چرا رسانههای فارسیزبان خارج از کشور از به کار بردن ترکیب حمله تروریستی ابا میکنند؟
رسانه تروریست
مروری گذرا بر آنچه در صبح شنبه 31 شهریور در شهر اهواز به وقوع پیوست و به شهادت 25 تن و مجروحیت 60 تن دیگر انجامید، کافی است تا ماهیت عوامل جنایتکار این حمله تروریستی و اغراض شوم آنان را آشکار کند و از خطای محاسباتی آمران بزدل و وابسته این جنایت قساوتآمیز پرده بردارد.زمان و مکان وقوع این جنایت از یک سو و هویت شهدا و مجروحان این حمله تروریستی از سوی دیگر و از همه مهمتر، وجود شرایطی که موجبات ناکامیهای پیدرپی و شکستهای منطقهای را برای ارتجاع عربی و حامیان غربیاش فراهم کرده، گویای واقعیتهایی است که تبلیغات پرحجم رسانههای غربی و صهیونیستی از پنهانکردن آن عاجز است و در وارونه نشاندادن این واقعیتها، راه به جایی نمیبرد.
این در حالی است که عوامل و عناصر پشت پرده این جنایات نیز هنگام انعکاس رسانهای آن، دچار خطاهای فاحش دیگری شده و به صورت ناخواسته، ماهیت تروریستی خود و وابستگیشان به رژیمهای مرتجع عربی را برملا کردهاند؛ چنانکه در ابتدا تحت عنوان عناصر اصلی گروهک تجزیهطلب «الاحوازیه» با شبکه «ایران اینترنشنال» وابسته به عربستان سعودی (مستقر در لندن) مصاحبه کرده و مسئولیت چنین جنایتی را پذیرفتهاند، ولی با گذشت ساعاتی و نگرانی از عواقبی که متوجه آنان خواهد شد، مأموریت پذیرش مسئولیت آن را به گروهک تروریستی تکفیری داعش واگذار کردهاند؛ موضوعی که، ارتباطات پنهانی گروهک «الاحوازیه» را با گروهک تروریستی و تکفیری داعش، علنی میسازد. افزون بر این، باید به مجموعه اظهارنظرها و تائیدیههایی اشاره کرد که از سوی مشاوران و عناصر نزدیک به رژیمهای مرتجع منطقه در شبکههای اجتماعی منعکس شد و بهصورت مستقیم و غیرمستقیم به نقش این رژیمها در وقوع جنایت اهواز اعتراف و اذعان کرد.
به هرحال آنچه مسلم است گروهک تروریستی «الاحوازیه» که از حمایت کاملاً علنی شماری از حکومتهای عربی حاشیه خلیجفارس برخوردار است و روابطی آشکار با این رژیمها دارد، نقش اصلی را در حمله تروریستی و جنایتکارانه روز 31 شهریور اهواز داشته است و این همان گروهکی است که ریشه آن به حزب «تضامن الدیمقراطی الاهواز» بازمیگردد. گروهکی که مقر اصلیاش در انگلستان و در شهر لندن است و سرکردگان آن به رغم داشتن گرایشاتی مشابه گرایشات تعصبآمیز و خشونتبار داعش، مورد انواع حمایتهای سیاسی و تبلیغاتی دولت انگلیس قرار دارند. البته اینگونه حمایتها، تنها جنبه تاکتیکی ندارد، بلکه طی سالهای متمادی به یک راهبرد کاری و عملیاتی در سیاست خارجی انگلیس تبدیل شده و دولتمردان لندن بهطور معمول از آن در پیشبرد سیاستهای خود بهرهبرداری میکنند. به عبارت دیگر، دولت انگلیس با پذیرش استقرار دفاتر مرکزی این نوع گروهکهای تروریستی در لندن، این گروهکها را در آستین خود نگه میدارد تا در زمان مناسب، از آنها بیشترین بهرهبرداریها را صورت دهد.
از سوی دیگر باید توجه داشت که این قبیل از گروهکها در پی روی کار آمدن دونالد ترامپ و در نتیجه افزایش تلاشهای مداخلهجویانه آمریکا در منطقه، وارد مرحله تازهای از فعالیتهای تروریستی خود شده و با توجه به چراغ سبزی که از واشنگتن دریافت میکنند، میکوشند تا با اثبات همسویی خود با سیاستهای آمریکا، از حمایتهای بیشتر سیاسی، اقتصادی و تبلیغاتی غرب بهرهمند شوند. به ویژه آنکه، رژیمهای مرتجع عربی و همچنین رژیم صهیونیستی با توجه به شکستهای پیدرپی منطقهای اخیر و با توجه به ضرباتی که از کشورهای محور مقاومت دریافت کردهاند، مترصد یافتن اهرمهایی هستند تا از طریق آن اقتدار روزافزون محور مقاومت، به ویژه ایران را تحتالشعاع قرار دهند.
