مخالفان ترامپ از هر ابزاری برای استیضاح وی بهره میبرند
جنگ سیاسی
مخالفان دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا عزم خود را جزم کردهاند تا به هر طریقی شده رئیس کاخ سفید را استیضاح کنند.
مثلث/ سید محمد مرندی: آنها برای رسیدن به هدفشان روی نزدیکان ترامپ انگشت گذاشته و در حال افشاکردن پروندههای تخلفات آنها هستند تا بدین طریق ترامپ را در نهایت محکوم کنند. در این رابطه مطابق آنچه در خبرها منتشر شده مایکل کوهن، وکیل سابق ترامپ اعتراف کرده که در کمپین انتخاباتی دونالد ترامپ برای پیروزشدن او، به چندین نفر مبالغی را به صورت غیرقانونی پرداخت کرده است.
از سوی دیگر، پل منافورت، رئیس سابق ستاد انتخاباتی ترامپ در ۸ مورد از ۱۸ پرونده تقلب بانکی و مالیاتی که علیه او باز بود، محکوم شناخته شد. همچنین کوهن به جرائم متعدد خود از جمله فرار مالیاتی و تقلب بانکی اعتراف کرد. اما گفته میشود که مساله مهم برای تحقق استیضاح ترامپ، تحقیقاتی است که رابرت مولر در خصوص ارتباط کمپین دونالد ترامپ و روسیه انجام میدهد.
باوجود تمام این پروندهسازیها علیه ترامپ، به نظر من قضایای فعلی در آمریکا نوعی جنگ سیاسی علیه ترامپ است و این محکومیتها ربطی به قضیه روسیه ندارد. درواقع هیچ مستنداتی ارائه نشده که این اشخاص محکومشده با روسیه همکاری داشتهاند. کسانی که با ترامپ مخالف هستند از هر ابزاری استفاده میکنند تا او را تضعیف و برکنار کنند ولی در حال حاضر مستندی را ارائه ندادهاند که بر اساس آن بتوانند ثابت کنند که ترامپ در انتخابات با روسها دست به یکی کرده است. لذا به نظر میرسد که بحث روسیه
یک داستان انحرافی است.
بخشهای زیادی از حاکمیت آمریکا مشکلات عدیدهای با ترامپ دارند و از هر بهانهای استفاده میکنند که وی را وادار به برکناری کنند. لذا تمام پروندههای اطرافیان ترامپ را رو کرده و از آنها اطلاعاتی کسب میکنند؛ همچنین دور از تصور نیست که این افراد (اطرافیان ترامپ که محکوم شدهاند) با هدف آنکه تخفیفهایی در جرمشان بگیرند، ادعاهایی علیه ترامپ مطرح کنند. ولی تا امروز در ارتباط با تبانی کمپین انتخاباتی ترامپ با روسیه که مشکل و بهانه اصلی برای استیضاح ترامپ است، موضوعی
ثابت نشده است.
در میان مخالفان حکومتی ترامپ بدون شک دموکراتها در صف نخست قرار دارند و این حزب اگر بتواند در انتخابات میاندورهای برنده شود و اکثریت کنگره را در اختیار بگیرد، استیضاح ترامپ را تا پایان دنبال خواهد کرد. اما هنوز نمیتوان با قطعیت گفت که آنها حتی در صورت پیروزی در انتخابات میاندورهای کنگره، موفق شوند استیضاح را با موفقیت انجام دهند. زیرا محبوبیت ترامپ داخل آمریکا کم نیست و اغلب سفیدپوستان آمریکا حامی ترامپ هستند. بنابراین در این مقطع جمهوریخواهان
با این حرکت همسویی نخواهند داشت.
همچنین اکثریت مطلق برای سرنگونی وی کفایت نمیکند و بحث استیضاح حساب و کتاب خود را دارد. روند استیضاح در ایالات متحده آمریکا قانونی است که طبق قانون اساسی ایالات متحده آمریکا پیشبینی شدهاست. قانون اساسی ایالات متحده آمریکا به کنگره ایالات متحده آمریکا حق داده است که علیه مقامات رسمی کشور به جرم ارتکاب جرائم بزرگ و خائنانه، اقامه دعوا کرده و در صورت محکومشدن، آنان را از کار برکنار کند. این جرایم شامل خیانت، دریافت رشوه، جرائم سنگین اجتماعی وادای شهادت دروغ زیرسوگند است.
استیضاح از دو طریق قابل طرح است؛ اول اینکه ممکن است دیوان عالی فدرال ایالات متحده آمریکا علیه یکی از مقامات رسمی کشور اعلام جرم کند و از کنگره بخواهد که فرد مزبور را به دلیل ارتکاب عمل مجرمانه استیضاح نماید. اما در شیوه دوم، کنگره خود رأسا و مستقیما وارد عمل میشود و علیه یک مقام دولت فدرال اعلام جرم میکند.
