چرا ترامپ با تمسخر نسبت به عربستان سخن میگوید؟
ارباب و رعیت
در حال حاضر با توجه به وضعیت حاکم بر منطقه و در شرایطی که ترامپ در راس قدرت و تصمیمگیری در کاخ سفید قرار دارد، باید گفت بعد از به قدرت رسیدن ترامپ در آمریکا، وی چرخشی را در حوزه مسائل راهبردی منطقه خاورمیانه داشت که از آن به عنوان چرخش از مسائل خاورمیانه و روی آوردن به مسائل آسیای شرقی یاد میشودٌ
بعد از صحبتهای اخیر دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا که ضمن ابراز علاقه به پادشاه سعودی و اعلام محافظت از آنها گفته عربستان بدون حفاظت آمریکا بیش از دو هفته دوام نخواهد آورد و بنابراین باید هزینه نظامیاش را افزایش دهد، این پرسشها مطرح است که ترامپ درقبال عربستان چه راهبردی را پیش گرفته است؟ ترامپ با این سخنان از یک سو بحث همگرایی و لزوم همکاری اعراب در قبال توسعهطلبی منطقهای ایران را یادآور میشود و از دیگر سو، با تمسخر شخص بن سلمان امکان دوام و قوام سلطنت وی را شکننده میداند. حال این مساله مطرح است که واقعا هدف وی از سیاست اعلانی و اعمالی درقبال متحدان خاورمیانهای خود در منطقه خاورمیانه چیست؟ آیا سخنان جدید وی خللی در اتحادهای منطقهای به دنبال خواهد داشت؟ قبل از طرح سخنرانی جنجالی ترامپ به واکاوی ایده ناتوی عربی و امکانسنجی تحقق آن با توجه به مواضع اخیر رئیسجمهور آمریکا در مورد امنیت عربستان میپردازم.
ایده تشکیل نیروی نظامی مشترک، ایده و راهکار جدیدی نیست؛ درواقع جمال ناصر به عنوان پرچمدارجبهه عربی با تکیه بر ناسیونالیسم تلاش کرد رهبری اعراب علیه اسرائیل را در جنگ تاریخی گذشته برعهده گیرد ولی شکست اعراب در جنگ 1967 رویارویی تحقق نیروهای نظامی عربی متحد علیه اسرائیل را با ناکامی مواجه ساخت. همزمان ملک فیصلبنعبدالعزیز نیز طرح نیروی نظامی مشترک اسلامی که بعدها با عنوان ناتوی اسلامی از آن یاد شد را ارائه داد. هدف کلی در دنیای دوقطبی آن زمان مبازره با گسترش نفوذ شوروی و ممانعت از ترویج عقاید کمونیسم در دنیای اسلام بود. گرچه این ایده متکی بر طرح دوستونی نیکسون برای حفاظت از امنیت خلیجفارس طراحی شده بود و توانست با مشارکت ایران و عربستان سعودی، دو بازوی غرب در منطقه، تا حدودی موفق عمل کند؛ با این وجود، شرایط پیچیده منطقه، اختلافات درونی در دنیای اسلام و وابستگی به یکی از قطبهای شرق و غرب مانع بزرگی در قبال این ایده بود.
پس از بهار عربی در 2011 و سقوط رژیمهای اقتدارگرای وابسته به غرب در مصر، تونس و یمن و افزایش نفوذ طبیعی در خاورمیانه عربی و شمال آفریقا بار دیگر طرح ناتوی عربی از سوی آمریکا و با حمایت عربستان سعودی بهدلیل ترس از گسترش ناآرامیهای مردمی در شورای همکاری خلیج فارس و برهم خوردن توازن قوا در منطقه مطرح شد. پیگیری این راهبرد با پیشینهسازی بیشتر قدرت سختافزاری و نرمافزاری و نیز اجماعسازی در میان کشورهای عربی با بهرهگیری از تم ایرانهراسی بود. اواخر اردیبهشت 1396 ترامپ در تلاش برای گسترش نفوذ در منطقه خاورمیانه و در دشمنی آشکار با ایران بر سر مسائل راهبردی در سفر به ریاض از تشکیل ناتوی عربی پرده برداشت و در کنار فروش تسلیحات نظامی و کسب دلارهای نفتی موافقت اعراب با این ایده را از دستاوردهای خود اعلام کرد. هدف اعلانشده ترامپ افزایش تنگناهای استراتژیک ایران در محیط خاورمیانه و تضمین امنیت اسرائیل به عنوان قدرت فائقه اعلام شده است.
