبکه «سیبیاس» آمریکا تاکید کرد که وقوع هرگونه جنگ بین تهران و ریاض اقتصاد جهانی را به ورطه سقوط میکشاند. این سخنان، خوشبینیهای شکلگرفته بر سر میانجیگری برخی بازیگران منطقهای همچون عراق و پاکستان را تشدید کرده و امیدها برای کاهش تنش بین تهران و ریاض و بازگشت از منازعه به رقابت پیشین و در یک سطح بالاتر شکلگیری مذاکرات جامع منطقهای را دوچندان کرده است. پیشرانهای تغییر رویکرد عربستان در مقابل ایران و این پرسش مهم که آیا شاهد تحول استراتژیک در روابط عربستان و ایران هستیم، مساله این نوشتار است.
گذار از منازعه به رقابت
گذار روابط رقابتآمیز ایران و عربستانسعودی در نظام منطقهای خاورمیانه به سمت منازعه و کشمکش باعث شد تا سطح روابط دوجانبه دو کشور متاثر از کانونهای بحران و متعاقب آن همگراشدن سطوح منطقهای و بینالمللی با نقشآفرینی عربستان در راهبرد ایالاتمتحده برای مهار ایران، دستخوش بحران شده و در دی ۹۴ با حمله به سفارت عربستان در تهران به قطع روابط سیاسی و اقتصادی منجر شود. همگراشدن این سطوح باعث تحول در ماهیت روابط رقابتآمیز به سمت منازعه و درگیری محدود شد و عملا تهران و ریاض در یک بنبست پیچیده تاریخی قرار گرفتند که نشانههای آن را میتوان در طول چند سال اخیر و بهخصوص بعد از بهقدرترسیدن محمد بنسلمان، ولیعهد سعودی بهخوبی مشاهده کرد.
در این فضا، عربستان خود را در یک شرایط وجودی با ایران قرار داد و حتی از ناگزیرشدن به جنگ با ایران در صورت تغییرنکردن رفتار تهران خبر داد. تکاپوهای منطقهای، ائتلافسازیهای دوجانبه و چندجانبه، لابیکردن و افزایش خریدهای تسلیحاتی، بخشی از کنش عربستان در چنین شرایطی بود. الگوی رفتاری ترامپ در برابر ایران هم بر این معادله درحال پیچیدهشدن افزود و بیش از پیش با رفتار تهاجمی که سعودی با حمله به یمن و حضور فعال سیاسی و نظامی در فعلوانفعالات منطقهای از خود بروز داده بود، خطر جنگ هر چند محدود، واقعی بهنظر میرسید.
با تحولاتی که در چند ماه اخیر در سطوح منطقهای و بینالمللی رخ داده، میتوان علت تعدیل رویکرد تهاجمی عربستان را در سه متغیر اصلی موردنظر قرار داد: اول؛ تمایل محمد بنسلمان به کاهش تنش و ایجاد فضای ثبات برای محققکردن پروسه جانشینی در عربستان. دوم؛ فروکشکردن نسبی بحران در کانونهای آشوبساز همچون یمن و سوریه که نقش مهمی در روابط تهران و ریاض دارد و همزمان افزایش سطح تنش در خلیجفارس که مستقیما و بهصورت بنیادین با منافع سعودیها در تضاد است و سوم؛ بروز واگرایی در برخی مولفههای همکاری عربستان با آمریکا بهخصوص ناامیدی از ترامپ که در ادراک عربستان از روندهای موجود در خلیجفارس و در ارتباط با ایران نقشآفرینی میکند.
پیشران داخلی
در چنین فضایی که ابتکار عمل تا حد زیادی از دست ریاض خارج شده و بیم گسترش سطح تنش و حتی انتقال بیشتر بحران به داخل عربستان که فاکتور بسیار کلیدی برای بنسلمان در فرآیند جانشینی است نیز وجود دارد، فعالشدن میانجیها برای کاستن از تنش با استقبال عربستان مواجه شده است. در واقع بخش بسیار مهمی از این تغییر رویکرد ناشی از روندهای جانشینی در عربستان و خیز بنسلمان برای محققکردن آن در فرصت باقیمانده است؛ به این معنا که با توجه به حجم انتقادات شاهزادگان و فضای رعبی که در دربار سعودی ایجاد شده، ولیعهد سعودی به دنبال آن است که تا قبل از پایان موعد ریاستجمهوری ترامپ در نوامبر 2020 این فرآیند را محقق کند و بنابراین نیاز دارد که این اتفاق در یک روند باثبات، کمتنش و به دور از فشارهای سیاسی و منطقهای انجام پذیرد؛ بنابراین باید بخش تعیینکننده این تمایل به مذاکره و کاستن از سطح تنش کنونی با ایران را با عنایت به این فرآیند مورد توجه قرار داد.
