آیا آمریکا واقعا به دنبال مذاکره است؟
چندصدایی در واشنگتن
دولت آمریکا با بازگرداندن تحریمهای هستهای علیه ایران از سهشنبه 7 اوت 2018، نهفقط رسما توافق هفت کشور و نماینده اتحادیه اروپا در برجام را زیرپا گذاشت، بلکه قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل مورخ 20 ژوئیه 2015 را نیز نقض کرد. در حالی که مستند به 12 گزارش فصلی آژانس بینالمللی انرژی اتمی به عنوان عالیترین مرجع نظارت بر فعالیت هستهای کشورهای جهان، ایران به طور کامل به تمامی تعهدات خود ذیل توافق برجام عمل کرده است، لذا آیندگان چنین قضاوت خواهند کرد که آمریکا ناقض قوانین بینالمللی و ایران پایبند به قوانین بینالمللی بود؛ فارغ از اینکه سرانجام جنگ ارادهها میان تهران و واشنگتن چه خواهد شد. البته در این میان هدف آمریکا از بازگشت این تحریمها نیز جای بررسی دارد که در تبیین آن به صورت خلاصه میتوان به موارد زیر اشاره کرد.
در مورد ایران
- تحت فشار قراردادن تهران با هدف گفتوگوی مجدد و اینبار فراگیرتر از موضوع هستهای.
- اگر ایران به گفتوگوی مجدد تن نداد، واداشتن تهران به تغییرات مدنظر واشنگتن در داخل و خارج از ایران.
- اگر ایران به تغییرات مدنظر آمریکا تن نداد، پیش بردن ایران تا سرحد بروز شورش و تلاش برای فروپاشی از درون
- اگر ایران تا سر حد فروپاشی از درون پیش نرفت، اقدام به سرنگونی نظام.
در مورد جهان
- اثبات نقش رهبری سیاسی – اقتصادی آمریکا در جهان.
- واداشتن متحدان و رقبا به تمکین از تصمیمات سیاسی – اقتصادی در آمریکا.
- محروم کردن متحدان و رقبا از ظرفیتهای اقتصادی ناشی از همکاری با ایران .
- از دور خارجکردن ایران به عنوان عضو موثر اوپک از بازار جهانی نفت و ایجاد فرصت برای نفت شیل.
- نظم بخشیدن به مناسبات سیاسی – امنیتی در منطقه خاورمیانه.
با توجه به اهداف ترسیمشده برای بازگرداندن تحریمهای هستهای آمریکا علیه ایران، دور از انتظار خواهد بود بدون تحقق حداقل بخشیهایی از اهداف فوق، ملیگرایان ضدچندجانبهگرایی در ایالات متحده به نمایندگی دونالد ترامپ تحریمها علیه ایران را کاهش دهند.
مگر اینکه ایران در نظم آمریکایی منطقه حل شود و جهان، سروری ایالات متحده بر نظامات سیاسی – امنیتی – مالی بینالمللی را بپذیرد که اصلا قابل انتظار و پذیرش نیست. در این میان شاهد هستیم که ترامپ باوجود پیش بردن سیاستهای سفت و سخت تحریم و فشار علیه ایران اما صحبت از مذاکره میکند. هدف اصلی دونالد ترامپ، رئیسجمهوری آمریکا از مطرحکردن پیشنهاد مذاکره با تهران رسیدن به یک توافق بزرگ با ایران و حل برخی از مشکلات 40 ساله در روابط دوجانبه و منطقهای است. اما حتی اگر این اتفاق هم نیفتد و این توافقات حاصل نشود برای ترامپ یک مذاکره نمایشی نیز کفایت میکند چرا که در ایالات متحده آمریکا انتخابات میاندورهای کنگره نزدیک است و مذاکره با کرهشمالی آنگونه که انتظار میرفت تغییر رفتار پیونگیانگ را به همراه نداشت که بتواند از آن بهعنوان یک دستاورد بزرگ استفاده کند. بنابراین در همین حد که دیداری میان مقامات ارشد ایالات متحده آمریکا و ایران شکل بگیرد تا ترامپ بتواند به زعم خود اعلام کند که ایران کوتاه آمده و به خواستههای آمریکا تن داده برای او کافی است. اما اگر این سناریو نیز شکل نگیرد، مقامات ضدایرانی در آمریکا امیدوار هستند که مشکلات اقتصادی به قدری در ایران گسترش پیدا کند که به آشوبهای خیابانی و شورش تهیدستان منجر شود و نظام بر سر یک دوراهی تن دادن به مذاکره با آمریکا یا فروپاشی از درون قرار بگیرد. ارزیابی آمریکا این است که در این سناریو، در نهایت ایران راه نجات را پیش میگیرد و به مذاکرات تن خواهد داد. حال بنابر ادعای آنها شاید چنین سناریویی به سرعت رخ ندهد اما آنها معتقد هستند که در نهایت مذاکره شکل میگیرد. در چنین شرایطی گزینه مطلوب برای جمهوری اسلامی آن است که اگر واقعا میخواهد با آمریکا مذاکره کند پیش از آنکه مشکلات اقتصادی بر اثر تحریمها عمیقتر شود، پای میز