چشمانداز تنشآفرینی عربستان در رقابت با ایران چگونه است؟
از موازنهبخشی تا ائتلافسازی
کامران کرمی در مثلث نوشت:
تغییرات شتابان داخلی در عربستان سعودی که همزمان با تحولات منطقهای در لبنان (استعفای سعد حریری در ریاض) و یمن (حمله موشکی حوثیها به فرودگاه ملک خالد) همراه شده است، ضمن دامنزدن مجدد به فضای ایرانهراسی و این بار بر سر برنامه موشکی، این سوال را میان افکار عمومی و محافل علمی برجسته ساخته است که آیا ایران و عربستان پس از سالها تنش و رقابت پیدا و پنهان، به سمت جنگ و درگیری مستقیم پیش خواهند رفت؟ آیا در مقطع کنونی جنگ میان دو کشور واقعیت پیدا کرده یا این بیشتر یک بلوف از سوی محمد بنسلمان و مقامات سعودی برای پوشاندن اهداف دیگر از جمله تسویهحسابهای سیاسی در داخل عربستان است؟ پاسخ دقیق به این سوالها اگرچه دشوار است اما میتوان براساس دیگر نشانهها و تحولات پیشین و پسینی که به سرعت درحال اتفاق افتادن است، آن را تبیین کرد.
امکان یا امتناع جنگ
اظهارات تند مقامات سعودی در مقطع کنونی که البته در دو سال اخیر و پس از روی کار آمدن ملکسلمان به اوج رسیده است به این فضا دامن زده که عربستان برای یک رویارویی مستقیم با ایران آماده میشود. خریدهای تسلیحاتی انبوه از آمریکا، انگلیس، فرانسه و روسیه، جنگ یمن، حمایت مالی و رسانهای از رویکرد دولت ترامپ علیه ایران، تلطیف روابط با اسرائیل، وعده کشاند ن جنگ به داخل ایران از سوی محمد بنسلمان و دیگر نشانههای موجود همگی نشان میدهد که عربستان درصدد افزایش قدرت داخلی و منطقهای خود بهخصوص ائتلاف با دشمنان سابق علیه تهران است.
این استدلال بهخصوص با باختهای ژئوپلیتیک ریاض در برابر تهران نیز تقویت شده است. سعودیها در بیشتر جبهههای نبرد با ایران از جمله در عراق، سوریه، لبنان و یمن، برتری نسبی خود را از دست دادهاند و همزمان با مشکلات دیگری از جمله سرایت بحران به بحرین و تنش با قطر نیز مواجهند. ترکیه، پاکستان و مصر نیز که تا قبل از این بهنظر میرسید همپیمانان عربستان در منطقه در هرگونه درگیری با ایران هستند، در مقطع کنونی و بهدلیل وجود برخی منافع مشترک با تهران، دچار سردرگمی و عدم موضعگیری روشن هستند. ائتلاف گسترده عربی و اسلامی عربستان که تا پیش از این گفته میشد یک محور سنی علیه ایران و همپیمانان آن است، نیز با بحران کارکردی مواجه است. همه این موارد نشان از این دارد که عربستان، ایران را مقصر این تحولات میداند و درصدد است تا با مقابله با تهران، ضمن عقب راندن ایران، تکلیف این رقابت تنشزا و فرسایشی را در جهت تبدیل شدن به هژمون منطقهای فراهم کند.
اگرچه نمیتوان این سناریو را باتوجه به سیال بودن تحولات و تکثر متغیرها منتفی دانست، اما به دلایل مختلف، احتمال آن بسیار پایین است. اصلیترین علت، عدم تمایل عربستان برای رویارویی مستقیم با ایران است. چه بهدلیل آسیبپذیریهای سرزمینی از جمله قرار گرفتن تاسیسات و میادین نفتی این کشور در شرق عربستان با جمعیت شیعه و در ساحل خلیجفارس و چه بهدلیل برخی ضعفهای نظامی و مهمتر از اینها، مشخص نبودن ابعاد و گستره و دورنمای چنین جنگی است که باعث میشود تا مقامات سعودی از ورود به چنین فرآیندی اجتناب کنند.
