پایان ماه عسل ترامپ
موج قطبیشدن
حزب دموکرات توانسته با باز کردن نسبی در بر روی گرایشات سوسیال دموکرات ماه عسل ترامپ را در پایان سال دوم خاتمه دهد
انتخابات میاندورهای ششم نوامبر آمریکا، همچون داستان فیل در تاریکی مثنوی آنقدر زوایای متفاوت و پیچیده داشت که هر کدام از ذینفعان روایت خود را از آن عرضه کنند.
سابقه نداشت که محبوبترین چهرههای فعلی هر دو جناح جمهوریخواه و دموکرات این چنین حوزههای انتخابیه را از غرب به شرق درنوردند و در آخرین ساعات تبلیغات، دونالد ترامپ بگوید «خیال کنید فردا اسم خود من را در صندوق میاندازید» و باراک اوباما اقرار کند که «این انتخابات برایم از دورههایی که نام خودم در صندوق بود هم مهمتر است.»
کموبیش همین فضا پس از شمارش آرا هم برقرار بود. ترامپ به شیوه همیشگی، بهعنوان قهرمان وسترن سفیدپوست، خود را از تکوتا نینداخت و «پیروزی فاحش» را به حامیانش تبریک گفت. اما اوباما به سیاق تحصیلکردهتر و واقعبینانهتر خود اعلام کرد که «تغییری که ما نیاز داریم با یک انتخابات حاصل نمیشود اما این یک شروع خوب بود.»
مقایسه آماری نتایج انتخابات میاندورهای با ادوار قبل احساس برد ترامپ را قابل فهم میکند؛ او به معنی واقعی سنا را برده است. گرچه هنوز (تا زمان نگارش این مطلب در تاریخ 20 آبان) تکلیف دو کرسی سنا از آریزونا و فلوریدا مشخص نشده و احتمالا کار هر دو حوزه به بازشماری و شاید هم دادگاه بکشد، اما تا همینجا هم پیروزی یک حزب در اولین انتخابات سنا بعد از تصاحب کاخ سفید از زمان جان افکندی تا حالا به این بزرگی نبوده است. البته تمام این پیروزی را نباید به حساب ترامپ نوشت.
دوره هر کرسی سنا شش ساله است و هر دو سال یکبار (یک بار همزمان با انتخابات ریاست جمهوری و بار دیگر همزمان با انتخابات مجلس نمایندگان) یک سوم از صد سناتور تغییر میکنند. در انتخابات 2018 اما از میان 35 کرسی مورد رقابت فقط 9 کرسی جمهوریخواه به رای گذاشته میشدند و در مقابل دموکراتها باید برای حفظ 26 کرسی خود میجنگیدند. در نتیجه ترامپ تقریبا به یک سوم تلاش و پول و کمپین برای حفظ اکثریت نیاز داشت، حال آنکه بر اساس قانون معاون اول هم در موارد برابری آرا در سنا حق رای پیدا میکند و داشتن کاخ سفید از این جهت هم برای جمهوریخواهان دوپینگ انتخاباتی محسوب
میشد.
از طرف دیگر چشمانداز کلی اکثریت گرفتن در سنا برای جمهوریخواهان بسیار سادهتر از حزب دموکرات است. سنا به تعبیری ضامن نظام فدرالی و «ایالات متحده» بودن آمریکاست. انتخاب دو سناتور از هر ایالت، بیتوجه به تعداد سکنه، تبعیضی مثبت به ایالات کمجمعیت است که سهم ناچیزی هم در تولید ناخالص داخلی دارند.
شاید اگر رای هر شهروند ایالت وایومینگ با نیممیلیون جمعیت برابر با کالیفرنیای 40 میلیون نفری در سنا سهم دارد، رای هر وایومینگی 80 برابر یک کالیفرنیایی و 40 برابر یک شهروند نیویورک قدرت دارد. این شکل خاص دموکراسی که وحدت سرزمینی و برابری منطقهای را فرادست اصل «هر شهروند یک رای» مینشاند گرفتن اکثریت سنا برای دموکراتها را به ماموریتی طاقتفرسا بدل میکند. پایههای گفتمانی جمهوریخواهان شامل دولت حداقلی، دسترسی آسان به اسلحه، مالیات کم و ضدیت با سقط جنین همه در مناطق با تجمع جمعیتی پایین خریدار بهتری
دارند.
گرچه موج مهاجرت و روند رشد جمعیت به شکل معناداری به نفع پایه رای دموکراتهاست (اقلیتهای نژادی و ساکن در دو ساحل شرقی و غربی بار اصلی رشد را بر دوش دارند) اما این روند تنها در مجلس نمایندگان دست بالا را به آنان خواهد بخشید و در سنا و آرای الکترال ریاست جمهور کماکان قانون اساسی مسیر تغییر عملا گردش معنادار به چپ را مسدود کرده است. نتایج انتخابات سنا 2018 نمودار این خاص بودن دموکراسی آمریکایی بود؛ تنها جمهوری در کره زمین که حزبی با 9 میلیون رای بیشتر در یک انتخابات شکست میخورد.