با صحبتهای جدیدی که ترامپ در مورد عربستان و ناتوانی حاکمان این رژیم در حفاظت از امنیت خود داشته، بحث همپیمانی استراتژیک و نیز تشکیل پیمانهای امنیتی-شراکتی با ابهاماتی روبهرو گشته است. این سخنرانی تحقیرآمیز به عنوان پیشران منفی در نظر عدهای شاید شکاف میان دو متحد را نمایان میسازد و حتی تحقق ایده ناتوی عربی برگرفته از سازوکار پیمان نظامی غرب (NTO) را با ابهاماتی روبهرو خواهد ساخت. با این وجود باید گفت که روابط دوجانبه میان عربستان سعودی و آمریکا همواره براساس منافع اقتصادی و نیز تضمینهای امنیتی رو به رشد بوده است؛ اما به نظرمیرسد با به قدرت رسیدن دونالد ترامپ در آمریکا سیاست این کشور در قبال مسائل خاورمیانه و بالاخص رابطه واشنگتن با عربستان سعودی و اسرائیل دچار بازتعریف شده است. این در حالی است که اغلب رسانههای سعودی و آمریکایی از روابط خوب میان ترامپ و بنسلمان و رسیدن به مرزهای مشارکت استراتژیک خبر میدهند.
ولی این روابط بهدلیل نگاه صرف مرکانتیلیستی شخص ترامپ خالی از تنش و حاشیه نبوده است؛ نمونه بارز این مساله را باید در سخنرانی اخیر ترامپ در ایالت میسیسیپی دانست. ترامپ در این سخنرانی عنوان کرد که به پادشاه عربستان سعودی علاقه دارد و از آنان حفاظت میکند چراکه بدون حفاظت آمریکا بیش از دو هفته دوام نخواهند آورد بنابراین باید هزینه نظامی خودشان را نیز افزایش دهند. محمدبن سلمان، ولیعهد عربستان سعودی، نیز در قبال این سخنان ترامپ در مصاحبه با بلومبرگ گفت که « ما باور داریم که پول تمام تسلیحاتی را که از آمریکا گرفتهایم، پرداخت کردهایم و این تسلیحات مجانی نبوده است. از زمانی که رابطه میان عربستان سعودی و آمریکا ایجاد شده است، ما همه چیز را با پول خودمان خریدهایم.»
در حال حاضر با توجه به وضعیت حاکم بر منطقه و در شرایطی که ترامپ در راس قدرت و تصمیمگیری در کاخ سفید قرار دارد، باید گفت بعد از به قدرت رسیدن ترامپ در آمریکا، وی چرخشی را در حوزه مسائل راهبردی منطقه خاورمیانه داشت که از آن به عنوان چرخش از مسائل خاورمیانه و روی آوردن به مسائل آسیای شرقی یاد میشود. درواقع اهمیت راهبردی در اولویت تصمیمسازیهای کاخ سفید بیشتر معطوف به کرهجنوبی، ژاپن و چین است و رئیسجمهور آمریکا مسائل تجاری و امنیتی این منطقه را اولیتر از مسائل خاورمیانه میداند. البته این مفهوم عدول از تعهد آمریکا در اولویت دادن به طرح نظامی با مشارکت کشورهای عربی محسوب نمیگردد.
