جامعه جهانی در زمینه تحریم سراسری علیه ایران قانع نشده است
بیاثریگروه اقدام ایران
خروج یکجانبه آمریکا از برجام، ظاهرا فاز اول اقدامات ضدایرانی تیم ترامپ در آمریکا محسوب میشود؛ چرا که پس از آن شاهد بازگشت فاز اول تحریمها هستیم و اکنون نیز بحث تشکیل گروه اقدام ایران به ریاست برایانهوک مطرح شده است. تشکیل این گروه از پیشتر در دستور کار کاخ سفید بوده و مهمترین وظیفه این گروه نیز آن است که عدم همراهی دیگر کشورها با تهران را در تحریمها و فشار پیگیری کند. این گروه در این راستا تلاش دارد تا کشورهای جهان را ترغیب و بعضا تهدید کند که از روابط با ایران دست کشیده تا اجماعی جهانی را علیه تهران سامان دهد.
البته باید این نکته را در نظرگرفت که تشکیل گروه اقدام ایران اتفاق غیرمنتظرهای نبود. طی سالیان گذشته همواره برنامههایی مشابه در دستور کار ایالات متحده بوده است. اگر بخواهیم در مقام مقایسه یک مورد را بررسی کنیم، در دولت اول باراک اوباما و در زمان حضور هیلاری کلینتون در سمت وزارت امورخارجه آمریکا، دولت این کشور تصمیم به ایجاد سفارت مجازی ایران گرفت که مرکز اصلی آن در امارات قرار داشت، در آن زمان، دولت آمریکا با تغییر رویکرد خود نسبت به ایران تلاش کرد ارتباط نزدیکتری را با جامعه ایران برقرار کند. این اتفاق رخ نداد و به اندازهای که تصور میشد، سفارت مجازی موثر واقع نشد و کارآمد نبود. از همین رو به نظر میرسد برنامه و رویکرد جدید دولت دونالد ترامپ هم دچار چنین سرنوشتی خواهد شد. البته چنین اتفاقی ضرورتا به دلیل آن نخواهد بود که ایران در برابر تحریمها آسیبپذیر هست یا نیست یا توان مقاومت در برابر این فشارها را دارد یا خیر، بلکه به این دلیل است که جامعه جهانی در این زمینه با ایالات متحده برای یک تحریم سراسری علیه ایران قانع نشده است. طبق قطعنامه ٢٢٣١ سازمان ملل متحد، تمامی کشورها ملزم شدهاند که از اعمال تحریمهای هستهای علیه ایران خودداری کنند و اجرای قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل یکی از اصول حقوق بینالملل است، از همین رو کشورها از تحریمهای ایالات متحده تبعیت نمیکنند. در حال حاضر دور از انتظار است که هیاتهای دیپلماتیک ایالات متحده در قالب گروه اقدام ایران بتوانند دستاوردی بیش از آنچیزی که تاکنون به دست آوردهاند داشته باشند. از این جهت میتوان گفت که به نظر نمیرسد که این کارگروه بتواند تحولی اساسی در وضع موجود ایجاد کند. البته در پاسخ به انتظارات حامیان ضدبرجامی دونالد ترامپ که هم در داخل و هم در خارج از ایالات متحده هستند، ضرورت داشت که آمریکا دست به یک اقدام عملی بزند تا نشان دهد به موازات بازگشت تحریمها اقداماتی برای جلب حمایت عمومی از این اقدام دولت آمریکا در حال انجام است. به جز این موضوع بعید به نظر میرسد که این کارگروه بتواند نقش موثرتری را در روابط خصمانه و بسیار متلاطم با ایران ایجاد کند. همچنین پیگیری گفتوگوهای غیرهستهای درباره ایران همواره بخشی از راهبرد اصلی دولت آمریکا حتی در دولتهای پیشین این کشور بوده است و در قالب چنین راهبردی همواره چهرههایی از سوی واشنگتن درحال رایزنی با کشورهای مختلف درباره ایران بودهاند؛ اما اتفاقی که اینک افتاده، این است که تشکیل چنین گروهی بیشتر وجه تبلیغاتی دارد و میکوشد با نشان دادن عزم و اراده جدی دولت آمریکا بر افکار عمومی تأثیرگذار باشد. یعنی این طور نیست که تصور کنیم وظایف جدیدی به این گروه محول شده است.
