ترامپ معتقد است عربستان نیابت آمریکا را در منطقه دارد
تجارت امنیت
لفاظیهای دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا در قبال عربستان سعودی و مطرحکردن چندباره مسائلی چون لزوم تامین هزینههای کمکهای آمریکا توسط خود سعودیها یا این مساله که ریاض بدون کمک واشنگتن دو هفته هم دوام نمیآورد؟ این پرسش را مطرح کرده که ایالات متحده چه نگاهی نسبت به عربستان سعودی دارد. در این رابطه وقتی از نگاه آمریکا صحبت میشود باید بپرسیم کدام آمریکا؛ آمریکای رئیسجمهور، آمریکای حزب حاکم، آمریکای کنگره، آمریکای شرکتهای بزرگ یا آمریکای عامه مردم. هرکدام از آنها نگاه متفاوتی را به پدیدهها از جمله مناسبات با کشوری چون عربستان دنبال میکنند. آمریکای ترامپ معتقد است ایالات متحده بیش از اندازه به متحدانش سرویس داده، از آمریکا سوءاستفاده شده و متحدان باید در ازای دریافت خدمات از آمریکا، هزینه آن را بپردازند؛ به خصوص کشورهای ثروتمندی مانند عربستان که اکنون در زمان صلح بهسر میبرد. ترامپ معتقد است اگر جنگی رخ دهد و تمامیت ارضی کشوری مانند عربستان در مخاطره قرار بگیرد، آمریکا حتما به کمک آن کشور خواهد رفت اما زمانی که صلح برقرار است عربستان باید در قبال تامین امنیتش به آمریکا پول پرداخت. از نظر ترامپ و طیف وسیعی از جریانهای سیاسی در آمریکا در قرن بیستویکم، بحث فروش سلاح دیگر ملاک نیست، بلکه بحث فروش امنیت مطرح است. یعنی فارغ از اینکه سلاح از آمریکا بخرند یا خیر، این مساله که اگر کشوری زیر چتر امنیتی ایالات متحده باشد باید هزینههای آن را پرداخت کند. این مساله فقط در مورد عربستان صدق نمیکند، بلکه درخصوص ژاپن و کرهجنوبی یا ناتو نیز رئیسجمهور آمریکا همین نگاه را دارد و میگوید اگر کشورها به تعهد خود برای افزایش بودجه نظامی عمل نکنند، آمریکا نیز چتر حمایتیاش را برمیدارد. در یک نگاه کلانتر، ایالات متحده آمریکا قصد دارد از متحدانش به صورت دوستانه، از رقبایش به صورت خصمانه و از دشمنانش با راه انداختن جنگ، منابع مالی تامین کند. چرا که آمریکا در شرایط کنونی توان اداره نظام بینالملل با بودجه ملی خود را ندارد و بدون دریافت کمک مالی از متحدان نمیتواند امپراتوری خود را در سطح جهان حفظ کند. لذا در حال حاضر آمریکا در منطقه غرب آسیا روی عربستان، در شرق آسیا بر ژاپن، کرهجنوبی و در اروپا بر ناتو برای تامین هزینههایشان تمرکز کرده است و اگر این سه قطب به خواست آمریکا تن بدهند، باقی کشورها نیز برای در امنیت بودن چارهای جز پرداخت پول به آمریکا ندارند.
در این میان از نظر دولت ترامپ، عربستان جایگاه ویژه و بسیار خاصی در منطقه غرب آسیا دارد که این نگاه برخلاف نگاه دولت باراک اوباما بالاخص در دو سال پایانی ریاستجمهوری است. اوباما در آن مقطع که با رایزنیها برای امضای برجام همزمان شده بود، تلاش کرد استراتژی آمریکا را بر اساس سیاست دو ستونی نیکسون استوار کند و به نوعی پذیرای تقسیم مسئولیتها میان ریاض و تهران شده بود. اوباما در مصاحبهای نیز تاکید کرده بود که عربستان باید نقشآفرینی ایران در منطقه را بپذیرد. تحولات عراق، سوریه و یمن نیز حکایت از آن داشت که آمریکاییها یا از سر اجبار یا داوطلبانه، تقسیم منطقه غرب آسیا بین ایران و عربستان را پذیرفته بودند. اما ترامپ این استراتژی را قبول ندارد و معتقد است عربستان نیابت آمریکا را در منطقه دارد. رئیسجمهوری آمریکا بر این باور است که دست عربستان باز است و از همین رو هم در برابر جنگ یمن و هم بحران قطر، کاملا چشمشان را بستند. آمریکای ترامپ مایل است که عربستان از طریق مهار ایران میداندار اصلی تحولات خاورمیانه باشد.
البته این بدان معنا نیست که اگر آمریکا میخواهد به عربستان نقشی ارائه دهد، ریاض از منابع عظیمی که در اختیار دارد بذل و بخشش نکند. واشنگتن به تجارت امنیت روی آورده است و اتفاقا در میان متحدانش این استراتژی را دنبال میکند. به این مفهوم که هر کشوری که نزدیکتر و همسوتر با ایالات متحده آمریکا باشد قاعدتا باید سهم بیشتری نیز پرداخت کند.