اما شاید دلیل مهمتری که باعث میشود تا عربستان سعودی از ورود به درگیری مستقیم نظامی با ایران اجتناب کند، برنامههای اقتصادی این کشور بهخصوص چشمانداز ۲۰۳۰ است که در آن تاکید شده عربستان سعودی باید در یک روند پایدار به توسعه همهجانبه بهخصوص در سطح منطقه دست پیدا کند. طبیعتا با چنین نگاهی که مبتنی بر جذب سرمایهگذاران خارجی، ایجاد شهرها و شهرکهای اقتصادی، علمی و تفریحی در یک فضای باثبات و به دور از تنش است، جنگ هیچ توجیهی برای مقامات آلسعود بهخصوص محمد بنسلمان نخواهد داشت، بلکه در تضاد با چنین نگاهی است.
مهار نقش منطقهای تهران
از این زاویه است که باید به استدلال آن دسته از کسانی که معتقدند عربستان با همراهی آمریکا و اسرائیل دست به چنین اقدامی خواهد زد، پاسخ داد. اگرچه شاهد یک نوع همسویی بین این بازیگران در پروژه فشار بر ایران هستیم، اما این به منزله همگرا شدن نظرات آنها در ورود به یک جنگ مستقیم نیست، بلکه تمرکز بر نقش منطقهای ایران و فشار بر متحدان تهران از جمله حزبالله لبنان است. در این خصوص برنامه موشکی ایران و کمکهای تهران به متحدان منطقهای خود در این راستا قابل تعریف است و شاهد یک نوع اجماع نسبی در این مورد هستیم. اصلیترین طرحی که باعث شده تا برنامه موشکی ایران مجددا در یک فضای بینالمللی مطرح شود، قانون کاتسا است. این قانون راهبرد منطقهای مقابله با تهدیدهای متعارف و غیرمتوازن ایران در خاورمیانه و شمال آفریقا، اعمال تحریمهای بیشتر در پاسخ به برنامه موشکهای بالستیک ایران، اعمال تحریمهای مرتبط با تروریسم در رابطه با سپاه پاسداران، اعمال تحریمهای بیشتر در رابطه با اشخاص مسئول در نقض حقوق بشر، اعمال تحریمهای تسلیحاتی، تداوم تاثیر تحریمهای مرتبط با حمایت ایران از تروریسم و... است که در کنگره آمریکا تصویب و به امضای ترامپ رسیده و از ۹ آبان اجرایی شده است. این طرح در سطح منطقهای با همراهی عربستان و اسرائیل همراه شده و در سطح بینالمللی نیز برخی دولتهای اروپایی همچون فرانسه بر آن تاکید
کردهاند. در این چارچوب است که هدف عربستان نه جنگ و رویارویی مستقیم، بلکه مهار نقش منطقهای ایران و متحدان آن از طریق یک ائتلاف منطقهای است که ضمن بالا بردن هزینههای اقدامات تهران، مشروعیت اقدامات ایران را نیز با تحریمهای گسترده، مخدوش کند. اگرچه این بحرانآفرینی سعودیها برای برقرار ساختن موازنه، مجددا به تنشها دامن میزند و جنگ نیابتی تهران و ریاض را وارد فرآیند جدیدی میسازد که اخیرا عبدالرحمن راشد از الشرقالاوسط بر آن بهجای درگیری مستقیم تاکید کرده است.
جمعبندی
اظهارات هماهنگ مقامات سعودی که توسط سعد حریری و دونالد ترامپ نیز همراستا شده است، نشان میدهد که ریاض و واشنگتن در تلاش هستند تا مانع از نفوذ ایران در سوریه، لبنان و یمن از طریق ائتلافسازی و اعمال تحریمهای مالی و تسلیحاتی شوند. در این چارچوب آنچه برای عربستان مهم است و بر نقش منطقهای آن تاثیرگذار است، بازگرداندن موازنه در رقابت با ایران است. در سالهای اخیر مقامات سعودی در کانونهای بحران همچون بغداد، دمشق، بیروت و صنعا، عرصه را به رقیب خود واگذار کردهاند و نتوانستهاند بهرغم هزینههای گزاف و شکلدهی به ائتلافهای عربی-اسلامی، پیروزیهای میدانی را کسب و آن را در فرآیندهای بحرانی تبدیل به نفوذ کنند. از این زاویه است که ریاض در تلاش است تا با تغییر رویکرد خود در ارتباط با عراق، سوریه و لبنان، با نزدیک شدن به گروههای داخلی، عرصه را برای ایفای نقش جدی فراهم کند و در سطح منطقهای نیز با همراهی آمریکا و جلب نظر اسرائیل، زمینه محدودسازی حضور ایران را فراهم نماید.
دیدگاه تان را بنویسید