در رابطه با انتخاب برایان هوک برای این پست نیز پرسشهایی مطرح است مبنی بر اینکه چرا فردی که سابقه مخالفت با ترامپ را درکارنامه خود دارد به عنوان مسئول گروه اقدام ایران انتخاب شده است؟ درباره سابقه این فرد باید گفت برایان هوک در سابقه همکاری خود با دولت ترامپ فراز و فرودهای فراوانی را طی کرده است. در زمان انتخابات ریاست جمهوری از منتقدین ترامپ بود اما بعد به عنوان رئیس بخش سیاستگذاری وزارت امور خارجه آمریکا از سوی تیلرسون انتخاب شد. اگرچه حضور هوک در ابتدا با مخالفتهای ترامپ مواجه بود اما تیلرسون توانست ترامپ را برای حضور هوک قانع کند. مساله اینجاست که هوک از جمله اشخاصی است که در ساختار بوروکراتیک آمریکا به عنوان کارمند حرفهای مطرح است. در آمریکا برخی مقامات سیاسی و دولتی به واسطه روابط سیاسی و نزدیک با رئیسجمهور یا حمایت مالی از او سمتی را دریافت کردهاند اما برخی هم با تغییر دولتها کماکان در ساختار حضور دارند. هوک هم از جمله همین افرادی است که در ساختار و بدنه وزارت امور خارجه آمریکا جای دارد و با آمدن و رفتن دولتها، جناحها و احزاب تغییری در جایگاه او ایجاد نشده است. البته این افراد باید قابلیت انطباق با سیاستهای کلان هر دولت و جناح را داشته باشند. شاید هوک بیشتر با تیلرسون همنظر بود اما او میتواند مواضع پمپئو را هم تامین کند. لذا هوک علیرغم انتقاد خود به برخی سیاستهای ترامپ و مخالفت با خروج از برجام این توانایی را دارد که برنامههای گروه اقدام ایران را در خصوص فشار بر تهران عملی کند. از دیگر سو انتخاب هوک به این سمت، نشان از اعتماد دولت ترامپ و شخص پمپئو به وی دارد.
این در حالی است که اکنون این پرسش مطرح است که آیا واشنگتن موافق به اجماعسازی علیه ایران خواهد شد یا بالعکس، تلاشهای اروپا موجب کاهش فشارهای ایالات متحده بر ایران میشود؟ در پاسخ به این پرسش باید از دو منظر نگاه کرد. در بحث حکومتی و حاکمیتی، اتحادیه اروپا در بالاترین سطح، حمایت خود را از برجام اعلام کرده و حتی بریتانیا که روابط ویژه با آمریکا دارد به درخواستی که توسط سفیر ایالات متحده در این کشور مطرح شد مبنی بر حمایت لندن از موضع واشنگتن در خروج از توافق هستهای جواب رد داد. با این وجود تمام شواهد، قرائن و اخبار حکایت از آن دارد که شرکتهای اروپایی یا بازار ایران را ترک کردهاند یا سرمایهگذاریهایشان را کاهش دادهاند یا اعلام کردهاند که سرمایهگذاریهایشان را کاهش خواهند داد. البته انتظاری جز این نیز نمیرفت. از روز 8 ماه می که دونالد ترامپ خروج آمریکا از برجام را اعلام کرد، قابل پیشبینی بود که شرکتهای اروپایی تاب و توان ایستادگی در برابر فشارهای آمریکا را نخواهند داشت. فقط این نکته را باید درنظر داشت که بعضا در سیاستهای اعلامی از سوی شرکتهای اروپایی شاهد تاکید بر خروج از بازار ایران هستیم اما تجربه تاریخی نشان داده که در قبال ایران، کوبا و کره شمالی، مواردی از نادیدهگرفتن تحریمها وجود دارد؛ لذا گرچه پیچیدگی وضعیت مالی و نگرانی از تنبیههای آمریکا باعث میشود که شرکتها بیشتر احتیاط کنند اما این همکاریها به صفر نمیرسد.
اما برنامه مهمتر و فوریتر این گروه، کاهش فروش نفت ایران به مرز صفر تا 4 نوامبر یعنی زمان بازگشت تحریمهای ثانویه است. این در شرایطی است که با توجه به مسائل ذکر شده، به نظر میرسد علیرغم تمام تهدیدهایی که آمریکاییها مطرح میکنند، امیدی به قطع کامل و صددرصدی فروش نفت یا همکاریهای بانکی در قبال ایران وجود ندارد.
در رابطه با میزان مقاومت اروپاییها در مقابل سختگیریها و فشارهای آمریکا نیز میتوان گفت آنها فعلا در مرحله اول نشان دادهاند که اتفاق خاصی نمیافتد و بسته پیشنهادی هم لااقل در افکار عمومی به حاشیه رانده شده است. درواقع ایران ابراز نارضایتی کرده و به نظر میرسد که اروپا بیش از آنچه در بسته پیشنهادیشان پیشنهاد دادهاند، نمیتواند قدمهای بزرگتری بردارد.
البته اصل ماجرا از 4 نوامبر به بعد است؛ یعنی باید تحریمهای نفتی و بانکی علیه ایران بازگردد تا در آن مقطع مشخص شود که آیا ایالات متحده عزم و اراده جدی برای عملکردن به تهدیداتش دارد یا خیر. به عنوان مثال آیا واشنگتن میتواند شرکتها و بانکهای دولتی چین را به دلیل همکاری با ایران تحریم کند یا شرکتها و نهادهای دولتی اروپایی را در مقابل همکاری با ایران مجازات خواهد کرد یا خیر؟ همچنین این مساله مطرح است که آیا در نهایت آمریکا به اعمال تخفیفهایی برای طرفهای مختلف تن خواهد داد یا اینکه به صورت سختگیرانه تحریمها را علیه ایران و کشورهایی که آن را اجرا نمیکنند، اتخاذ و عملیاتی خواهد کرد؟ لذا با گذشت چند هفته از تاریخ 4 نوامبر و بازگشت دور دوم تحریمهای آمریکا میتوان ارزیابی بهتری از عملکرد دیگر کشورها در مقابل ایران یا حتی میزان سختگیری آمریکا ارائه داد.
دیدگاه تان را بنویسید