دختر تهرانی تنها بود شیطان از روی دیوار داخل شد / مرگ با غیرت در دفاع از نا موش!
حوادث رکنا: کارگر جوان وقتی فهمید دختر همسایه در خانه تنهاست، با فکر شیطانی به آنجا رفت و دختر جوان را کشت.
به گزارش رکنا؛ رسیدگی به این پرونده از زمستان سال 93 به دنبال کشته شدن دختر 33 ساله ای به نام سحر در خانه شان در جنوب تهران آغاز شد. با گزارش این قتل ماموران به خانه دختر جوان در خیابان فلاح رفتند و جسد که آثار کبودی روی آن نمایان بود و شواهد نشان می داد با ضربات متعدد چاقو کشته شده با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد.
برادر وی که شوکه بود به ماموران گفت: سالهاست من به همراه خواهر و مادرم در خانه مان زندگی می کنیم. روز چهارشنبه من و مادرم با هم به شهرستان رفتیم و خواهرم در خانه تنها ماند. اما وقتی صبح روز یکشنبه به خانه برگشتیم با جسد خواهرم روبه رو شدیم.
ماموران برای رازگشایی جنایت به تکاپو افتادند و در نخستین گام از تحقیقات به بررسی دوربین مداربسته ساختمان مجاور پرداختند. به این ترتیب فاش شد، مرد جوانی به نام رحمان که نگهبان خانه ای نیمه ساز در مجاورت خانه قربانی بود همزمان با قتل سحر ناپدید شده است.
به این ترتیب ماموران به ردیابی وی پرداختند و او را که قصد داشت غیرقانونی از مرز تایباد از کشور خارج شود را ردیابی و بازداشت کردند.
اعتراف به جنایت شیطانی
وی پس از دستگیری به قتل سحر اعتراف کرد و گفت: من مدتی است نگهبان یک ساختمان نیمه ساز هستم. اتاق نگهبانی من به خانه سحر اشراف داشت و من همیشه آنها را میدیدم. آخرین بار وقتی متوجه شدم مادر و برادرش به مسافرت رفته اند به فکر سرقت افتادم. من نیمه شب به آنجا رفتم اما دختر جوان مقاومت کرد و من از ترس اینکه او مرا شناسایی کرده و به زودی مرا لو می دهد او را کشتم و فرار کردم.
وقتی پزشکی قانونی در گزارشی آثار کبودی روی بدن وی را تایید و اعلام کرد دختر جوان قبل از مرگ به شدت مورد ضرب و جرح قرار گرفته است احتمال آزار وی از سوی متهم قوت گرفت.
به این ترتیب رحمان بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت و حقیقت را فاش کرد.
وی گفت: وقتی فهمیدم دختر جوان در خانه تنهاست، فکر شیطانی به ذهنم رسید. من به آنجا رفته بودم تا او را آزار دهم اما او مقاومت کرد و من از ترسم او را کشتم.
به دنبال اعترافات نگهبان جوان، برای وی کیفرخواست صادر و پرونده اش به دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در دادگاه
در آن جلسه اولیای دم درخواست قصاص را مطرح کردند و مادر سحر که اشک می ریخت با اشاره به متهم گفت: او بی رحمانه دخترم را کشت. 3 شبانه روز جسد دخترم در خانه مانده بود. او فکر شومی در سر داشت و چون به نیت شومش نرسید دخترم را قربانی کرد. من به هیچ عنوان حاضر به گذشت نیستم و برای متهم درخواست قصاص دارم.
سپس متهم در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: من با قصد قبلی به خانه آنها نرفته بودم. به محض اینکه فهمیدم دختر جوان در خانه تنهاست فکر شیطانی به سرم زد و به آنجا رفتم. اما وقتی او مقاومت کرد از ترسم او را با ضربه های چاقو کشتم.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و وی را به قصاص با پرداخت تفاضل دیه از سوی اولیای دم محکوم کردند.
8 سال بلاتکلیفی
این حکم در دیوان عالی کشور مهر تایید خورد و قطعی شد. اما چون اولیای دم توان پرداخت تفاضل دیه را نداشتند دیگر پیگیر پرونده نشدند و رحمان 8 سال بلاتکلیف در زندان ماند.
وی طی نامه ای از قضات دادگاه کیفری یک استان تهران درخواست کمک کرد. وی در نامه اش نوشت: 8 سال است در زندان مانده ام و از این وضعیت خسته شده ام. تقاضا دارم یا اولیای دم تفاضل دیه را پرداخت کنند و اعدام شوم و یا آزاد شوم. چون دیگر تحمل این وضعیت را ندارم.
در حالی که قضات دادگاه تقاضای تعیین تکلیف وی را پذیرفته بودند او در شعبه دهم دادگاه کیفری بار دیگر از خود دفاع کرد.
در ابتدای جلسه مادر قربانی روبه روی قضات ایستاد و گفت: تنها با قصاص قاتل دخترم آرام می شوم. 8 سال از قتل دخترم گذشته اما یک شب آرام نخوابیده ام. زندگی ام نابود شده و فقط قصاص می خواهم اما وضع مالی ما خوب نیست و توان دیه را ندارم. به همین خاطر از قضات می خواهم با پرداخت تفاضل دیه از صندوق بیت المال موافقت کنند تا قاتل دخترم قصاص شود.
سپس متهم در جایگاه ویژه ایستاد و گفت: قبول دارم مرتکب قتل شده ام اما از این وضعیت خسته شده ام یا زودتر اعدامم کنید یا اجازه دهید از زندان آزاد شوم و به زندگی عادی ام برگردم.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا درباره این پرونده حکم صادر کنند.
قانون چه می گوید؟
طبق ماده 428 قانون مجازات اسلامی ،در مواردی که جنایت نظم و امنیت عمومی را بر هم زند یا احساسات عمومی را جریحه دار کند و مصلحت در اجرای قصاص باشد، اما ولی دم توان پرداخت تفاضل دیه را نداشته باشد با درخواست دادستان و تایید رئیس قوه قضاییه مبلغ دیه از صندوق بیت المال پرداخت می شود.
دیدگاه تان را بنویسید