پیشرانهای تاثیرگذار منطقهای
فروکشکردن نسبی بحران در سوریه و بهویژه در چند ماه اخیر در یمن که نقش مستقیمی در روابط ایران و عربستان دارد، باعث شده تا منطقه از وضعیت بینظمی پیشین به سمت نظمیابی محدود و تدریجی درحال حرکت باشد. در واقع کانونهایی که در یک دهه اخیر روابط تهران و ریاض را به سمت بحران در سطح منطقهای حرکت داده بود، امروز در وضعیت ثبات نسبی قرار گرفتهاند و راهکارهای سیاسی بر نظامی غلبه یافته است. عراق و سوریه پساداعش و بنبست جنگ یمن و خروج امارات از ائتلاف با عربستان باعث شده تا بحران سرریز شده امروزه خود را در کانال حلوفصل و مدیریت بحران و تنش قرار دهد و شرایط برای موازنهیابی مجدد فراهم شود؛ اگرچه این وضعیت مطلوب عربستان نبوده و با الگوی رفتاری این بازیگر در طول چند سال اخیر برای ارتقای دستاوردهای میدانی همخوانی ندارد و بهنظر میرسد سعودی در یک شرایط اضطرار منطقهای و اجبار ناشی از کاهش هزینههای سیاسی و مادی در این روند قرار گرفته است.عامل دوم و بسیار مهم شکلدهنده به رفتار عربستان در این سطح که ناشی از ادراک نسبت به افزایش تهدید در محیط پیرامونی خود است، تحولات یک ماه اخیر در خلیجفارس است که این منطقه را در شرایط مشابه دهههای پیشین قرار داده است. حمله به نفتکشها و توقیف برخی از آنها، ساقطشدن پهپاد آمریکایی در فرآیند تنش شدید ایران و آمریکا و مطرحشدن گزینه نظامی که مستقیما با ناامنشدن خلیجفارس در ارتباط است و بهخصوص حمله انصارالله یمن به تاسیسات نفت آرامکو که قلب اقتصادی عربستان به شمار میرود، مقامات سعودی را در شرایط هزینه - فایده قرار داده است که نباید از افزایش سطح تنش در این منطقه استقبال کرد، بلکه باید در زمینه مدیریت آن گام برداشت.
پیشران تاثیرگذار بینالمللی
متغیر بسیار مهم دیگر در تعدیل رفتار تهاجمی عربستان نسبت به ایران و بروز برخی پالسهای مثبت، به ظهور برخی خطوط واگرا در فرآیند همکاریهای راهبردی عربستان با آمریکا برای مهار ایران برمیگردد. تقارن سطح منطقهای با سطح بینالمللی در دوران بنسلمان-ترامپ باعث شد تا روابط تهران و ریاض در یک بنبست استراتژیک قرار گیرد؛ بهویژه که عربستان با دلگرمی نسبت به رویکرد فراگیر آمریکا و اقدامات تشدیدشونده همچون خروج از برجام، درج سپاه پاسداران در فهرست گروههای تروریستی و تحریم مقامات ارشد ایران، امید داشت تا واشنگتن در یک اقدام عملیاتی مستقیما وارد عمل شده و در مهار ایران موفق عمل کند. این مساله بهویژه زمانی برای عربستان و دیگر دولتهای عربی خلیجفارس غیرقابل تحمل شد که ترامپ اعلام کرد شرکای واشنگتن باید خود مستقیما در تامین امنیت ناوگان دریاییشان وارد عمل شوند. همچنین فقدان یک اجماع بینالمللی علیه ایران و اختلاف بین آمریکا و اروپا بر سر ایران نیز بیش از پیش به ذهنیت سعودیها شکل داد که نباید تمامی تخممرغهای خود را در سبد آمریکا و شرکایش قرار دهند؛ بنابراین بیمیلی آمریکا برای درگیری نظامی با ایران در کنار تمایل ترامپ برای مذاکره با ایران در چهارچوب دستاورد بزرگ و فعالکردن میانجیها باعث شد تا ریاض باوجود هزینههای متقاعدسازی نتواند در این پروسه موفقیتی را نصیب خود کند و عملا با نوعی سرخوردگی از اقدامات ترامپ، به سمت تجدیدنظر در برخی مولفههای همکاری حرکت کند. این وضعیت حتی در سطح رسانهای و نخبگان عربستان هم مطرح شد و از ضرورت بازگشایی برخی کانالهای مسدودشده در شرایط اجبار و بیمیلی آمریکا سخن به میان آمد.
چشمانداز
با تحولاتی که در سطوح سهگانه مطرح شد و با تحولاتی که در یک ماه اخیر در روابط عربستان با ایران در فضای رسانهای مطرح شده است، بهنظر میرسد شاهد یک تحول جدی در روابط دو کشور به سمت گشایش و برقراری کامل روابط هستیم و رخدادهای بهوجودآمده در سطح کاهش تنش و بازگشت از منازعه درحال وقوع به سمت رقابت پیشین قابل ارزیابی است. پالسهای مثبت عربستان در موضوع حج، طرح بازگشایی دفتر حافظ منافع و حتی امکان بازگشایی کنسولگریهای دو کشور در سطح روابط دوجانبه در چهارچوب نگرانیهای عربستان از وقوع درگیری مستقیم در خلیجفارس و بهخطرافتادن منافع اقتصادی که خود را در تخریب بخشی از تاسیسات آرامکو نشان داد، قابل ارزیابی است. در این چهارچوب به نظر میرسد با تحولی که در یمن از منازعه نظامی به راهکار سیاسی در حال صورتبندی است، زمینه میتواند برای کاهش سطح بحران در روابط ایران و عربستان فراهم شود؛ اگر مذاکرات احتمالی بتواند به متقاعدسازی طرفین از بنبست موجود کمک کند، این روند الزاما نمیتواند در بازسازی روابط تهران و ریاض موثر واقع شود، بهویژه که نقش سطح بینالمللی و بهخصوص متغیر آمریکای ترامپ همچنان محدودیتهای رفتاری را بر تصمیم ایران و عربستان اعمال میکند. تا زمانی که شاهد تحولی در روابط تهران و واشنگتن نباشیم، تنشزدایی کامل عربستان با ایران صورتبندی واقعی به خود نخواهد گرفت./ مثلث؛ کامران کرمیکارشناس مسائل شبهجزیره عربی
دیدگاه تان را بنویسید