سرنوشت انتخابات 2020 وابسته به جنگ تجاری است
ترامپ سوار برموج ملیگرایی
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا با وجودیکه پیش از مجمع عمومی سازمان ملل نیز سیاستهای ملیگرایانه خود را بارها به رخ جهانیان کشانده و اقداماتی در این راستا انجام داده بود، اما با بیان جمله «جهانیسازی را رد میکنیم و ایدئولوژی میهنپرستی را بر میگزینیم» نشان داد که پس از این سخنرانی قرار است چگونه سیاستهای کاخسفید را پیش ببرد.
اکنون مساله مهم این است که چه جریان فکری در آمریکا به قدرت رسیده و چه خواستها و مطالباتی را مطرح میکنند؛ الزامات، اجبار و اضطراری که در ایالات متحده آمریکا طی 10، 15 سال اخیر ایجاد شده فضا را برای تغییر رویکرد در قبال تحولات جهانی فراهم کرده است. این امر دلایل مختلفی دارد؛ بحران اقتصادی 2007، 2008 پیامدهای اجتماعی وخیمی برای کشورهای درگیر این بحران از جمله ایالات متحده ایجاد کرد؛ بخشی از فرصتهای شغلی از دست رفت؛ سرمایهها نابود شد؛ شرکتها برای افزایش سود به دیگر مناطق جهان نقل مکان کردند؛ جرم و جنایت و ناهنجاریهای اجتماعی تشدید شد؛ در عین حال هویت آمریکایی با سیل لجامگسیخته مهاجران غیرقانونی، آوارگان و پناهندگان مورد خدشه قرار گرفت. در یک نقطهای، بخشی از نخبگان ایالات متحده آمریکا به این نتیجه رسیدند که ادامه فرآیند جهانیشدن لطمه اساسی به جایگاه رهبری آمریکا، اقتدار این کشور و امنیت ملی آن وارد خواهد کرد. به همین دلیل آنها رویکرد متفاوتی را در پیش گرفتند؛ رویکردی مبتنی بر اینکه آمریکا باید داخل را تقویت کند، وضعیت اقتصادی خود را سروسامان دهد، از مداخلات پرهزینه در خارج از کشور چشمپوشی کند و زیر بار الزامات و دستورالعملهای نهادهای فرادولتی و نهادهایی که تلاش میکنند حکومت جهانی را مستقر کنند قرار نگیرد و با آنها مقابله کند. در شرایطی که این خواست و تمایلات وجود داشت شخصی مانند دونالد ترامپ سر برآورد و سوار بر این موج توانست در انتخابات پیروز شود. مهم نیست که اکنون اعتقاد شخصی ترامپ بر مسائل ملیگرایانه استوار است یا خیر، مهم این است که ایالات متحده آمریکا مسیر متفاوتی را در پیش گرفته و گروهی که اطراف ترامپ هستند و از آنها با عنوان ترامپیستها یا ملیگرایان یاد میشود کاملا اعتقاد دارند که آمریکا باید مسیر گذشته را تصحیح و با شعارهایی مانند اول آمریکا، آمریکا را شکوهمند سازند. اقداماتی که انجام میدهند نیز در همین راستا است؛ در عرصه اجتماعی و فرهنگی بر هویت آمریکایی تاکید میشود؛ با سیاستهای مهاجرتی مقابله میشود؛ تلاش میشود که هویت آمریکایی درست شود؛ راه ورود مهاجران غیرقانونی حال یا با کشیدن دیوار یا ممنوعیت سفر یا اخراج آنها، سد میشود؛ در مواضع اقتصادی در مقررات جهانی به دنبال تجدیدنظر هستند؛ از پیمانهای تجاری چندجانبه خارج میشوند؛ خواهان آن هستند که در توافقات گذشته مانند نفتا و ترانس-پاسیفیک بازبینی و نشانههای حکومت جهانی مانند سازمان ملل یا دیوان بینالملل کیفری، دیوان بینالمللی دادگستری، یونسکو و شورای حقوق بشر نیز بازبینی شود یعنی یا از این پیمانها خارج شوند یا برای اصلاح آن تلاش کنند. این موارد نشاندهنده آن است که جریان ملیگرای آمریکا بسیار مصمم و بااراده هستند چرا که در آمریکا جریانهای لیبرال جهانوطنی و طرفداران جهانیشدن همچنان از قدرت زیادی برخوردارند، تاثیرگذارند و رسانههای زیادی را نیز در اختیار دارند. اما ملیگرایان آمریکایی طی دو سال گذشته موفق شدهاند قدمهای بزرگی را در راستای به چالشکشیدن نظم جهانگرایی پس از جنگ جهانی دوم بردارند که مصداقهای بسیاری را میتوان برای آن برشمارد.
