اردوغان امروز با اردوغان دیروز تفاوت دارد
گذار به واقعگرایی
انتخابات سراسری ترکیه روز ۲۴ ژوئن ۲۰۱۸ برابر با سوم تیرماه ۱۳۹۷ خورشیدی و 17 زودتر از موعد تعیینشده، برگزار خواهد شد. برگزاری انتخابات پیشرو در ترکیه، پرسشهای متعددی را در خصوص شرایط آتی منطقه و معادلات حاکم بر مناسبات این کشور با همسایگانش پدید آورده است؛ البته این گونه پرسشها، مبتنی بر این احتمال دور از ذهن است که رجب طیب اردوغان و حزب تحت سرپرستی وی برخلاف دورههای قبلی انتخابات، از پیشی گرفتن بر رقبایشان عقب بمانند و آرای لازم برای قرار گرفتن در راس امور اجرایی ترکیه را کسب نکنند. به هرترتیب و با وجود اغلب نظرسنجیهایی که بر پیروزی حتمی اردوغان در انتخابات سوم تیرماه تاکید دارند، همسایگان این کشور مترصد شرایط حاکم بر مبارزات انتخاباتی ترکیه و جویای تخمینها و برآوردهایی هستند که درباره نتایج این انتخابات ارائه میشود.
مشخص است که باقیماندن اردوغان در سمت ریاستجمهوری ترکیه، در مقایسه با کنار رفتن وی از این سمت، تفاوتهای زیادی در عرصههای راهبردی دارد و شکست احتمالی وی در انتخابات آینده میتواند تغییرات قابل ملاحظهای را در روند اداره داخلی و همچنین سیاست خارجی ترکیه ایجاد کند. این موضوعی است که از دید کارشناسان ایرانی مسائل ترکیه پنهان نمانده و این کارشناسان در اظهارنظرها و نوشتههای خود به بررسی آن پرداخته و تأثیرات ماندن یا رفتن اردوغان از صحنه قدرت ترکیه را بر سیاست خارجی ایران و از آن بالاتر، بر منافع منطقهای کشورمان مورد مقایسه قرار دادهاند.
در این نوع اظهارنظرها، پرسش اساسی این است که انتخاب مجدد اردوغان به ریاستجمهوری ترکیه، تا چه اندازه خواهد توانست زمینهساز تثبیت روند کنونی در منطقه و درنتیجه، تحققبخش خواستههای ایران در افزایش توانمندیهای نظامی و سیاسی کشورهای محور مقاومت باشد؟ و پرسش اساسی دیگر اینکه در صورت قرارگرفتن فرد دیگری در سمت ریاستجمهوری ترکیه، معادلات کنونی حاکم بر منطقه، چه سمت و سویی را در پیش خواهد گرفت و به تبع آن چه سودها و زیانهایی متوجه ایران خواهد شد؟
البته در پاسخ به این پرسشها، باید به این نکته بسیار مهم توجه داشت که «اردوغان امروزی»، نهتنها با اردوغان پانزده سال پیش (2003) که وی بهعنوان نخستوزیر در رأس امور اجرایی ترکیه قرار گرفت، بلکه با اردوغان 6 سال پیش که مداخلات نظامیاش را در سوریه آغاز کرد، تفاوتهای زیادی دارد؛ زیرا وی در فاصله این سالها، دگردیسیهای مختلفی را تجربه کرده است، وبنابراین آنچه امروز باید در بررسی و سنجش تأثیرات باقیماندن اردوغان در رأس قدرت مورد توجه قرار گیرد، اردوغانی است که در صحنههای راهبردی، به ویژه در سیاستهای منطقهای، خط مشی متفاوتی را دنبال میکند و در عرصه عمل، از بسیاری از بلندپروازیهای منطقهای گذشتهاش دست برداشته است.
در واقع «اردوغان امروزی» بهخوبی میداند که تحقق شعارهای مبتنی بر براندازی نظام سیاسی سوریه و همچنین برآوردهشدن آرزوی وی برای «نماز خواندن در مسجد بزرگ دمشق» تا چه اندازه امکانناپذیر است و تا چه اندازه میتواند ترکیه را در باتلاقی از گرفتاریها فروبرده و توان اقتصادی و سیاسی این کشور را کاهش دهد. «اردوغان امروزی» مدت بیش از دو سال است که «احمد داوود اوغلو»، نویسنده کتاب «عمق استراتژیک» و طراح و مجری دکترین «نوعثمانگرایی» را از صحنه قدرت کنار گذاشته و نگرش نسبتا واقعبینانهای را نسبت به توانمندیهای ترکیه و معادلات حاکم بر منطقه پیدا کرده است.
