بالانس قدرت در آمریکا
شورای امنیت ملی آمریکا به ریاست جان بولتون را میتوان ضدایرانی ترین نهاد در دولت کنونی آمریکا دانست. ویژگی های شخصی بولتون سبب شده تا این نهاد امنیتی، بیشترین تلاش را برای فشار به ایران وارد کند
طهمورث غلامی/ کارشناس مسائل آمریکا در مثلث نوشت:
بهدنبال اعزام ناوگروه آبراهام لینکلن به سوی خلیج فارس و بیانیه مشاور امنیت ملی آمریکا در این رابطه، دور جدیدی از تنش میان ایران و آمریکا آغاز شد؛ به گونهای که تصور میشد برخورد نظامی میان ایران و آمریکا قریبالوقوع است. این تنش با تحولات بعدی مانند اعزام کشتی جنگی آرلینگتون، سامانه دفاع موشکی پاتریوت، هواپیماهای بی 52، خارجشدن بخشی از کارکنان آمریکایی از عراق، اقدامات برجامی ایران، حوادث فجیره و حمله به ایستگاههای نفتی عربستان و نیز انتشار اخبار متناقض در رسانههای آمریکا تداوم و شدت پیدا کرد. با در نظرداشتن تحولات فوق، پرسش مهمی که پیش روی تحلیلگران قرار گرفت این است که در شرایط فعلی تا چه حد امکان و احتمال استفاده از گزینه نظامی آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران وجود دارد. از آنجاییکه تعیینکنندهترین متغیر در تصمیم آمریکا برای ورود به جنگ احتمالی با ایران، دولت ترامپ است، در ادامه نوع نگاه رئیسجمهور و کابینه او درباره جنگ مورد بررسی قرار میگیرد.
مهمترین شخص در گرفتن تصمیم جنگ، رئیسجمهور آمریکاست. دونالد ترامپ در ایام کارزارهای انتخاباتی، بارها حمله نظامی به افغانستان و عراق را نقد کرد و با بیان اینکه آمریکا نباید پلیس جهانی باشد، با سیاست تغییر رژیم مخالفت کرد. او در دوران ریاستجمهوری خود نیز دنبال کاهشدادن نیروهای نظامی آمریکا در منطقه بوده است؛ اما توئیتهای ترامپ علیه ایران در جریان تنشهای اخیر نشان داد که هرچند با جنگ مخالف است ولی احتمال وقوع آن را متصور و برای آن آماده است. این بدان معنی است که مخالفت ترامپ با جنگ نباید بهعنوان یک اصل غیرقابل تغییر پنداشته شود.
دومین نهاد مهم در گرفتن تصمیم جنگ، وزارت دفاع است. جیمز متیس، وزیر دفاع مستعفی ترامپ و جوزف ووتل، رئیس سابق ستاد فرماندهی مرکزی آمریکا (سنتکام) برای مهار ایران بر راههای غیرنظامی از جمله استفاده از تحریم، تشکیل ائتلاف منطقهای، حمایت و پشتیبانی تجهیزاتی-نظامی از متحدان منطقه ای و حمایت از نیروهای محلی تأکید داشتند. مخالفت آنها با جنگ به این دلیل بود که اسنادی مانند راهبرد دفاعی، بررسی وضعیت هسته ای، استراتژی دفاع سایبری و سند دفاع موشکی نشان میدهد پنتاگون بهصورت عمده بر تهدید چین و روسیه متمرکز است؛ لذا وزارت دفاع آمریکا ترجیح میدهد منابع و امکانات خود را برای مقابله با تهدید قدرتهای بزرگ بسیج کرده و آمادگی خود را برای ایجاد بازدارندگی یا برتری نظامی بر چین و روسیه ارتقا بدهد.
