غرب، بحران در حوزه نفتی و گازی خلیجفارس را به زیان خود میداند
دومینوی فروپاشی
بروز نشانههایی دال بربهکارگیری اقدامات براندازانه دولتهای «ریاض» و «دوحه» علیه یکدیگر، از جانب بسیاری از تحلیگران به هیچ وجه جدّی تلقی نشده و حتی درمواردی بهعنوان موضوعی طنزآمیز از آن یاد شده است. البته اینگونه رویکرد به تحرکات تبلیغاتی متقابل قطر وعربستان، و برداشت طنزآمیز از آن، علل و دلایل قابلقبولی نیز دارد که باتوجه به نقش تحلیلیاش در تشریح مناسبات کنونی دو کشور، باید بدان اشاره کرد.
تردیدی نیست که دولتهای «ریاض» و «دوحه» درهرنوع موقعیت خصمانهای که قرار داشته باشند، از لحاظ ساختاری، موقعیت و پایگاه اجتماعی و همچنین وابستگیهای بینالمللی در یک دسته حکومتی دستهبندی میشوند و ماهیت مشابه آنها، به مقامات این دو کشور این اجازه را نمیدهد تا به سادگی از خطوط قرمز متعارف عبور کرده و وارد خصومتهای براندارانه علیه یکدیگر شوند. به ویژه آنکه هر دو حکومت بهصورت مشابه در عرصههای منطقهای مختلف (مشخصا در سوریه) دچار شکستها و ناکامیهای متعددی شده و از لحاظ داخلی نیز از موقعیت اطمینانبخشی که بتوانند به آن اتکا کنند برخوردار نیستند. بنابراین آنچه به صورت درگیریها و مشاجرات لفظی نمایندگان و مقامات رده دوّم و سوم دو کشور در نشست هفته گذشته اتحادیه عرب به صحنه آمد، امری حاشیهای محسوب میشود و خبرهایی که در خصوص نقشآفرینی قطر در راهاندازی جنبش اعتراضآمیز ۱۵ سپتامبر در عربستان انتشار یافت، نباید امری جدّی و یقینی تلقی گردد.
هفته گذشته خبرگزاریها از یک سو، از مشاجرات «أحمد القطان»، نماینده این کشور در اتحادیه عرب با «سلطان بن سعد المریخی»، وزیر مشاور در امور خارجه قطر خبر دادند و از سوی دیگر از نقش مقامات «دوحه» در به راهاندازی جنبش اعتراضی موسوم به جنبش اعتراضی 15 سپتامبر در عربستان سخن گفتند. در این حال شبکههای اجتماعی وابسته به هریک از طرفین نیز شاهد تداوم تبلیغات خصمانهای بودند که از بیش از صد روز پیش آغاز شده و همچنان صحنه خصومتهای لفظی را بین این دو حکومت موروثی و مبتنی بر آداب مشابه قبیلگی را داغ نگه داشته است. اما همانطور که گفته شد، اینگونه رویاروییهای خصمانه در عرصه تبلیغات، موضوعی نبود که از جانب کارشناسان مسائل منطقه، امری جدّی محسوب شود؛ چراکه مقامات قطری، به ویژه شیخ تمیم امیر این کشور (در سفر دورهای به اروپا) همزمان با انتشار این نوع خبرها، از آمادگی این کشور برای مذاکره مستقیم با مقامات عربستان سخن گفت و از سوی دیگر سران اروپایی نیز علاقهمندی خود را به پایان مخاصمات تبلیغاتی بین دو کشور اعلام کردند و این از جمله نشانههای دیگری بود که سناریوهای مبتنی بر حرکتهای براندازانه متقابل را ابطال میکرد. برای تشریح این نشانهها، از یک سو باید به اهمیتی که غرب برای برقراری آرامش در حوزهای نفتی و گازی بسیار مهم خلیجفارس اشاره کرد و از سوی دیگر از خطراتی حتمی که در صورت اجرای هر طرح براندازانه، مجری آن را نیز مبتلا و دچار خواهد کرد
سخن گفت.