از این مسائل که بگذریم، کودتای نافرجام تابستان 1395 هم از جمله وقایعی است که اردوغان را با بخشی دیگر از واقعیتهای جهانی و منطقهای آشنا کرد؛ وی توانست از دریچه وقایع مرتبط با این کودتا، دوستان و دشمنان منطقهای خود را بهتر بشناسد و با آگاهی از نقش بسیار موثر ایران در خنثیکردن خطر این کودتای نظامی، سیاست تازهای را مبتنی بر همگرایی با جمهوری اسلامی ایران و روسیه به اجرا درآورد. در واقع این تحول که در فضاهای رسانهای از آن به عنوان «تغییر 180 درجهای آنکارا» در روابطش با ایران و کشورهای محور مقاومت نامبرده شده از «اردوغان گذشته»، اردوغان تازهای ساخت که برخلاف گذشته، نهتنها اعتماد چندانی به آمریکا و متحدین منطقهایاش در جهان عرب ندارد، بلکه روابط سرد و متزلزلی را با واشنگتن و پایتختهای ارتجاعی منطقه آغاز کرده است. این واقعه همان چیزی بود که اردوغان را برای ورود جدّی و آشکار به ائتلاف سهگانه «ایران، روسیه و ترکیه» آماده کرد و وی را واداشت تا در قالب مذاکرات پیاپی آستانه، به راهحل سیاسی در سوریه بیندیشد.
روشن است که باقیماندن چنین اردوغانی (که با عنوان «اردغان امروزی» از او یاد کردیم) در رأس قدرت ترکیه، نهتنها تهدیدات چندانی را متوجه منافع ایران نمیسازد، بلکه وی با درک واقعیات منطقه، روند رو به رشد اقتدار کشورهای محور مقاومت را امری اجتنابناپذیر و جریانی همسو با منافع ملی تمامی ملتها میداند. اردوغانی که ضررها و زیانهای اقتصادی و سیاسی ناشی از مداخلات نظامی در سوریه و عراق را در عرصه عمل تجربه کرده و به همین نسبت، به فواید همراهی و همنوایی با سیاستهای منطقهای ایران واقف شده است. «اردوغان امروزی» بهخوبی شاهد بود که اگر همکاریها و همسوییهایش با ایران نبود، پروژه خطرناک تجزیه اقلیم کردستان عراق با لابیگریهای اسرائیل و کشورهای مرتجع منطقه در همان سال گذشته به موفقیت نائل شده بود و در نتیجه آن، تمامیت ارضی ترکیه نیز در معرض خطرات و تهدیدات جدی قرار گرفته بود.
افزون بر آنچه گفته شد، باید به سستشدن پیوندهای اردوغان با آن بخش از شاخههای افراطی اخوانالمسلمین که به خصومتورزیهای چندسالهای علیه جمهوری اسلامی ایران مبادرت کردند نیز اشاره کنیم؛ موضوعی که سبب شد تا اردوغان از حمایتهای بیدریغ و پنهانی از گروهکهای تروریستی و تکفیری فعال در سوریه دست بردارد و این نوع حمایتها را به حداقل کاهش دهد. در واقع اینک اردوغان بهخوبی واقف شده است که حمایتهای او از این گروهکها، تا چه اندازه موجب زیانها و خسرانهای جبرانناپذیر برای ترکیه شده و چگونه وجهه او را در داخل و خارج منطقه مخدوش کرده است. البته آنچه مسلم است، تمامی این مسائل، تنها یک روی قضایا را نشان میدهد؛ بهخصوص که هر زمان این احتمال وجود دارد که «اردوغان امروزی» نیز به طمع دلارهای نفتی ارتجاع عربی یا برخورداری از حمایت سیاسی و تبلیغاتی برخی از کشورهای غربی، چرخش دوباره و زیانباری را به سوی سیاستهای نادرست گذشته داشته باشد. چرخشی که البته احتمال آن بسیار کم و ضعیف است و در عرصه عمل، غیرممکن مینماید. به همین خاطر، باقیماندن وی در عرصه قدرت، در مقایسه با گزینههای دیگر به نفع ایران تلقی و برآورد میشود.
دیدگاه تان را بنویسید