اکنون پرسش دیگری که مطرح میشود این است که آیا ترامپ با در پیشگرفتن و عملیاتیکردن بخشی از خواستههای ملیگرایان توانسته پایگاه اجتماعی خود را تقویت کند یا تفاوتی نکرده یا تضعیف شده است؟ البته هنوز برای پرداختن به این مساله کمی زود است و حداقل باید تا زمان انتخابات میاندورهای کنگره آمریکا منتظر ماند و شاید آن زمان بتوان سنجشی داشت که آیا ترامپ پایگاه خود را از دست داده یا خیر. باید توجه داشت نظرسنجیها ضرورتا تمام واقعیت را نشان نمیدهند؛ همچنان که در انتخابات سال 2016 اغلب برآوردها اشتباه بود.
پایگاه اجتماعی ترامپ به طور سنتی بلوکهای رایدهنده حزب جمهوریخواه را شامل میشود. عموما پایگاه اجتماعی جمهوریخواهان از لحاظ نژادی شامل سفیدپوستان، از نظر جنسی اغلب مرد و به لحاظ تحصیلی عموما افراد کمسواد یا در سطح متوسط هستند. از نظر درآمد مالی نیز دو گروه هستند؛ یک گروه افراد بسیار ثروتمند یعنی یکدرصدیهای جامعه و گروه دیگر افراد بسیار ضعیف. به لحاظ ایدئولوژیک این طیف محافظهکاران را شامل میشود؛ یعنی کسانی که به ارزشهای اخلاقی، دینی و خانوادگی تکیه دارند، نگاهشان به گذشته است و تاکید دارند که آمریکا در نظام بینالملل نباید خیلی مداخله کند. همچنین این افراد جریانهای ضدجنگ هستند که معتقدند جنگهای خارجی هزینههای زیادی را دربر میگیرد. در عین حال این طیف سنتی جمهوریخواه حامی دولت کوچک و کاهش اختیارات دولت فدرال هستند.
ترامپیستها تفاوتهایی با این جمهوریخواهان سنتی دارند؛ آنها نیز گرچه خواهان کاهش هزینههای دولت در خارج از کشور هستند اما به قول مائو قدرت را از لوله تفنگ میسنجند و بر این باورند که باید ارتش را تقویت کرد. نسبت به توافقات بینالمللی بسیار ناراضی هستند و معتقدند که باید بازبینیهایی در این خصوص صورت بگیرد. البته انزواطلب و خواهان بازگشت به درون مرزها نیستند، بلکه اعتقاد آنها این است که آمریکا هدایت رسالت جهانی را بر عهده دارد اما ضرورتا نباید از طریق مشارکت جهانی این اقدام صورت بگیرد چراکه از نظر آنها ایالات متحده با توان اقتصادی، سیاسی و فرهنگیاش میتواند دنیا را پشت سر خود بسیج کند و منافع ملی خود را در گرو توافق با متحدانش قرار ندهد. این موارد تفاوتهایی است که ترامپیستها در عرصه سیاستهای خارجی و امنیتی با بدنه اصلی حزب جمهوریخواه دارند.
