اخوان سنتی مرد، زنده باد اخوان جدید
اخوانیها چگونه میتوانند به عرصه اجتماع و سیاست بازگردند؟
سیدعبدالامیر نبوی/ پژوهشگر مسائل خاورمیانه در مثلث نوشت:
با گسترش جنبش اعتراضی مردم مصر و درنهایت پیروزی انقلاب 25 ژانویه 2011، دوره جدیدی از حیات سیاسی اخوانالمسلمین آغاز شد. موضعگیریهای این گروه، بهعنوان قدیمیترین تشکیلات منظم اسلامگرا در مصر، درباره روندهای سیاسی موجود در این کشور پیش از تحولات 2013 اهمیت زیادی داشته است، بهویژه آنکه اخوان با وجود مشی معتدلانه خود اغلب تحت سرکوب قرار داشت و نمیتوانست در فضایی مناسب به تبلیغ و رقابت اقدام کند. در واقع، سرنگونی حکومت مبارک شرایط مناسبی برای تمامی نیروهای سیاسی و اجتماعی و از جمله اخوان، فراهم کرد تا به فعالیت آزادانه بپردازند و دیدگاههای خود را درباره موضوعات مختلف بهصورت شفاف بیان کنند.
در دوره یکساله 2011 تا 2012 و در خلال رقابت با سایر احزاب و گروههای سیاسی، اخوانیها بر چند نکته تاکید کردند: همچنان «حرکتی جهانی و اسلامی» هستند که «در راه رسیدن به آرمانهای اسلامی» تلاش میکنند؛ به رقابت سالم و مسالمتآمیز وفادارند و مشی دموکراتیک خود را ادامه میدهند؛ در پی بازتعریف الگوی حاکم بر روابط با غرب و اسرائیل روابط هستند، ولی اقدامی علیه منافع ملی مصر انجام نمیدهند و همچنان ارتباطی گسترده و ریشهدار با قشرهای میانی و ضعیف جامعه مصر دارند. بهعبارت دیگر، تلاش اخوانیها در راستای معرفی خود بهعنوان گروهی مسئولیتپذیر و نماینده واقعی اراده مردم بود.
در مقابل، مخالفان اخوان میکوشیدند ضمن معرفی این گروه بهعنوان جریانی واپسگرا، هراس عمومی را از قدرتگیری آنان برانگیزانند. اینها با توصیف اخوان بهعنوان تشکیلاتی نیمهمخفی و دگم، آنها را به پنهانکاری و بهرهگیری فرصتطلبانه از شرایط مصر جدید متهم میکردند. تاخیر در اعلام همبستگی با جنبش مردمی و سپس ائتلاف با شورای عالی نیروهای مسلح بهمنظور انحراف در اهداف انقلاب 25 ژانویه، بخش دیگری از فهرست اتهامات اخوانیها بود که بارها تکرار شد. پیروزی محمد مرسی در انتخابات ریاستجمهوری (ژوئن 2012)، فرصتی بینظیر در اختیار اخوانالمسلمین مصر قرار داد؛ فرصتی که بهسرعت از دست رفت. در دوره یکسال حکومت مرسی، بیثباتی سیاسی بهویژه بهدلیل انحصارگرایی اخوانیها فراگیرتر شد و در عین حال آنان برای بهبود وضعیت اقتصادی نتوانستند اقدام مناسبی انجام دهند. در این میان، هم وضعیت اجتماعی داخلی و هم ارتباط با متحدان سابق (روابط خارجی) به دلایل گوناگون در معرض خطر قرار گرفت.
اشتباهات مستمر اخوان و شکلگیری سریع فضای دوقطبی در مصر، سپس سرسختی اخوانیها در برابر هرگونه راهحل و در نتیجه بروز نوعی بنبست سیاسی، فرماندهان ارتش را بر آن داشت که در پی ائتلاف و همراهی با احزاب و گروههای مخالف و منتقد برآیند. در واقع، جامعه مصر وارد دورهای از بیثباتی بیپایان و بینتیجه شده بود که مطالبه عمومی را از تنها قدرت موجود برای پایاندادن به این وضعیت پدید آورده بود. ازاینرو بسیاری از کسانی که تا دیروز میترسیدند دخالت ارتش در سیاست موجب بازگشت اقتدارگرایی شود، خود را ناچار از حمایت ارتش میدیدند تا دستکم بتوانند وضعیت مبهم حاکم را پایان ببخشند.