مذاکرات حاضر شود تا ترامپ و تیم ضدایرانی او نتوانند مدعی شوند که ایران تحت فشار به مذاکرات تن داده است. از دیگر سو با در نظر گرفتن سیاستهای واشنگتن در قبال تهران میتوان گفت که دو اتفاق به شکل موازی در حال رخدادن است. از یک سو دولتهایی چون روسیه، چین، هند، ترکیه و کشورهای اروپایی در سطح سیاسی قویا مخالفت خود را با تحریمهای یکجانبه و فاقد مشروعیت آمریکا اعلام کردهاند و خود را ملزم به تبعیت از این تحریمها نمیدانند ولی از سوی دیگر به موازات همین عزم جدی سیاسی در عالیترین سطوح نهادهای حاکمیتی در سطح جهان، به نظر میرسد شرکتهای خصوصی تاب ایستادگی در برابر تحریمهای آمریکا را ندارند. اخباری که منتشر میشود موید آن است که شرکتهای بزرگ طرف تجاری با ایران در بخشهای سرمایهگذاری صنعتی، بیمه، کشتیرانی، حملونقل و حتی در بحث خرید نفت، یکی پس از دیگری در حال قطع همکاری با کشور ما هستند. از این جهت میتوان گفت متاسفانه جهان یا شرکتهای بزرگ نمیتوانند وزن اقتصادی ایالات متحده آمریکا و اهمیت دلار را نادیده بگیرند. موارد مربوط به تحریمهایی که از هفته گذشته اجرایی شد، مشخص است اما تا به حال از سوی هیچ شرکت بزرگی مشاهده نشده است که اعلام کند تحریمهای آمریکا را نادیده خواهد گرفت. اما در مورد مسئله فروش نفت به نظر میرسد رایزنیها ادامه خواهد داشت و تا روزی که تحریمها اعمال شود، مقاومتهایی صورت خواهد گرفت. البته من بهشخصه خیلی در این رابطه خوشبین نیستم. بسته پیشنهادی ارائهشده توسط اروپا که هنوز خیلی جزئیات آن مشخص نشده نیز حکایت از آن دارد که جمهوری اسلامی ایران از پیشنهادات اروپا خیلی راضی نیست. لذا حتی این بسته پیشنهادی که بزرگترین اقدام عملی در برابر تحریمهای آمریکاست فعلا نمیتواند مشکلات تجاری ایجادشده را رفع کند. منابع غیررسمی اعلام کردهاند که روسیه و چین تاکید داشتهاند که بدون پوشش حمایتی اتحادیه اروپا قادر به ادامه مسیر نیستند. باید توجه داشت اگر دولتها اعلام کردهاند که از تحریمهای یکجانبه آمریکا پیروی نخواهند کرد به این دلیل است که آن را نقض حاکمیت خود میدانند و دلیلی ندارد که فرامین اجرایی رئیسجمهور یک کشوری برای کشوری دیگر لازمالاجرا باشد. درواقع جامعه جهانی همواره از مذاکره و گفتوگو میان دولتها و حل مشکلات از راه دیپلماتیک استقبال میکنند. این استقبال در تمام سطوح مذاکره حتی در مذاکرات دشواری چون آینده سوریه، بحران یمن یا آینده کره شمالی هم دیده میشود. اما درباره پیشنهاد مذاکره رئیسجمهوری آمریکا باید نکاتی را مدنظر قرار داد. طی ساعات پس از سخنرانی ترامپ، نوعی چندصدایی و تناقض و حتی با نگاهی بدبینانه نوعی تقسیم کار را میان مسؤلان ایالات متحده آمریکا مشاهده کردیم. رئیسجمهوری آمریکا مقابل لنز دوربینها صراحتا اعلام میکند که مایل است با ایران بدون هرگونه پیششرط مذاکره کند، دو ساعت بعد وزیر امور خارجه آمریکا به عنوان مسئول دیپلماسی این کشور در مصاحبهای 12 شرط پیشین خود را در قالب سه شرط اعلام میکند. درباره این تناقض میتوان دو دیدگاه را مورد بررسی قرار داد؛ دیدگاه نخست این است که ما با یک اختلاف دیدگاه مواجه هستیم یعنی میان رئیسجمهوری و وزارت امورخارجه تناقض نظر وجود دارد و آقای ترامپ موضوع مذاکره را به صورت فیالبداهه و بدون نظر کارشناسی مطرح کرده باشد. در چنین صورتی بدنه دستگاه دیپلماسی از او پیروی نخواهند کرد و این سردرگمی را برای ایران در پی خواهد داشت که طرف مذاکره با ایران، آمریکای با ترامپ یا بدون ترامپ و یا آمریکای مایک پمپئو است. از منظر دیگر میتوان گفت که مقامات آمریکایی در تلاش هستند همزمان به عدم همراهی اروپا، نقش پلیس خوب و بد را میان خود تقسیم کنند. با چنین تقسیمبندی تکلیف جمهوری اسلامی مشخص نخواهد بود که با پلیس خوب مواجه است یا پلیس بد و بالاخره حرف چه کسی مورد قبول است؟ این وضیعت متزلزل و متناقض در سطح جهانی و حتی برای خود رسانههای آمریکایی هم علامت سوال است.
دیدگاه تان را بنویسید