در این میان ملیگرایان بنا به تمایلاتشان و تحلیلی که نسبت به جهان دارند فعلا با جامعه جهانی سرشاخ شدهاند؛ مباحث حقوقی، حقوق بشری و سیاسی خیلی دغدغه مردم نیست؛ یعنی برای آنها خیلی اهمیتی ندارد که آیا دولتشان با دیوان بینالمللی کیفری سر سازش دارد یا خیر حتی خروج آمریکا از شورای حقوق بشر یا یونسکو برای آنها خیلی مهم نیست چرا که معتقدند این مسائل دردی از مردم آمریکا دوا نمیکند.
لذا آنچه که میتواند تاثیرگذار باشد این است که سرنوشت جنگ تجاری که ملیگرایان آمریکایی راه انداختهاند چگونه خواهد شد. برای سنجیدن تاثیر این موضوع روی انتخابات 2020 شاید کمی زود باشد زیرا هنوز دو سال تا آن زمان باقی مانده است. اما اگر اعمال افزایش تعرفههای وارداتی بر کالاهای آمریکایی به طور مشخص چینی باعث شود که فرصتهای شغلی بیشتری در آمریکا ایجاد شود، شرکتهای آمریکایی سرمایههایشان را به این کشور بازگردانند، شرکتهای خارجی با هدف آنکه از تعرفههای سنگین رهایی یابند تولیداتشان را در داخل انجام دهند و این مسائل باعث رونق کسب و کار در ایالات متحده شود، شانس پیروزی دونالد ترامپ در انتخابات دوسال آینده بهشدت افزایش پیدا خواهد کرد. این در حالی است که اگر این جنگ تجاری باعث شود که هزینه مصرف در آمریکا افزایش پیدا کند، کالاهای وارداتی گران شود، مردم آمریکا از توان کمتری برای تامین نیازهای خودشان مبتنی بر واردات مواجه شوند، قیمت سوخت افزایش پیدا کند و وعده ترامپ برای کاهش مالیاتها بر اثر قانون جدید مالیاتی محقق نشود، احتمال شکست دونالد ترامپ در انتخابات سال 2020 رو به افزایش خواهد بود. بنابراین جنگ تجاری موضوع مهمی در تعیین سرنوشت ترامپ است به همین دلیل نیز رئیسجمهور آمریکا دائم تاکید میکند که چینیها قصد دخالت در انتخابات را دارند و از نظر او چین به صورت هوشمندانه کالاهایی را مورد تعرفه قرار داده که توسط پایگاه اجتماعی ترامپ تامین میشود؛ کالاهایی مانند سویا، گوشت، برخی از نوشیدنیها و بخشی از محصولات کشاورزی که در روستاها و شهرهای کوچک و در ایالات جنوبی و غرب میانه که پایگاه ترامپ بوده تولید میشده است. وقتی صادرات این کالاها دچار خدشه شود و کاهش پیدا کند نارضایتی میان فعالان بخش کشاورزی و دامپروری افزایش مییابد و اینها در انتخابات به ترامپ یا دیگر نامزدهای جمهوریخواه رای نخواهند داد.
در حال حاضر جریان مدافع جهانیشدن معتقد است که جنگ تجاری در نهایت به ضرر آمریکاست و این کشور چارهای ندارد که از اهداف تصویبشده در این جنگ عبور کند اما ملیگرایان معتقدند که آمریکاییها برای بقا چارهای جز تحمل سختی ندارند تا بتوانند جایگاه خود را به عنوان ابرقدرت اقتصادی حفظ کنند. حال این مساله که پیشبینی کدام گروه درست از آب دربیاید نیاز به گذشت زمان دارد و این دو سال میتواند زمان مناسبی باشد تا مشخص شود که آیا هشدارهای جهانگرایان باعث وخامت وضعیت کسبوکار و معیشت مردم آمریکا میشود یا فرصت مناسبی را ایجاد میکند تا آمریکا یکسری مشکلات مانند بیکاری و وابستگی به خارج را
کاهش دهد.
دیدگاه تان را بنویسید