این استراتژی کاملا خلاف استراتژی دوران چندجانبهگرایی آمریکاست. در آن مقطع هر کشوری که به آمریکا نزدیک بود بدون آنکه پولی پرداخت کند از مزایای این کشور بهرهمند میشد اما در دوره ملیگرایان هر کشوری که به آمریکا نزدیکتر است باید هزینه بیشتری پرداخت کند.
لذا میان «اتحاد سیاسی و تقویت روابط شخصی رئیسجمهور آمریکا و دربار سعودی» و «مطالبه پول بیشتر» تعارضی وجود ندارد. البته سعودیها خیلی به این استراتژی عادت ندارند؛ چرا که همواره بدون آنکه پول اضافی پرداخت کنند زیر چتر حمایتی آمریکا بودهاند. البته ناگفته نماند که عربستان پیشتر نیز همچون امروز خریدهای سنگین تسلیحاتی انجام میداد. اما در حال حاضر ترامپ معتقد است که خریدهای تسلیحاتی کفایت نمیکند، بلکه عربستان باید پولهایی را به صورت نقدی یا سرمایهگذاری در اختیار اقتصاد آمریکا قرار دهد. چرا که از نظر ترامپ، ارتش آمریکا، ارتش حافظ عربستان است. همچنانکه وی خطاب به پادشاه عربستان گفته که شما باید برای ارتش خودتان که همان ارتش آمریکا است، پول پرداخت کنید.
در حال حاضر عربستان مشکلی با پرداخت پول به آمریکا ندارد و بخشی از خواستههای آمریکا را نیز اجابت کرده است اما سعودیها اینگونه تصور میکنند که در حال حاضر تاحدودی مورد کملطفی آمریکا قرارگرفتهاند، زیرا از نظر سعودیها، آنها هر آنچه آمریکا خواسته، انجام دادهاند؛ خواستههایی همچون بهبود نسبی رابطه با رژیم اسرائیل، تعیین قیمت نفت مطابق آنچه آمریکا میخواهد، خریدهای تسلیحاتی عمده از این کشور و مبارزه در عراق، سوریه و یمن در مقابل آنچه آنها بدخواهی ایران نامیدهاند. در چنین شرایطی سعودیها انتظار ندارند که رئیسجمهور آمریکا در یک اجتماع انتخاباتی تا بدین حد بیپروا و علنی و با لحنی تحقیرآمیز در مورد پادشاه سعودی صحبت کند و کاملا رسمی از آنها باجخواهی کند. اینگونه تحقیرشدن علنی خیلی مورد قبول عربستان نیست زیرا این کشور برای خود مقام و شأن رهبری جهان عرب و اسلام را قائل است. ضمن آنکه جدای از هر آنچه بین دولت آمریکا و عربستان در جریان است، اتفاقاتی نیز در درون لایههای اجتماعی آمریکا به صورت زیرپوستی در حال شکلگیری است که آن ضدیت عمیق با عربستان است. درکنگره و رسانههای آمریکا این رویکرد کاملا قابل مشاهده است. قانون جاستا و اتفاقی که برای جمال خاشقجی روی داد، بیانگر آن است که نارضایتی از عربستان در آمریکا خیلی زیاد است. به هر حال افکار عمومی و گروه نخبگان در آمریکا میدانند که سوای از روابط استراتژیک میان ریاض و واشنگتن، عربستان کانون تبلیغات ضدغربی و ضدآمریکایی در جهان است. لذا در بسیاری موارد دو طرف با هم در تعارض هستند و از سوی یکدیگر احساس تهدید میکنند. در عین حال آمریکا اصلا مایل نیست قدرتی در خاورمیانه شکل بگیرد؛ این مساله در مورد محمدرضا شاه پهلوی، بنسلمان و اردوغان کاملا مشخص است.
بنابراین به همان اندازه که عربستان تلاش کند تا حرف اول را در منطقه بزند، گروه نخبهگرا در آمریکا هشدار بیشتری میدهد و تلاش میکند تا مانع از این قدرت گرفتن شود. از این جهت ماجراجوییهای بنسلمان و نشان دادن این چهره خیالی از عربستان که در عراق، سوریه و شبهجزیره عربستان قدرت مطلق است و قدرت مهار ایران را دارد، در آمریکا احساس خطر ایجاد میکند. لابی اسرائیل هم همین نگاه را به عربستان دارد. گرچه ریاض و تلآویو میتوانند بر سر ایران با هم متحد شوند اما اصولا آنها نیز از قدرت گرفتن یک کشور در همسایگی خود هراس دارند؛ به خصوص اگر این کشور مسلمان باشد و ادعای رهبری جهان عرب و اسلام را داشته باشد. از این رو شاهد یک رفتار دوگانه از سوی رژیم اسرائیل در قبال ریاض هستیم، یعنی از یک سو اسرائیل در قبال ایران از قدرتمندشدن عربستان حمایت میکند اما از سوی دیگر درباره موجودیت خود با قدرت گرفتن ریاض مخالف است و مایل نیست سلاحهای گستردهای در اختیار این کشور قرار بگیرد و یا عربستان میداندار تحولات خاورمیانه شود. مجموعه این عوامل سبب میشود پارادوکسی میان روابط بسیار نزدیک ترامپ با دربار سعودی و نگاه منفی علیه ریاض در آمریکا ایجاد شود.
دیدگاه تان را بنویسید