پس از اعلام نتایج، ترامپ به باخت خفیف در انتخابات مجلس نمایندگان هم نازید ولی چیزی که بهواقع خیال او را راحت کرد گرفتن اکثریت در سنا بود. حالا ترامپ خیالش راحت است که در دو سال پیش رو 1- هیچ طرح مهمی ردای قانون نخواهد پوشید مگر نظر اکثریت جمهوریخواه سنا در آن جلب شده باشد.
2- بهجای یک قاضی 85 ساله لیبرال دیوان عالی که در حال حاضر بستری است و به احتمال قوی بهزودی کنار خواهد رفت میتواند جایگزینی محافظهکار معرفی کرده و اکثریت دیوان را تا آیندهای طولانی به نفع جریان خود تغییر دهد.
3- برای جانشینان وزیر دادگستری برکنار شدهاش و وزیر دفاعی که سر نازگاری با کاخ سفید دارد رای اعتماد بگیرد.
4-و از همه مهمتر گرچه جمع آرای حزبش بسیار کمتر از آرای دموکراتهاست اما پایه رایی که او را به ریاست جمهوری رساندند همچنان از عملکردش راضی و بر عهدشان وفادار
هستند.
در سمت مقابل اما، درک خوشحالی محتاطانه اوباما سادهتر است. حزب دموکرات توانسته با باز کردن نسبی در روی گرایشات سوسیال دموکرات (لیبرال پیشرو در ادبیات سیاسی آمریکا) ماه عسل ترامپ را در پایان سال دوم خاتمه دهد. با گرفتن اکثریت مجلس نمایندگان و نشسن نانسی پلوسی بر کرسی ریاست پل رایان دیگر هیچ برنامه بنیادین ترامپ به قانون تبدیل نخواهد شد. در آمریکا مشهور است که وقتی سنا و مجلس در اختیار دو حزب قرار دارند هیچ کدام قادر به عمل ایجابی مهمی نبوده و تنها قدرت کافی برای جلوگیری از پیشرفت دیگری را دارند.
قانون بیمه سلامت اوباما و قانون کاهش مالیات ترامپ هر دو زمانی تصویب شدند که هر دو نهاد همسو با رئیسجمهور بودند. بنابراین میتوان ادعا کرد کمپین سنگین اوباما برای انتخابات امسال به بار نشست و مسیر ابتکارات انقلابی برای ترامپ را در دو سال دوم ریاست جمهوریاش مسدود کرد. دلیل دیگر رضایتمندی دموکراتها میزان مشارکت بدنه رای بالقوه آنها در انتخابات بود. رایدهندگانی که سال 2016 با کنار رفتن برنی سندرز انگیزههای خود را از دست دادند و باعث شد تا بیش از سه میلیون از آرای اوباما در 2012 برای هیلاری کلینتون به میدان نیامدند.
حالا خطر ترامپ باعث شده تا آرای بالقوه دموکراتها حساس شده و به صحنه بیایند. این انرژی جدید، حزب دموکرات را از مرکز دور کرده و به سمت چپ برده است. سوسیالیسم دیگر مثل دوران جنگ سرد -دست کم در ایالتهای آبی- ناسزا محسوب نمیشود بلکه یک پلتفرم انتخاباتی محبوب است.
نماینده 27 ساله مکزیکیالاصل کویینز نیویورک به همراه اولین مسلمان محجبه و اولین سرخپوست نمادهایی از این موج قطبیشدن بیشتر کشور حکایت دارد. سفیدپوستهای کمتر تحصیلکرده مسیحی مناطق مرکزی به منتهیالیه ترامپ و رنگینپوستها و اقلیتهای مذهبی و جنسیتی به طرف سندرز کشیده شدهاند. این واقعیتهاست که اوباما و پلوسی را محق میکند تا امیدوار بمانند چون 1-بدنه متنفر از ترامپ و جوانان لیبرال تهییج شدهاند و در طول رقابت مهم ریاست جمهوری 2020 هم تا پایین کشیدن ترامپ صحنه را ترک نخواهند کرد.
2- با ابزار تصویب بودجه دولت ترامپ را بر سر میز مذاکره خواهند آورد و او را ناچار به امتیاز دادن خواهند کرد.
3- به دوستان خارجیشان مثل انگلستان، کانادا و اتحادیه اروپا پیام دادهاند که ترامپ سرنوشت بلندمدت آمریکا نیست و میتوان با تلاش و مداومت کاخ سفید را باز پس گرفت.
دیدگاه تان را بنویسید