باید به یاد داشته باشیم که در کارزار انتخاباتی جمهوریخواهان که ترامپ نمایندگی آن را به عهده داشت بحث لزوم کاهش هزینههای نظامی آمریکا در خاورمیانه و حفاظت از مناطق امنیتی و راهبردی متحدان نزدیک آمریکا مطرح شده بود. هدف ترامپ از این بحث پایین آوردن یا کاهش هزینههای نظامی و حتی خروج نظامیان آمریکایی از مناطق بحرانخیز مانند سوریه، عراق و دیگر مناطق عنوان شده بود. در راستای همین بحث، شاهد بودیم ترامپ در سفرهایی که به کشورهای عربی از جمله عربستان، کویت و قطر داشت علنا اعلام کرد که آمریکا بحث حفاظت از امنیت آنها را در صورت تقبل هزینهها خواهد پذیرفت و آنها موظف هستند علاوه بر خریدهای تسلیحاتی از آمریکا، هزینه حضور نیروهای نظامی آمریکا را در پایگاههای مستقر در خاکشان را نیز بپردازند. درواقع آمریکای ترامپ، سیاستش در خاورمیانه را از طریق ایجاد استراتژی دوگانه یعنی از یک طرف ایجاد وحشت و ترس از خروج آنی و همهجانبه نیروهای آمریکایی از منطقه و از طرف دیگر امکان نفوذ بیشتر ایران در خاورمیانه دنبال میکند.
ترس از تهدید خودساخته و جعلی ایران تحت عنوان ژئوپلیتیک شیعه و نفوذ نظامی ایران در سوریه، لبنان و عراق که گاهی حاکمان عربی از آن به عنوان هلال شیعی نیز نام بردهاند، باعث شده که عربستان و دیگر کشورهای حوزه خلیج فارس به این مطالبه آمریکاییها مبنی بر خریدهای کلان نظامی و نیز هزینههای سنگین برای حضور آنها در منطقه تن بدهند.
در عین حال بعد از سخنرانی اخیر ترامپ در میسیسیپی این گمانهزنی مطرح است که شاید روابط آمریکا و عربستان سعودی دستخوش برخی تحولات شود. در رابطه با روابط فعلی و نگاه دو طرف به یکدیگر باید توجه داشت که عربستان سعودی همچنان از الگوی رفتاری ائتلافسازی در منطقه بهره میجوید؛ به این مفهوم که با توجه به عدم توانمندی در رقابت منطقهای و جلوگیری از نفوذ طبیعی ایران در مناطق بحرانزا مانند سوریه، عراق و لبنان مجبور است که به نوعی خواستها و مطالبات آمریکا را در عرصه سیاسی و نظامی تحمل کند. نوع نگاه ترامپ به روابط فعلی با ریاض نیز بیشتر اقتصادمحور و ابزاری است.
به این معنا که تلاش دارد تا از طریق دمیدن بر اختلافات منطقهای، مسیر بازگشت دلارهای نفتی به کاخ سفید را هموارتر سازد و همچنین بسیاری از کارتلهای صنعتی-نظامی با پشتیبانی از سیاستهای ترامپ در منطقه به نوعی پیروزی جمهوریخواهان را در کنگره و ریاستجمهوری تضمین کنند. نکته دیگر اینکه این استراتژی گاوهای شیرده با عنایت و حمایت رژیم اسرائیل نیز همراه است. چرا که هر دو دولت ریاض و تلآویو با اتکا به کمکهای تسلیحاتی و حضور نظامی آمریکا در منطقه دوام و قوام حکومت خود را تضمین میکنند و در نبود نیروهای نظامی آمریکا و در خلاء قدرت، موازنه فعلی نظام منطقهای به ضرر آنها تغییر خواهد یافت.
بنابراین ما شاهد شکلگیری مثلث قدرت شامل آمریکا، اسرائیل و عربستان در منطقه هستیم. در نهایت گرچه ترامپ نه به زبان دیپلماتیک و رسمی و با ریشخند عامیانه نسبت به مسائل فیمابین با ریاض سخن میگوید و بعضا نیز شاهد تمسخر شخص بنسلمان و حاکمان فعلی عربستان از سوی رئیسجمهور آمریکا بودهایم، با این وجود به نظر میرسد که روابط فعلی دو کشور به دلیل نیازهای امنیتی و منافع اقتصادی سرشار همچنان راهبردی و استراتژیک باقی خواهد ماند و به نظر نمیرسد این نوع رفتار دونالد ترامپ در اصل روابط خللی ایجاد کند.
دیدگاه تان را بنویسید