در خصوص موضوع نخست، توضیح آن است که دولتهای غربی و حتی آمریکا در مقطع حاضر، وقوع هر بحرانی در حوزه نفتی و گازی خلیجفارس را به زیان خود میدانند و میکوشند تا با بهکارگیری اهرمهای موجود از عمیقترشدن شکافهای موجود بین قطر و چهار کشور عربستان، امارات، بحرین و مصر جلوگیری کنند. البته این بحران تا آنجا که زمینههای خرید محمولههای جدید و بزرگی از تسلیحات را فراهم کند، برای آنها مطلوب است، چنان که در اینباره باید به سفر هفته گذشته وزیر دفاع انگلیس به قطر و امضای دومین قرارداد فروش هواپیمای جنگی ساخت انگلیس اشاره کرد؛ سفری که از بُعد سیاسی نیز بااهمیت تلقی شد و پیش فرضهای مربوط به تشدید رقابتهای واشنگتن و لندن را در ورای مناقشات عربستان و قطر بهشدت تقویت کرد و اما موضوع و یا نشانه دوم، نگرانی مشترک مقامات ریاض و دوحه از غرقشدن کشتیای است که هر دو به سبب مشابهتهای ساختاری و رفتاری در آن نشستهاند و ایجاد هر سوراخی در آن میتواند همه سرنشینانش را غرق کند و از دریچه نگرش بازدارندگی، یادآور فرضیاتی است که دو کشور دارای سلاحهای هستهای را از شلیک نخستین بازمیدارد .
به خاطر داریم که در نخستین مباحث استراتژیکی که در دوران جنگ سرد و درخصوص چگونگی موثرترین شیوههای بازدارندگی مطرح میشد، رویارویی دو قدرت اتمی را به وجود همزمان دو عقرب در یک شیشه دربسته، تشبیه میکردند؛ دوعقربی که به علت برخورداری طرف مقابل از قدرت نابودی (هلاککنندگی)، از گزیدن دیگری پرهیز میکنند.
حال چنانچه به موضوع مناقشه و خصومت موجود بین عربستان و قطر باز گردیم، خواهیم دید که حتی اگر یک طرف بتواند ضمن براندازی حکومت دیگری، از واکنشهایش در امان بماند، سقوط و فروپاشیاش امری حتمی خواهد بود و آن به علت به راهافتادن و فعال شدن دومینویی است که با سرنگونی یک حکومت پادشاهی، فروپاشی دیگر حکومتهای مشابه را کلید خواهد زد و جریانی را به وجود خواهد آورد که رهایی از آن به سادگی امکانپذیر نخواهد بود.
آنچه مسلم است پتانسیل قیامها و اعتراضهای ناشی از انواع نارضایتی در مجموع کشورهای عربی و پادشاهی منطقه، در مرتبه بلندی از تاثیرگذاری قرار دارد و از جمله پدیدههایی نیست که بتوان در کنشها و واکنشهای سیاسی و نظامی آن را نادیده گرفت البته تحریمهای اقتصادی به علت قابلیت سودآوری آن برای برخی از دولتها و همچنین شرکتهای خصوصی ممکن است طرفدارانی داشته باشد اما این تحریمها هم زمانی که به نقطه خطر نزدیک شود با موانع و مخالفتهای عملی روبهرو میشود.
اینجاست که باید به کوششهای میانجیگرانه بین دوحه و ریاض اشاره کرد؛ کوششهایی که ابتدا ناظر بر منفعتطلبیهای اقتصادی و سپس سیاسی و نظامی است، ولیکن چنانچه در این نوع میانجیگریها نیز علل و ماهیت مناقشه جاری بین عربستان و قطر شناخته نشود قاعدتا در عرصه عمل راه بهجایی نخواهد برد. واقعیت آن است که هر طرف میانجیگری باید بداند که این مناقشه علاوه بر ریشههای داخلی و منطقهای از ریشههای فرامنطقهای و بسیار تاثیرگذار برخوردار است و آمریکا و انگلیس به صورت پنهانی و بر سر بازارهای تسلیحاتی منطقه، در ورای آن قرار دارند.
دیدگاه تان را بنویسید