با رفتن جیمز متیس و آمدن پاتریک شاناهان به نظر میرسد کفیل جدید وزارت دفاع که برای کسب مقام وزارت به سنا نیز معرفی شده است، بیشتر تمایل به سیاستهای رادیکال علیه ایران دارد. ارزیابی دقیق رویکرد وزارت دفاع آمریکا درباره استفاده از گزینه نظامی علیه ایران در آینده نزدیک با توجه به تغییرات مدیریتی این وزارتخانه و استعفای برخی از مقامات ارشد آن، اندکی دشوار است.
شورای امنیت ملی آمریکا به ریاست جان بولتون را میتوان ضدایرانی ترین نهاد در دولت کنونی آمریکا دانست. ویژگی های شخصی جان بولتون در کنار اندیشه های وی سبب شده است تا این نهاد امنیتی، بیشترین تلاش را برای فشار به ایران وارد کند. پیش تر جان بولتون در سال 2015 خواستار «بمباران تأسیسات هسته ای ایران» شده بود. علاوه بر این، وی از حامیان اصلی ایده «تغییر رژیم» در ایران است. همچنین بولتون حامی پرشور حمله آمریکا به عراق بوده و همواره از این سیاست دفاع کرده است. در این میان و پس از استعفای جیمز متیس از وزارت دفاع آمریکا، جان بولتون از نقش اثرگذارتری در تعیین محورهای سیاست خارجی برخوردار شده است. عملکرد بولتون نشان میدهد که وی تاکنون در برخی محورها مانند نشان دادن چگونگی مسیر خروج آمریکا از برجام موفق بوده است.
بولتون که از مخالفان اصلی توافق هسته ای با ایران به شمار می رود، بر اساس بنیان های فکری خود اعتقادی به کنترل توانمندی های هسته ای و نظامی سایر کشورها از طریق معاهدات کنترل تسلیحات ندارد. بولتون معتقد است در فضای رئالیستی نظام بینالملل، اتکا به این باور که از طریق معاهدات می توان توسعه توانمندی های نظامی کشورهای دیگر به ویژه دشمنان آمریکا را کنترل کرد، باوری نادرست و خطرناک است.
وزارت خارجه به ریاست مایک پمپئو، نهاد دیگر اثرگذار در اتخاذ تصمیم به جنگ است. هرچند پمپئو در دوران حضور در کنگره آمریکا مدعی شده بود که با انجام دو هزار سورتی پرواز میتوان تاسیسات اتمی ایران را نابود کرد؛ اما پس از بهدستگرفتن سکان وزارت خارجه، او مدعی طراحی «استراتژی جامع در قبال ایران» و مجری «فشار حداکثری» شد. ازآنجاییکه ترامپ مدعی شد از طریق فشار و تحریم دوباره قادر است جمهوری اسلامی ایران را وادار به حضور بر سر میز مذاکره کند و توافق جدید با ایران منعقد خواهد کرد، پمپئو از یکسو دنبال انجام اقدامات لازم برای اعمال فشار و تحریم علیه ایران رفت و از سوی دیگر 12 محور را برای مذاکرات احتمالی میان ایران و آمریکا ارائه کرد. برآورد وزارت خارجه و شخص پمپئو این است که در اثر دیپلماسی فشار حداکثری، جمهوری اسلامی ایران یا به ناچار تن به پذیرش خواستههای آمریکا در 12 محور اعلامی می دهد یا اینکه همانند شوروی دچار فروپاشی درونی میشود.
حال سوال اساسی که مطرح میشود این است که اگر پمپئو در سیاست فشار حداکثری خود شکست بخورد، در آن صورت او از چه رویکردی در مواجهه با جمهوری اسلامی دفاع خواهد کرد؟ از آنجایی که پمپئو خود را مبدع دیپلماسی فشار حداکثری علیه جمهوری اسلامی میداند، به نظر میرسد شکست این سیاست برای او دشوار باشد. بههمینخاطر ممکن است از مواجهه رادیکالتر با جمهوری اسلامی حمایت و به سمت دیدگاه جان بولتون گرایش پیدا کند.
دیدگاه تان را بنویسید