در واقع از دیدگاه آمریکا و ارتجاع عربی، تحرکات تروریستی و جنایتکارانه این نوع گروهکها، مکمل مجموع سیاستها و فشارهایی است که ائتلاف عربی، عبری، غربی علیه جمهوری اسلامی ایران بهکار میبرند و به خیال خام خود، از این طریق خواهد توانست معادلات حاکم منطقه را برای بار دیگر به نفع خود تغییر دهد. حال آنکه در عرصه عمل، علاوه بر اثبات حقارت و ناتوانی عملیاتی خود، به واقعیتهای مهم دیگری اعتراف میکند که در تشریح موقعیت بسیار ضعیف آمریکا در منطقه و نشان دادن نگرانیهای تلآویو و ریاض از پیدایش شرایط جاری در منطقه، نقش قابل ملاحظهای دارد:
1- حمایت و جانبداری پنهان و آشکار آمریکا و انگلیس از حملات تروریستی در ایران، به روشنی ناامیدی آنها را از تأثیر مورد نظرشان در عرصه اعمال تحریمهای اقتصادی به اثبات میرساند و این واقعیت را برملا میکند که هم واشنگتن و هم لندن امیدوار نیستند که نتایج مورد نظرشان در اثر اعمال تحریمها علیه کشورمان، حاصل شود.
2- توسل غرب، ارتجاع منطقه و رژیم صهیونیستی به گروهکهای تروریستی و تشویق و ترغیب آنها به عملیات وحشیانه و قساوتآمیز در ایران، به این معنی است که طرحهای توطئهآمیز آنها برای به خیابان کشاندن مردم به شکست انجامیده و در این عرصه هم، آنها امیدی برای اعمال فشارهای بیشتر علیه ایران ندارند و لذا به حقیرترین و پستترین شیوهها برای پیشبرد سیاستهای خود روی آوردهاند.
3- دستیازیدن به حمله تروریستی و جنایتکارانه در اهواز، محدودیت دامنه عملیاتی و توانایی بسیار ناچیز ائتلاف عربی، عبری، غربی را در تحتالشعاع قراردادن مراسم باشکوه آن روز آشکار کرد و آنچه را که آنها درصدد پنهانکردن آن بودند، عیانتر ساخت.
4- ارتکاب چنین جنایتی در روز 31 شهریور، سالروز آغاز جنگ تحمیلی، از یکسو نشاندهنده همسویی آن با جنایات رژیم بعث عراق و وقوع این جنایت در مراسم رژه بسیار باشکوه نیروهای مسلح کشورمان، از سوی دیگر بیانگر عدم تحمل تجلی اقتدار ملی ایران از جانب غرب، ارتجاع عربی و رژیم صهیونیستی محسوب میشد. در واقع همانگونه که مقام معظم رهبری فرمودند: «جنایت اینها ادامه توطئه دولتهای دستنشانده آمریکا در منطقه است که هدف خود را ایجاد ناامنی در کشور عزیز ما قرار دادهاند. این مزدوران قسیالقلب که به روی زن و کودک و مردم بیگناه آتش میگشایند وابسته به همان مدعیان دروغگو و ریاکارند که پیوسته دم از حقوق بشر میزنند. دلهای پرکینه آنان نمیتواند تجلّی اقتدار ملی در نمایش نیروهای مسلح را تحمل کند.»
5- در نهایت شاهد بودیم که شبکه ایراناینترنشنال در اقدامی بیشرمانه مصاحبهای از سخنگوی گروه تروریستی الاحوازیه پخش کرد؛ اما بعد از آنکه داعش مسئولیت این عملیات را برعهده گرفت تمامی انتظارات دستاندرکاران شبکه ایراناینترنشنال برای بهرهبرداری از این ماجرای جنایتآمیز به ناامیدی تبدیل شد و آنان را که درصدد بودند تا این خونریزی تروریستی را دستمایه تبلیغاتی و فعالیتهای مزدورانه بعدی خود قرار دهند، با ناکامی مواجه کرد. البته با اینحال این رسوایی و شکست مانع از آن نشد تا این شبکه یا دیگر رسانههای غربی و صهیونیستی، از واژه تروریسم برای تشریح و توصیف ماجرای خونین اهواز استفاده و لااقل بخشی از واقعیت را منعکس کنند.
دیدگاه تان را بنویسید