با حمایت ارتش از جنبش تمرد (2013) و سپس قدرتگیری سیسی در انتخابات ریاستجمهوری (2014)، دورهای دیگر از حیات اخوانالمسلمین آغاز شد که بیشباهت با وضعیت آن در سالهای حکومت ناصر نیست. دستگیری گسترده حلقههای اول تا سوم رهبری اخوان، سرکوب بیرحمانه اعضای آن و مصادره آموزشگاهها و نهادهای خیریه وابسته به گروه موجب ضعف تشکیلات این گروه پس از 2013 شده است. همچنین، از طرفی دیگر، در فضای قطبیشده مصر، اعتمادی میان بازیگران سیاسی وجود ندارد تا گفتوگو و تعاملی برای برونرفت از شرایط فعلی شکل بگیرد و این امر به ارتش کمک کرده است تا همچنان دست بالا را داشته باشد.
در این میان، شاید آنچه به ضعف بیشتر اخوان انجامیده است، ناتوانی در بازبینی رویهها و اصلاح مسیر باشد که خود را در اختلافات داخلی و انشعابات پس از 2011 نشان میدهد. جدا از تاسیس حزب مصر قوی به رهبری عبدالمنعم ابوالفتوح در سال 2012، بخشی از اعضای اخوان در 5 سال اخیر به گروههای سلفی رادیکال پیوستهاند و مبارزه نظامی را بر رقابت دموکراتیک ترجیح دادهاند. این در حالی است که بخشی از فعالان اخوان در خارج از مصر بهسر میبرند و ناتوان از هر اقدام موثری، هر از گاهی با صدور بیانیهای بر عدممشروعیت حکومت سیسی و لزوم برگزاری انتخابات زودهنگام تاکید میکنند.
البته با پادرمیانی شیخ یوسف القضاوی و با هدف پایانبخشی به این وضعیت، انتخاباتی داخلی در فوریه 2014 انجام شد تا یک کمیته عالی برای بازسازی و راهبری اخوان تشکیل شود. جالب آنکه عموم کسانی که برای عضویت در این کمیته انتخاب شدند، به نسل جوان اخوان تعلق داشتند؛ اما همین امر سرآغاز اختلافات جدیدی بهویژه در سال 2015 بر سر انتخاب رهبری گروه شد و راه دو جناح سنتی (شیوخ) و انقلابی (جوانان) را بهطور کامل از هم جدا کرد. بیانیه اعتراضی و وداعگونه راشد الغنوشی (2016) و اعلام جدایی جماعت اسلامی مصر از ائتلاف اخوانیها با نام الشرعیه (2018) هم از ضربههای سنگین دیگری بود که رخ داده است؛ بنابراین مشخص است که انسجام اخوانی از بین رفته و بازسازی آن بهسادگی ممکن نیست.
تجمیع این نکات بدانمعناست که اخوانالمسلمین برای بازگشت به صحنه سیاسی مصر و خاورمیانه باید یک پوستاندازی جدی هم بهلحاظ ذهنی و هم عینی انجام دهد که تاکنون صورت نگرفته است؛ حتی در صورت تحقق نکات پیشگفته و بااینکه سرکوب وسیع اخوانیها مورد نقد شدید مجامع و سازمانهای بینالمللی قرار گرفته است، ظهور موفق و دیگرباره این جریان در صحنه سیاسی مصر در گرو قدرتگیری نسل جدیدی از رهبران ردهبالا و میانی این جریان است که مبتنی بر تجربه شیوخ باشد؛ یعنی رویدادی که در کوتاهمدت امکانپذیر نیست.
دیدگاه تان را بنویسید