در هر دو شکل ابتدا باید موضوع استیضاح به تصویب اکثریت مجلس نمایندگان ایالات متحده آمریکا برسد، سپس این مجلس از مجلس سنای ایالات متحده آمریکا درخواست میکند دادگاه تشکیل دهد و متهم را محاکمه نماید. در چنین صورتی مجلس سنا به یک دادگاه تبدیل میشود و سناتورها هر یک نقش دادستان را ایفا میکنند. در این جلسات رئیس دیوان عالی فدرال به اداره دادگاه میپردازد و متهم نیز باید در مقابل اتهامات از خود دفاع نماید. پس از شنیدن دفاعیات طرفین، اتهام به رای گذاشته میشود و اگر اکثریت سناتورها رای به مجرمیت بدهند، مقام دولتی از کار برکنار خواهد شد. استیضاح صرفاً به رئیسجمهور ایالات متحده آمریکا یا اعضای کابینه محدود نمیشود و از این شیوه میتوان علیه نمایندگان مجلس، سناتورها، قضات دیوان عالی فدرال و حتی قضات دادگاههای بخش و به عبارتی هر مقام رسمی استفاده کرد و وی را به دادگاه کشاند.
در طول تاریخ ایالات متحده، تنها دو رئیسجمهور در سنا محاکمه شدهاند. در هر دو مورد نیز آنان با آرای بسیار اندک از خطر برکناری نجات یافتند. اندرو جانسون و بیل کلینتون تنها رؤسای جمهوری بودند که تجربه تلخ محاکمه در زمان حضور در کاخ سفید را پشت سر گذاشتند و هر دو تنها با یک رأی اضافه توانستند به ریاست جمهوری خود ادامه دهند. در خصوص رسوایی اخلاقی بیل کلینتون و ارتباط وی با مونیکا لوئینسکی، کارآموز سابق کاخ سفید، رئیسجمهور آمریکا به ادای شهادت دروغ، شکستن سوگند و گمراه کردن دادگاه از دستیابی
به حقیقت متهم شده بود.
دادگاه کلینتون ماهها اخبار سیاسی آمریکا را تحتالشعاع قرار داده بود و به یک بحران اخلاقی در سطح این کشور تبدیل شد. وی پس از ماهها انکار مجبور شد در یک برنامه مستقیم تلویزیونی رسماً از مردم آمریکا به دلیل شهادت دروغ
عذرخواهی کند.
به هر صورت اگر شرایط برای استیضاح ترامپ مهیا و وی در نهایت مجبور به برکناری شود، مایک پنس، معاون وی عهدهدار امور خواهد شد. در رابطه با ویژگیهای پنس باید توجه داشت که سیاستها و مواضع وی نهتنها به ترامپ بسیار نزدیک است، بلکه در برخی مسائل مانند نزدیکی به صهیونیستها حتی تندروتر و ایدئولوژیکتر از ترامپ است. لذا با برکناری ترامپ خیلی تفاوتی در مواضع و سیاستهای آمریکا ایجاد نمیشود. به طور کلی برخلاف بسیاری از تحلیلهای رایج مبنی بر اینکه اگر هیلاری کلینتون دموکرات رای میآورد شرایط برای ایران بهتر بود، من معتقد هستم که اوباما یا هیلاری کلینتون برای کشورهایی چون ایران بهتر از ترامپ نیستند. اگر کلینتون روی کار میآمد او نیز همین مسیر ترامپ را طی میکرد فقط با گامهای سنجیدهتر و آهستهتر. در این میان حُسنی که ترامپ دارد این است که نزد اغلب کشورهای جهان یک شخص منفور است و این انزوای آمریکا به نفع ایران است.
لذا اگر ترامپ برکنار شود شرایط برای ایران خیلی تفاوت نمیکند اما بودن او، مزایایی برای ایران دارد. همانگونه که اشاره شد چون ترامپ با اغلب کشورهای جهان مشکل دارد نمیتواند اجماعسازی کند و این فرصتی برای ایران و کشورهایی که با آمریکا در تقابل هستند، تلقی میشود. نباید تصور شود که دموکراتها خیلی با ایران همسو هستند؛ باید به خاطر داشته باشیم که هیلاری کلینتون یک بار ایران را تهدید به نابودی کرد. گرچه هیچ وقت دست به چنین اقدامی علیه ایران نخواهند زد اما به طور کلی نگرش رهبران آمریکایی، ضدیت با ایران است. همین تحریمهایی که امروز علیه ایران وجود دارد یا قرار است در آبان ماه از سر گرفته شود، تحریمهایی هستند که باراک اوباما علیه کشور ما اعمال کرد. اوباما چون در حوزه اجماعسازی موفقتر و زرنگتر از ترامپ بود توانست در سطح جهانی علیه ایران یارگیری کند. در عین حال از آنجاییکه تحریمها مصادف با برخی آشوبهای داخلی در ایران بود و چون روسیه و چین گمان میکردند که ایران در حال تضعیف است مانند امروز در حمایت از ایران و مخالفت با طرحهای آمریکا برنیامدند. بنابراین گرچه آنها قطعنامههای ضدایرانی را تعدیل میکردند اما در نهایت آن قطعنامهها تصویب شد، لذا اوباما توانست به خوبی یارگیری کرده و تحریمهای شدیدی را علیه کشور ما به تصویب برساند.
در نتیجه امروز که ترامپ در کاخ سفید حضور دارد، چون شخصیت منفوری است و نمیتواند اجماعسازی کند. این مساله باعث شده که بین ایران با کشورهای مختلف چون روسیه، ترکیه، چین و برخی کشورهای دیگر نوعی همگرایی ایجاد شود.بنابراین شاید برخی سیاستهای ترامپ به ضرر ایران باشد اما رفتارهای غیرمتعارف او در سطح بینالملل، امتیازهایی برای تهران دارد.
دیدگاه تان را بنویسید